عوامل موثر در رویکر مناقشه آمیز به تجربه جنگ با عراق

پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸

   بیش از دو دهه است که به نتیجه رسیده ام رویکرد مناقشه آمیز به تجربه جنگ ایران و عراق، در سطح نظامی میان ارتش و سپاه، در سطح راهبردی میان مسئولین سیاسی با نظامی و در سطح اجتماعی با نقد تصمیم گیری و مدیریت جنگ، حتی اگر با ماهیت و نتیجه جنگ بعنوان یک مسئله مخاطره آمیز نسبت داشته باشد، اما امکان استفاده از تجربه جنگ را برای پاسخ به نیازهای آینده مخدوش خواهد کرد. زیرا رویکرد مناقشه آمیز ناظر بر اهداف و روشی است که با «تجربه‌آموزی» از درس ها و دستاوردهای جنگ که باید با نظر به آینده صورت پذیرد، نسبتی ندارد.

پرسش از «علت رویکرد مناقشه آمیز به جنگ» در سطوح مختلف، با وجود اهمیت آن، تا کنون طرح نشده است، زیرا رویکرد سیاسی و تاریخی به جنگ چنین تصوّری را ایجاد کرده است که رویکرد و روش جایگزین وجود ندارد و آنچه هم اکنون صورت می گیرد، صحیح است.

اخیراً در یک نشست دانشگاهی در یکی از مراکز نظامی درباره نقد و بررسی پرسش های جنگ و پاسخ به آن، با نظر به آینده شرکت کردم، اما نتیجه بحث پس از طرح پرسش و پاسخ به آن حاصلی جز از سرگیری مناقشات سیاسی و تاریخی نداشت. در واقع نتیجه آنچه بحث شد، با فلسفه وجودی برگزاری نشست که با نظر به اینده طرح شده بود، نسبتی نداشت. با نظر به ملاحظه یاد شده، پرسشی که برای من ایجاد شد، منجر به نگارش این یادداشت و انتخاب عنوان آن شده است. به این معنا که؛ چرا حتی در مواردی که تصمیم می گیریم با رویکرد جدید و با نظر به آینده به تجربه جنگ نگاه کنیم، باز هم گرفتار مباحث مناقشه آمیز می شویم؟ به نظرم در پاسخ به این پرسش، به عوامل مختلفی می توان اشاره کرد، ولی به لحاظ رویکردی و روشی، حداقل دو عامل در میان عوامل موجود، مهم و اساسی تر است:

1) روش مواجهه با تجربه تاریخی در ایران به لحاظ رویکرد تاریخی- فرهنگی، اساساً مناقشه‌آمیز است. مسائل اساسی تاریخ معاصر با رویکرد سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرد و در نهایت حاصلی جز عمیق شدن در جزئیات تاریخی و ماندن در آن ندارد. برای روشن شدن این موضوع می توان حوادث اساسی یکصد سال گذشته را بررسی کرد.

2) برداشت از مفهوم جنگ، همچنان در چارچوب مفهوم دفاع و مشروعیتِ آن در برابر تجاوز عراق طرح می شود. تفکر دفاعی تکلیف گرا است و نسبت به اهداف و نتایج جنگ بعنوان ابزار تامین اهداف سیاسی توجه ندارد. چنانکه عنصر زمان و هزینه ها هم در نگرش و ارزیابی تحولات و نتایج جنگ، تأثیر ندارد.

بنابراین تا زمانی که در مفهوم جنگ بازنگری و از مفهوم دفاع و ضرورت و الزامات آن با توجه به شرایط تاریخی تجاوز عراق به ایران تفکیک نشود و رویکرد تاریخی- سیاسی به تجربه گذشته اصلاح نشود، نه تنها تجربه جنگ با عراق و دستاوردهای آن، بلکه هر تجربه دیگری در تاریخ ایران، در درون مناقشات سیاسی محصور و مدفون خواهد شد. «گسست» میان تجربه گذشته با آینده که با تغییر شرایط و تغییر نسل شکل می گیرد، مهمترین نتیجه مخاطره آمیزی که به دنبال دارد، تکرار اشتباه های تاریخی در شرایط مشابه تاریخی است.

 

مطالب مرتبط:
+ تأملی بر مناقشه در حوزه سیاسی- نظامی در جنگ
+ تأثیر مناقشه سیاسی بر مسئله تاریخی؛ انتشار اخبار یا پیچیده کردن مسائل تاریخی؟!

برچسب ها:

مناقشه سیاسی درباره جنگ

،

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

،

رویکرد تاریخی

معمای زمان گذشته و آینده، در امر جنگ

شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸

طرح مسئله

   با فرض اینکه تجربه گذشته در نگرش به آینده تأثیر دارد و در عین حال آینده الزاماً شبیه به گذشته نیست، اهمیت و کارکرد هرگونه مطالعه درباره جنگ ایران و عراق، بعنوان تجربه گذشته، تابع فهم از منطق حاکم بر تکرارپذیری و یا تکرارناپذیری جنگ در آینده است. بهمین دلیل در این بررسی نسبتِ میان ادراک از تجربه جنگ با عراق، با ادراک از مشخصه‌های جنگ در آینده، بمثابه یک معمای دوگانه، مورد پرسش است.

با فرض دوگانگی میان ادراک و رفتار در زمان گذشته با زمان آینده و چگونگی استفاده از دستاوردها و درس‌های جنگ گذشته برای پاسخ به نیازهای آینده، رویکرد و روش‌های کنونی در مطالعات جنگ ایران و عراق که بیشتر تاریخی، فرهنگی و نظامی است، نیاز به بازبینی دارد. هم اکنون کارکرد تاریخ نگاری جنگ تنها به تشریح و تحلیل جزئیات وقایع گذشته محدود شده است. بررسی‌های فرهنگی ناظر بر مطالعه الگوهای ارزشی و رفتاری در صورت وقوع جنگ است و بررسی‌های نظامی بیشتر تحلیل عملیات‌های نظامی است که در گذشته واقع شده است. با وجود اهمیت مطالعات و بررسی‌های انجام شده، از این طریق به تنهایی نمی‌توان جنگ آینده را با استفاده از امر تجربه شده در گذشته، ادراک و برای مواجهه با آن، تمهیدات لازم را پیش بینی کرد. با این توضیح، چشم انداز مطالعات جنگ و نسبت آن با آینده، از طریق پاسخ به این پرسش روشن می شود که؛ آیا منطق وقوع جنگ آینده و ابعاد آن، همانند گذشته تکرارپذیر است؟ ...

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

،

روش شناسی

چالش های گذار از تجربه گذشته برای مواجهه با آینده

یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۷

  مطالعات تاریخی، با نظر به زمان و شرایط وقوع رخدادها، ناظر بر ملاحظاتی است که بنظر می رسد صورتی از دوگانگی و تناقض را به همراه دارد. به این معنا که در برخی موارد با استناد به تغییر در شرایط، رفتار در گذشته محدود به همان شرایط می شود و گاهی  در شرایط جدید و متفاوت امکان استفاده  از تجربه گذشته فراهم می شود. در این یادداشت تلاش خواهم کرد به دوگانگی مورد نظر  به دو تجربه متفاوت اشاره کنم:

1- در نقد و بررسی های تاریخی برای مواجهه دقیق با گذشته، تأکید می شود؛ «باید برای شناخت واقعیات تاریخی، وقایع و اقدامات را با نظر به شرایط مورد بررسی قرار داد». به این معنا که الزامات و شرایط تاریخی را در وقوع و رفتارها در نظر گرفت. فرضاً برای بررسی تصمیم گیری و اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تصرف سفارت آمریکا، تاکید می شود: «باید شرایط را در نظر گرفت». چنین ملاحظه ای در بررسی اقدامات و تصمیمات گذشته، به لحاظ روش شناختی، بمعنای پذیرش واقعیات و شرایط تاریخی، برای دفاع از آنچه انجام گرفته است، می باشد. نتیجه استفاده از این روش،  دفاع و توجیه رفتارها در گذشته است. زیرا تاکید می شود با توجه به شرایط، عمل تصرف سفارت قابل دفاع و تکرار است. با توجه به استناد به شرایط، در عمل امکان  نقد  نادیده گرفته می شود.

2- تجربیات تاریخی به لحاظ روانشناختی در بسیاری از موارد، موجب  تداوم الگوهای تکراری، بر اساس ذهنیت های برآمده از تجربیات می شود. فرضاً تجربه بکارگیری نیروهای مردمی در جنگ است، چنانکه هم اکنون در عراق وجود نیروهای حشدالشعبی، حاصل تجربه استفاده از نیروهای بسیجی در جنگ با عراق است که با نتایج مهمی همراه بوده است.در حالیکه شرایط عراق و یا سوریه با آنچه در جامعه ایران صورت گرفت متفاوت است.

ملاحظات دوگانه در بررسی ساختاری واقعیات تاریخی و همچنین تداوم تاثیر ذهنیت در تکرار رفتارهای برآمده از تجربیات تاریخی، موجب طرح این پرسش می شود که، تجربه گذشته چگونه تداوم پیدا می کند؟ با وجود تغییر در شرایط چگونه در برخی موارد امکان استفاده از تجربه گذشته و تکرار آن وجود دارد و در برخی موارد چنین تصور می شود که رفتارها صرفا به شرایط گذشته محدود می شود و امکان تکرار پذیری وجود ندارد؟

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

،

تسخیر سفارت آمریکا

برخورداری از تجربه به چه معنا است؟

چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷

   تجربه حاصل مواجهه است. با این توضیح، بدون مواجهه، هیچ‌گونه تجربه ای حاصل نمی شود. برخورداری جامعه ایران از تجربه جنگ می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد:

1- «نظام آگاهی» افراد جامعه ایران از جنگ و پیامدهای آن، تحت تأثیر تجربه جنگ با عراق شکل گرفته است.

2- «ادبیات جنگ» بمعنای آشکارسازی تفکر جامعه ایران درباره رخدادها، موضوعات و مسایل جنگ، شکل گرفته است.

3- جامعه ایران از امکان «اندیشه ورزی» درباره مسئله جنگ و پیامدهای آن برخوردار شده است.

به این اعتبار، دو موضوع اهمیت دارد:

اول؛ مواجهه جامعه ایران با واقعه جنگ در شهریورماه سال 59 و 20 ماه پس از پیروزی انقلاب، از نقطه عزیمت رویکرد سیاسی- اجتماعی و نه نظامی- راهبردی شکل گرفته است. متأثر از ملاحظه یاد شده، جامعه ایران در برابر وقوع جنگ غافلگیر شد و در عین حال با شکل گیری دفاع مردمی و همه جانبه، عراق از دستیابی به اهداف سیاسی خود در هفته اول جنگ بازماند و شکست خورد.

دوم؛ خِرد دفاعی کنونی در جامعه ایران درباره جنگ، به دلیل نگرش سیاسی به جنگ، از مشخصه های نظامی- راهبردی برخوردار نیست و به همین دلیل، جامعه ایران هنوز پاسخ پرسش های خود را درباره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و نحوه پایان جنگ، پیدا نکرده است. مهمتر آنکه قادر به ادراک از علت حضور منطقه ای ایران، به ویژه در سوریه و پیامدهای آن نیست.

ملاحظات یاد شده ناظر بر ضرورت بازبینی خرِد دفاعی جامعه ایران است که، متاثر از تجربه جنگ با عراق شکل گرفته، ولی به تناسب تغییر در شرایط، اصلاح و تکمیل نشده است.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تجربه جنگ

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

خرد دفاعی

تاملی بر تجربه نگرش به جنگ و حمله عراق

پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۷

   تا کنون درباره چگونگی ادراک نهادهای سیاسی- نظامی و امنیتی و جامعه ایران از تهدیدات نظامی عراق و خطر جنگ، یادداشت‌های مختلفی را نوشته ام که بخشی از آن در ذیل مفهوم «غافلگیری» و «بازدارندگی» بوده است. در عین حال این پرسش وجود دارد که؛ واکنش جامعه ایران در برابر تهدید نظامی و حمله عراق در سال‌های 58 و 59 برآمده از چه نوع ادراکی از مسئله بود؟ بعبارت دیگر چه ادراکی از تحرّکات نظامی عراق و میزان امکان‌پذیری جنگ وجود داشت؟ پس از حمله عراق چرا جامعه ایران با وجود غافلگیری، از طریق دفاع همه‌جانبه، مانع از تأمین اهداف سیاسی- نظامی عراق از جنگ و حمله شد؟

   با بررسی‌هایی که طی سال‌های گذشته انجام داده ام، به نظرم جامعه ایران درک روشنی از حمله نظامی و پیامدهای آن، همچنین سازوکارها و احتمال وقوع جنگ، همانند آنچه که واقع شد، نداشت. به همین دلیل با وجود تحرکات 20 ماهه عراق در مرزهای مشترک، ایران در سطح راهبردی، عملیاتی و حتی تاکتیکی، در برابر تهاجم نظامی عراق غافلگیر شد. یکی از مهمترین دلائل تاکید بر این گزاره، علاوه بر نتیجه حمله و اشغال، این است که؛ تا کنون در اسناد تاریخی منتشر شده در باره تحرکات و تجاوزات مرزی عراق نام هیچیک از یگانهای نظامی عراقی که در جوار مرز و یا در عمق 50 کیلومتری خاک عراق مستقر و در حال آماده شده برای حمله به ایران بودند، ذکر نشده است. همچنین توضیح کامل و مستند از اهداف و استراتژی عراق ذکر نشده است. مطالبی که تا کنون در این زمینه نوشته شده است، بنظر می رسد بعدها با استفاده از اسناد بدست آمده از بازجوئیها، منابع خارجی و یا رسانه ها به دست آمده و تبیین شده است. در این صورت گزارش و تحلیل های منتشر شده پسینی است، به این معنا که پس از واقعه و نه قبل و همزمان با واقعه نوشته نشده است.

 اهمیت موضوع یاد شده و ضرورت بررسی آن برآمده از این ملاحظه تاریخی و راهبردی است که می تواند به دو پرسش پاسخ بدهد: نخست اینکه در ایران چه ادراکی از قدرت عراق و احتمال  وقوع جنگ وجود داشته است؟ درسها و دستاوردهای آن برای مواجهه با شرایط مشابه در حال و آینده چیست؟ در واقع گرچه موضوع مورد بحث تاریخی است ولی مسئله مورد پرسش راهبردی و برای حال و آینده است.

   با ارزیابی یاد شده که البته با توجه به اسناد و آثار منتشر شده صورت گرفته است، به نظر می رسد علت و چگونگی نگرش به تهدید نظامی و جنگ، همچنین علت غافلگیری در برابر حمله عراق، متأثر از این ملاحظه است که؛ بصور عمومی مفهوم جنگ بیشتر در پارادایم انقلاب فهم و ادراک می شد. به این معنا که جنگ به اعتبار ماهیت و سازوکارهای وقوع آن، مهمتر از همه نتیجه و پیامدها، بدرستی ادراک نشده بود. علاوه بر این فهم از الزامات قدرت و روش بکارگیری آن در برابر حمله نظامی، منطبق با شرایط و نیازها نبود. لذا از یک سو غافلگیری حاصل شد و از سوی دیگر، موجب اشغال نزدیک به 20 هزار کیلومتر از سر زمین ایران شد.

شکل گیری دفاع مردمی و شکست عراق در حمله به ایران نیز حاصل همین تحول است. در واقع نگرش  به جنگ در چارچوب انقلاب و جایگزینی جنگ به جای انقلاب، محاسبات عراق را تغییر داد. اگر ارزیابی پیش گفته صحت داشته باشد، پرسش این است که؛ چگونه فهم از انقلاب جایگزین فهم از ماهیت جنگ شد و چرا شواهد و قرائن تاکتیکی و برخی هشدارهای تاکتیکی درباره احتمال وقوع جنگ، در سطح راهبردی موجب هوشیاری و تصمیم گیری نشد؟ همچنین چرا قبل از حمله عراق در سطح عملیاتی و تاکتیکی، واکنش مناسبی انجام نشد؟

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به غافلگیری
+ مطالب مربوط به نگرش به جنگ

برچسب ها:

جنگ ایران و عراق

،

تجربه جنگ

،

غافلگیری

تجربه تاریخی جنگ، چالش های آینده

یکشنبه ۱ مهر ۱۳۹۷

   کنش جامعه ایران در برابر تجاوز عراق، پس از 20 ماه از پیروزی انقلاب، موجب شکل گیری جنگ دفاعی، از طریق جایگزینی جنگ به جای انقلاب شد. هم اکنون علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و نحوه پایان جنگ که ناظر بر نظام مدیریتی و تصمیم گیری کشور است، مورد پرسش و نقد قرار گرفته است. همچنین چگونگی نقش نیروهای نظامی و عملکرد آنها در جنگ، مورد بحث و مناقشه قرار دارد. با این توضیح، چند پرسش اساسی وجود دارد:

1- نظام سیاسی و تصمیم گیری کشور در مواجهه مجدد در برابر تجاوز دشمن، چگونه بر چالش های جنگ غلبه و آن را مدیریت خواهد کرد؟ از تجربه با عراق چه درس هایی آموخته شده و باید بکارگیری شود؟

2- الگوی رفتاری جامعه ایران در برابر جنگ مجدد، با توجه به تجربه جنگ با عراق، چگونه خواهد بود؟ برای تقویت و ساماندهی تفکر دفاع جمعی و ملی در برابر تجاوز دشمن و جنگ مجدد چه باید کرد؟

3- قدرت دفاعی- امنیتی چگونه بر اساس تجربه جنگ با عراق، علاوه بر پیش بینی و بازدارندگی، در صورت وقوع جنگ، مانع از تخریب زیرساخت ها و اشغال سرزمین خواهد شد؟

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تجربه جنگ

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

،

جنگ و جامعه

نسبت تفکر استراتژیک با تجربه جنگ

جمعه ۱۹ مرداد ۱۳۹۷

   تفکر استراتژیک چیست و چه نسبتی با تجربیات تاریخی دارد؟ بنظرم «تفکر استراتژیک» را میتوان به اعتبار شناخت ظرفیت‌های تاریخی یک جامعه، برای رویاروئی با مخاطرات حال و آینده فرض گرفت. با این توضیح تفکر استراتژیک برپایه تجربه گذشته بنا شده تا به نیازهای حال و آینده کشور پاسخ بدهد. بنابراین بررسی توان و مولفه‌های قدرت در ابعاد مختلف، هدف گذاری و ترسیم جهت‌گیری‌های کلان در کشور، برای برون رفت از وضعیت‌های بحرانی و خاص، در امتداد نظام آگاهی برآمده از تجربه، حاصل تفکر استراتژیک است. به این اعتبار، جامعه ای که تاریخ ندارد، تفکر هم ندارد و در بی آینده‌گی بسر می برد. چنانکه اگر جامعه ای تاریخ خود را فراموش و یا محل نزاع و مناقشه قرار بدهد، از تفکر استراتژیک محروم خواهد شد.

 برپایه مقدمات یاد شده این پرسش وجود دارد که؛ تفکر کنونی در باره تجربه مدیریتی جامعه ایران در مواجهه با حمله عراق، چه تاثیر بر تفکر استراتژیک در ایران برای مواجهه با بحرانهای پیش رو گذاشته است؟ بنظرم رویکرد دفاعی و سیاسی- اجتماعی به جنگ با عراق ، همچنین و تقدیس آن به دلیل درآمیختگی با فرهنگ ایثار و شهادت، با ماهیت جنگ و ضرورت نقد آن،بعنوان یک مسئله استراتژیک و مخاطره آمیز، همخوانی ندارد، مگر آنکه «فرهنگ ایثار و شهادت» بمثابه تفکر استراتژیک فرض شود که با الگوی مفهومی از کربلا و عاشورا منطبق است. بنظرم نگرش دفاعی به تجربه تاریخی بیشتر تابع رویکرد و ملاحظات سیاسی، اجتماعی، همچنین فرهنگی-اعتقادی است و به مسایل استراتژیک در حال و آینده پاسخ نمی دهد. در واقع بدون  برخورداری از تجربه تاریخی جنگ نمی توان نظام مفهومی جدید را در حوزه جنگ و مسائل استراتژیک بنیان نهاد.

هم اکنون با تغییر در موقعیت ایران از «دفاعی و موجودیتی» در برابر تهدیدات نظامی و امنیتی در داخل کشور و در مرزها، به «بازدارنده گی تهاجمی» در منطقه، نگرش به تجربه جنگ با عراق نیازمند باز بینی و گذار از تفکر دفاعی به تفکر استراتژیک است، تا از این طریق پشتوانه های لازم برای مواجهه با ضرورت ها و چگونگی حضور منطقه ای و چالش های آن برخوردار شویم. با نظر به تغییر در شرایط و موقعیت ایران، نگرش کنونی و تفکر غالب نیاز به بازبینی دارد.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تجربه جنگ
+ مطالب حوزه استراتژیک جنگ

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

تفکر استراتژیک

،

قدرت منطقه ای ایران

معمای جنگ چیست؟

سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۷

معمای جنگ در میانه دو امر گذشته و آینده قرار دارد:

   1- امر تجربه شده در گذشته

   2- عدم قطعیت آینده

تجربه گذشته پیش فرض های فهم از جنگ را شکل داده و باورداشت های مواجهه با تجربه جدید، تحت تأثیر تجربه گذشته قرار دارد، در حالیکه چگونگی وقوع جنگ در آینده، ماهیت، مشخصه، همچنین پیامدهای آن، عدم قطعیت را در آینده شکل داده است. با این توضیح چگونگی نسبت میان تجربه گذشته با آینده مهمترین پرسش و مسئله پیش رو است.

برچسب ها:

معمای جنگ

،

مسئله آینده

،

تجربه جنگ

،

جنگ ایران و عراق

اکنون یا گذشته؟

شنبه ۹ تیر ۱۳۹۷

   نسبت تجربه گذشته در جنگ با عراق، با امر جاری و آینده چیست؟ فرض بر این است که؛

1- مطالعه تاریخی با نظر به «گذشته تاریخی» و بدون توجه به حال و آینده، تاریخ را محصور به گذشته و بی استفاده خواهد کرد.

2- رویکرد «اکنون زدگی» نیز بمعنای بی توجهی به گذشته و تجارب آن، همچنین چشم اندازهای احتمالی در آینده، موجب بی ریشه گی و بی اینده گی خواهد شد.

بنابراین غلبه گذشته گرایی و اکنون زدگی، فهم ما را در مواجهات اساسی از مسائل استراتژیک و سرانجام آن، در مواجهه با مسائل اساسی در آینده به چالش خواهد گرفت. با نظر به مفروضات یاد شده پرسش این است که؛

1- اگر «اکنون» ریشه در گذشته دارد، چگونه می توان توازن میان گذشته - حال را برقرار کرد؟

2- اگر بررسی های تاریخی در گذشته راهنمای برون رفت های تاریخ ساز در آینده است، چگونه باید تجربه گذشته را مورد مطالعه قرار داد؟

3- اگر تاریخ گذشته از مسائل و ضرورت های کنونی پشتیبانی نکند، آیا تاریخ با جزئیات آن، جز داستان و خاطراتی برای فراغت و گذشت زمان، ارزش دیگری دارد؟

4- اگر برای برون رفت از شرایط کنونی، از تجربه تاریخی نتوانیم استفاده کنیم، پس نسبت تجربه گذشته با آینده چیست؟

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

امر استراتژیک

،

گذشته گرایی

روش مواجهه با مسایل راهبردی و نسبت آن با تجربه دوره جنگ

یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۷

   پرسش مورد بحث این است که تجربه کنونی ایران در حوزه مسایل نظامی و راهبردی چه نسبتی با تجربه دوره جنگ با عراق دارد؟ پاسخ به پرسش مورد بحث را با این فرض بررسی خواهم کرد که آنچه هم اکنون جریان دارد، در امتداد تجربه پیشین صورت می گیرد.

جنگ با عراق در چارچوب مفهوم جنگ دفاعی و به منظور دفاع از نظامِ برآمده از انقلاب و تمامیت ارضی کشور انجام شد. پس از آزادسازی مناطق اشغالی، جنگ دفاعی در چارچوب انقلاب، به جنگ تهاجمی تغییر کرد. به این معنا که با استفاده از قدرت نظامی، برای سقوط صدام با پیروزی نظامی اقدام شد.

آنچه بعنوان جنگ طولانی از آن یاد و نسبت به آن انتقاد می شود، در واقع چالش ها و ناتوانی در دستیابی به پیروزی نظامی بر عراق، همانند آنچه که آمریکا در عراق و با سقوط صدام انجام داد، می باشد. مسئله اصلی در جنگ با عراق، شکاف میان واقعیات جنگ با ادراک جامعه از قدرت ایران بود. چنانکه با حملات عراق و بازپس‌گیری مناطق تصرف شده، جامعه دچار شوک و بهت شد و همچنان در همین مسیر به نقد و پرسشگری ادامه داده است.

هم اکنون حضور منطقه ای ایران در چارچوب برخورداری از موقعیت جدید منطقه ای، به چارچوب فکری مناسبی نیاز دارد تا از ضرورت های این حضور و پیامدهای آن پشتیبانی کند. تقلیل قدرت منطقه ای ایران به مناقشات سیاسی- اجتماعی در داخل کشور ، مانع از پشتیبانی ساختارهای سیاسی- اجتماعی و افکار عمومی از این موقعیت تاریخی و بی همتا خواهد شد. موقعیت استراتژیک به ادراک و حمایت استراتژیک نیاز دارد و این مهم از طریق مناقشات سیاسی حاصل نخواهد شد، بلکه به اجماع سیاسی و اجتماعی، بر پایه «خرد استراتژیک» نیاز دارد.

به این اعتبار، به نظرم الگوی فکری- رفتاری و گفتمان رسانه ای ایران در موضوع حضور و قدرت منطقه ای ایران که از نظر تاریخی کم نظیر است، همانند مرحله جنگ در خاک عراق پس از فتح خرمشهر و بیشتر در چارچوب مفهوم دفاعی است. شکاف کنونی و تداوم آن در صورت مواجهه با رخدادهای حاصل از حضور ایران در منطقه، پیامدهای نامطلوبی خواهد داشت که مدیریت آن در سطح منطقه و در داخل کشور دشوار خواهد بود.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به مسایل راهبردی جنگ

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

امر استراتژیک

،

مسایل راهبردی جنگ

تبیین یک تجربه؛ در چارچوب کدام رویکرد و روش؟

شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷

   مسایل اساسی تجربه شده در جنگ با عراق را بر اساس کدام مبانی نظری می‌خواهیم توضیح داده و تبیین کنیم؟ نظریه‌ها و روش‌های مختلفی وجود دارد که به برخی از موارد آن اشاره خواهم کرد:

1- عملکرد دشمن

2- فرهنگ و اعتقادات، همچنین رفتار جامعه ایران

3- مدیریت سیاسی کشور در تصمیم گیری و اقدام

4- قدرت دفاعی- امنیتی کشور برای دفاع- آزادسازی

5- تناسب میان تخصیص منابع با اهداف

6- ...

برچسب ها:

مسایل اساسی جنگ

،

تجربه جنگ

مفهوم جنگ به کدام اعتبار؟ دفاعی یا استراتژیک؟

یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۷

   تجربه جنگ با عراق هم اکنون با رویکرد و روشهای متفاوت صورت‌بندی می شود. این تجربه نه تنها بمثابه یک امر استراتژیک در گذشته نادیده گرفته می‌شود، بلکه نسبت تجربه پیشین با وضعیت کنونی و آینده نیز مورد تأمل قرار نمی گیرد. به نظرم جنگ به اعتبار ماهیت آن، یک امر استراتژیک و مخاطره آمیز است که هویت و موجودیت یک جامعه را به مخاطره می اندازد و بعنوان ابزار و برای توسعه قدرت نیز بسیار پرهزینه، مخاطره آمیز و با ریسک همراه است. چنانچه پیش از این نوشته ام رویکردهای موجود به تجربه جنگ با عراق به نقد و بررسی نیاز دارد:

1- آنچه از نظر سیاسی و تاریخی از سوی جامعه ایران در برابر جنگ ایران و عراق صورت گرفت، یک واکنش دفاعی با انگیزه های سیاسی- اعتقادی در برابر تجاوز عراق بود. چنانکه هم اکنون «نگرش دفاعی» تفکر عمومی را درباره تجربه جنگ با عراق شکل داده است. در چارچوب رویکرد یاد شده نمی توان همه تحولات جنگ هشت ساله را تبیین کرد و به این معنا، ماهیت جنگ بمثابه یک امر استراتژیک نادیده گرفته شده است.

2- در واکنش به تحولات سیاسی- راهبردی جنگ و نتایج آن، رویکرد سیاسی- انتقادی نسبت به تصمیمات درباره ادامه و پایان جنگ، شگل گرفته است. در واقع کاستی های موجود در تبیین کلیه تحولات جنگ، منجر به شکل گیری تفکر سیاسی- انتقادی شده است.

3- شکل گیری رویکرد فرهنگی- معنوی، بیش از آنکه بر ماهیت جنگ متمرکز باشد، بیشتر بر سلوک فردی رزمندگان تأکید دارد، بدون اینکه شرایط سیاسی- نظامی جنگ را مورد توجه قرار بدهد. به این اعتبار رویکرد فرهنگی- معنوی بیشتر در ذیل تفکر جنگ دفاعی قابل توضیح است.

4- تلاش های گسترده پژوهشی ارتش و سپاه نیز با توجه به نقش آنها در جنگ و مسئولیت دفاع از تمامیت ارضی و ثبات سیاسی کشور، بیشتر تاریخی- عملیاتی و ناظر بر تحولات و نقش سازمانی در جنگ است و هنوز با بررسی های راهبردی فاصله دارد. با این توضیح، با تجربه جنگ پیشین، برای مواجهه با شرایط مشابه در آینده، چه باید کرد؟

برچسب ها:

جنگ دفاعی

،

پژوهش درباره جنگ

،

تجربه جنگ

،

امر استراتژیک

امتداد تجربه جنگ

یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶

  حضور ایران در منطقه و قدرت برآمده از آن، این پرسش را به میان آورده است که؛ موقعیت کنونی چه نسبتی با تجربه جنگ با عراق دارد؟ مهمتر آنکه به چه نتیجه ای منجر خواهد شد؟ به نظرم رویکرد سیاسی- فرهنگی به جنگ، به دلیل پیوستگی جنگ با انقلاب، به نگرش و روش جامعه ایران در برابر جنگ منجر شد. همچنین شکل گیری قدرت دفاعی در برابر حمله عراق و ظهور قدرت تهاجمی ایران برای آزادسازی مناطق اشغالی و نفوذ در خاک عراق، حاصل همین تحوّل است.

با این توضیح قدرت دفاعی- تهاجمی ایران پس از پیروزی انقلاب، ریشه در پیوستگی جنگ با انقلاب دارد. ماهیت و پویائی قدرت برآمده از انقلاب در ایران، امکان استقرار و توسعه قدرت منطقه ای ایران را به شکل غیر قابل انکار و بدون مقایسه با دوره های اخیر تاریخی، در منطقه را فراهم کرده است . در واقع قدرت نظامی- امنیتی ایران در منطقه صورتی از قدرت برآمده از انقلاب است، به همین دلیل قدرت جدید ایران در منطقه، به دلیل ماهیت، مشخصه و پیوستگی با انقلاب، قابل تبدیل به سیاست‌ورزی و مذاکره نیست، زیرا تنها در مواجهه قابل حفظ و توسعه است تا به تمامیّت و کمال نهایی برسد.

 

مطالب مرتبط:
+ پیوستگی جنگ و انقلاب

برچسب ها:

پیوستگی جنگ و انقلاب

،

تجربه جنگ

،

قدرت منطقه ای

،

جنگ ایران و عراق

تجربه جنگ گذشته - نیازهای جنگ آینده

چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۶

با فرض اینکه وقوع جنگ در جامعه، تأثیرات گسترده راهبردی- تاکتیکی، ساختاری- سازمانی و سیاسی- اجتماعی دارد، همچنین جامعه با برخورداری از ادراک و اندیشه جدید، اهداف و نتایج جنگ را ارزیابی می کند، چند پرسش وجود دارد:

1- موضوعات و مسایل اساسی جنگ، همچنین مفاهیم برآمده از تجربه جنگ گذشته درباره جنگ و صلح، قدرت و امنیت کدام است؟

2- سازمان های نظامی چه برداشتی از تأثیر جنگ در اندیشه های راهبردی- تاکتیکی، ساختار- سازمان و در سایر زمینه ها داشته و چه اقداماتی را انجام می دهند؟

3- در جامعه و در ساختار سیاسی، مردم و نخبگان چه برداشتی از اهداف، ماهیت و نتایج جنگ با عراق و درس‌های آن برای مواجهه با جنگ آینده دارند؟

 

مطالب مرتبط:

+ مطالب مربوط به تجربه جنگ

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

مواجهه با تجربه جنگ؛ چرا و چگونه؟ - بخش دوم

چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۶

   در نقد و بررسی تجربه جنگ در نسبت با اهداف و نتایج جنگ در همان دوره تاریخی، هم اکنون مناقشات سیاسی درباره تصمیم گیری‌ها برای جلوگیری از جنگ و سپس نحوه ادامه آن، همچنین درباره نقش سازمانی ارتش و سپاه در پیروزی‌ها و شکست‌ها، همچنان جریان دارد. سطح دیگری از مناقشات نیز درباره میزان پشتیبانی دولت از جنگ است که در زمان حیات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی جریان داشت و ایشان نیز متقابلاً بر این باور بود که نظامی‌ها نتوانستند پیروزی لازم را کسب کنند تا متکی بر آن، بتوان مذاکره کرد و به جنگ پایان داد.

برای روشن شدن نحوه مواجهه با تجربه جنگ در دوره جنگ، به نظر می‌رسد می توان برای رسیدن به نتیجه مطلوب، به چهار پرسش اساسی پاسخ داد:

1) جامعه ایران چه ادراکی از شرایط تاریخی خود پس از پیروزی انقلاب و مسئله جنگ داشت؟

2) واکنش جامعه ایران و ساختار سیاسی- نظامی کشور به مسئله جنگ چه بود و چه نتایجی را به همراه داشت؟

3) راهبرد نظامی و عملیاتی ایران در مراحل مختلف جنگ، شامل بازدارندگی، دفاع، آزادسازی و تعقیب دشمن چه بود و چه نتیجه ای داشت؟

4) با نظر به نتایج جنگ در مراحل مختلف، چه نسبتی میان اهداف با منابع و راهبرد با نتایج داشت؟   

   پاسخ به پرسش های چهارگانه در واقع ناظر بر الگوی اول، مبنی بر بازبینی تجربه جنگ در نسبت با دوره تاریخی جنگ است. برای بررسی الگوی دوم، باید از رویکرد جامعه شناختی استفاده کرد و الگوی سوم را باید در پاسخ به این پرسش بررسی کرد که؛ درس های برآمده از تجربه جنگ با عراق کدام است و چگونه برای مواجهه با جنگ آینده قابل بهره برداری است؟ تجربه اندوزی برخلاف آنچه تصور می شود امر سهل و آسانی نیست و نیاز به چارچوب نظری و روشمندی دارد. زیرا نوعی دوگانگی وجود دارد که انتخاب ها را برای گذار از گذشته به آینده دشوار می کند. پویایی حاصل از امر جاری و غلبه آن در برابر باورهای حاصل از تجربه گذشته، در برابر هم قرار می گیرند. مواجهه با تجربه گذشته و نیازهای حال با آرامش صورت نخواهد گرفت. نوعی تلاطم وجود دارد زیرا باید انتخاب جدیدی صورت بگیرد که ریشه در گذشته و نیازهای آینده دارد. «چرخش ها» و «انتقادها» در همین مرحله صورت می پذیرد.

عموماً باورمندی حاصل از تجربه، مانع از پذیرش تغییر در مواجهه با نیازهای حال و آینده می شود. چنانکه ضرورت های حال و آینده نیز موجب نادیده گرفتن گذشته می شود. در میان دوگانگی حاصل از برخورداری از تجربه گذشته و ماندن در گذشته، یا مواجهه با نیازهای حال و آینده چه باید کرد؟ بدون «شناخت امکان های تاریخی» و قابلیت های آنچه تحقق یافته است، همچنین توجه به ظرفیت های مغفول واقع شده در گذشته، نمی توان راه نرفته را در آینده، رفت.

 

مطالب مرتبط:
+
مواجهه با تجربه جنگ؛ چرا و چگونه؟ - بخش اول

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

،

جنگ و صلح

،

دفاع مقدس

مواجهه با تجربه جنگ؛ چرا و چگونه؟ - بخش اول

شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶

   منظور از «مواجهه تجربی»؛ صورتی از مواجهه فردی و اجتماعی بمعنای عام و خاص در حوزه موضوعات و مسایل انسانی است. به این اعتبار، تجربه و تجربه اندوزی یک امر انسانی و در زیست انسانی است. در این رویارویی‌های تجربی، قابلیت‌های درونی افراد و جامعه، در آزمون جدید و یا تکرار آن، آشکار و وضعیت جدیدی خلق می‌شود که ما به‌ازاء درونی و بیرونی دارد. تغییرات حاصل از مواجهه تجربی، موجب تمایز و تقسیم‌بندی زندگی فردی و اجتماعی به زمان و یا دوره قبل و بعد از تجربه می‌شود. برپایه توضیح یاد شده، مسیر زندگی انسان از ابتدا تا انتها، در فرآیند مواجهات تجربی شکل می‌گیرد و ادامه پیدا می‌کند. حتی در دوران کهولت و بی‌عملی نیز احتمالاً بازبینی تجربیات و آگاهی‌های حاصل از آن نیز به خلقِ جدیدی در ساحت اندیشه و گاهی مواضع و رفتار منجر خواهد شد. با مقدمه یاد شده، این پرسش وجود دارد که؛ تجربه جنگ ایران و عراق را چگونه و با چه الگویی می توان مورد نقد و بررسی قرار داد؟

   پاسخ به پرسش یاد شده، به تمهیدات نظری- روشی و پژوهشی نیاز دارد. زیرا موضوع مورد پرسش درباره یک امر اجتماعی- تاریخی و بر محور موضوع و مسئله جنگ است که یک امر استراتژیک و راهبردی است، حال آنکه توضیحات مقدمه این یادداشت، بیشتر تأملاتی تجربی درباره تجربه فردی و اجتماعی است. در ادامه نکاتی به منظور بیان مسئله و روشن شدن ضرورت های بازنگری تجربه جنگ با عراق، از نظر خواهد گذشت.

   مسئله اساسی در شناخت مواجهات تجربی این است که؛ بررسی تجربیات فردی یا اجتماعی در عین حالی که به اعتبار امر تجربی، عام است، اما در موضوعات مختلف خاص است، لذا تجربه دیگران را با نگاه بیرونی می‌توان ادراک کرد، حال آنکه در نگاه به تجربه فردی- اجتماعی خود، رسیدن به یک ادراک کلی، دشوار است، زیرا باورها و پیش‌فرض‌های ما در نگرش به پدیده‌ها، چیزی جز همان باورهای تجربی ما و مجموعه‌ای از سایر آگاهی‌های باورمند و غیرباورمند نیست. مهمتر آنکه؛ ما قادر به مشاهده تجربیاتمان با بیرون ایستادن از تجربیاتمان نیستیم، زیرا مائیت ما چیزی جز تجربیات ما نیست. به همین دلیل، گاهی قادر به استفاده از تجربیاتمان نخواهیم بود، زیرا از درون تجربه، به تجربه نمی‌توان نگریست! بعبارت دیگر درس آموزی از تجربیات و بازبینی آن، بمعنای فراروی از امر تجربه شده است، لذا تا زمانیکه در درون یک تجربه قرار داریم و با آن زیست می‌کنیم، امکان فراروی و بازبینی تجربه حاصل نخواهد شد، مگر آنکه با تجربه جدیدی مواجه شویم که بمعنای تغییر در وضعیت پیشین و قرار گرفتن در وضعیت جدید است. در این صورت، امکان بازبینی تجربیات، با نگاه از بیرون به تجربیات، فراهم خواهد شد.

   با نظر به توضیحات یاد شده و برای پاسخ به برخی از پرسش‌ها، می‌توان این فرض را پذیرفت که تجربه جنگ ایران و عراق در ابعاد مختلف، با اتمام جنگ و قرار گرفتن در وضعیت غیرجنگی و تجربه جدید، زیست فردی- اجتماعی جامعه ایران را تغییر داد. با این توضیح و با فرض امکان‌پذیر شدن بررسی تجربه جنگ با عراق، بازبینی و نقد و بررسی تجربیات جنگ با عراق، با الگوهای مختلفی امکان پذیر است:

1) می توان تجربه جنگ را در نسبت با امر جنگ در دوره تاریخی جنگ مورد بازبینی قرار داد.

2) می توان تجربه جنگ را در نسبت با شرایط صلح و ضرورت های ناظر بر دو زیست متفاوت در زمان جنگ و پس از آن، مورد بازبینی قرار داد.

3) می توان تجربه جنگ با عراق را در نسبت با جنگ در آینده، مورد بازبینی قرار داد.

   بر پایه توضیح یاد شده و بررسی تجربه در نسبت های مختلف و تطبیقی، به نظر می‌رسد هم اکنون بازبینی تجربه جنگ با عراق، در سه وضعیت و یا با سه الگوی متفاوت دنبال می‌شود که نتایج مختلفی را به همراه دارد:

1- بازبینی تجربه جنگ با عراق در نسبت با دوره جنگ، موجب اتخاذ رویکرد و روش تاریخی- عملیاتی و راهبردی شده و بیشتر بر نقد یا توجیه هر آنچه واقع شده، استوار است. بعبارت دیگر در این مواجهه قطبی و دوگانه؛ یا هر آنچه انجام شده، تماماً توجیه و از آن دفاع می شود و یا کاملاً مورد نقد قرار می گیرد. نگاه متعادل درباره تجربه جنگ با ارزیابی نتایج جنگ، هنوز شکل نگرفته است.

2- بازبینی تجربه جنگ در مقایسه با دوره پس از جنگ، موجب نگاه متفاوتی به مسئله جنگ از منظر ضدیّت آن با زندگی شده است. نظر به پیامدهای سیاسی- اجتماعی جنگ، نسل دهه 60 با وجود برخورداری از خاطرات مختلف از جنگ، از جمله جنگ شهرها، مایل به زندگی با خاطرات گذشته نبوده و برای فرار از آن، به زیست تجربی بدون جنگ تکیه می‌کند.

3- بازبینی تجربه جنگ با عراق در نسبت با جنگ آینده، بیشتر در حوزه دفاعی- امنیتی و در ساختار نظامی و اطلاعاتی، همچنین در برخی مراکز پژوهشی و تصمیم گیری مورد اهتمام است و به یک مسئله عمومی و اجتماعی تبدیل نشده است.

   با فرض صحت تقسیم بندی سه گانه و نقد و بررسی آن، آیا جامعه ایران از مشخصه های لازم برای مواجهه با یک تجربه تاریخی در نقد یک دوره و آمادگی برای مواجهه با شرایط متفاوت و یا مشابه برخوردار شده است؟ پرسش یاد شده ناظر بر اصلِ تجربه نیست، بلکه تاکید بر دستیابی به «تجربه مطلوب» است. بنابراین اصلِ  بازبینی تجربی هم اکنون حاصل شده است، زیرا با تغییر وضعیت به وضعیت و تجربه دیگر، خودآگاهی فردی- اجتماعی، با رویکرد توجیهی یا نقادانه محقق شده است. بنابراین مسئله اساسی؛ چگونگی تجربه اندوزی با معیار مطلوب است. به این اعتبار، تجربه اندوزی از جنگ، بعنوان یک «امر استراتژیک»، تنها با عیار تکرار جنگ در آینده قابل سنجش است و لذا نمی توان به صورت قطعی قضاوت کرد که آیا آنچه در این زمینه صورت گرفته و یا در جریان است، مطلوب است یا خیر؟

ادامه دارد ...

مطالب مرتبط:
+
مواجهه با تجربه جنگ؛ چرا و چگونه؟ - بخش دوم

برچسب ها:

تجربه جنگ

،

جنگ آینده

،

جنگ و جامعه

،

جنگ و صلح

مطالعات جنگ؛ گسست یا پیوستگی؟

یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۵

   ارتش و سپاه در امتداد تجربه جنگ و استفاده از آن، همچنان درگیر صورتی از تداوم و تکامل، سازمانی و مأموریتی، در حوزه امور دفاعی و امنیتی هستند. به این معنا که استفاده از تجربه حاصل از جنگ با عراق، علاوه بر گسترش حوزه مطالعات فرهنگی، تاریخی و نظامی، در نظام آموزشی، توسعه سازمانی و تولید تجهیزات نظامی نیروهای مسلح نقش اساسی دارد. با فرض صحت برداشت یاد شده از برخی واقعیات کنونی که جریان دارد، این پرسش محل بحث است که؛ چرا در مطالعات جنگ ایران و عراق، پیوستگی میان تجربه گذشته با نیازهای حال و آینده، مورد توجه قرار نگرفته است؟ به عبارت دیگر چرا فراتر از نقش سازمانی ارتش و سپاه در جنگ و مناقشه درباره آن، هیچگونه بحث عمیق و جدی در حوزه تجربه جنگ با عراق، در سطح راهبردی صورت نمی گیرد؟  ...

برچسب ها:

مطالعه جنگ

،

تجربه جنگ

،

ارتش و سپاه

،

جنگ آینده

معرفی
    محمد درودیان هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاه‌ها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره‌ مند فرمایند.
    همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.

کانال ایتا محمد درودیان کانال تلگرام محمد درودیان
جستجو



    در اين سایت
    در كل اينترنت
برچسب ها