واقعه جنگ ایران و عراق از منظر زمان و مکان، وقوع رخدادها و نتایج آن، تاریخمند شده است و به این اعتبار، بسیاری از بررسیها با رویکرد تاریخی و بمثابه تاریخنگاری واقعه در حال انجام است. گرچه بررسی تاریخی و تاریخنگاری واقعه با هدف شناخت تاریخ انجام و موجب ایجاد نظام آگاهیبخش از واقعه می شود، اما نسبت بررسی تاریخی و تاریخ نگاری با آینده و پاسخ به نیازها، محل تأمل و پرسش است.
اگر این فرض را بپذیریم که بررسی تاریخی و تاریخ نگاری از نقطه عزیمت زمان گذشته صورت می گیرد، به این اعتبار میزان پاسخگویی متون تاریخنگاری مستند و نقلی درباره وقایع گذشته، فاقد ظرفیت لازم برای پاسخگویی به نیازهای حال و آینده است. در این صورت چه باید کرد؟
«بازتفسیر تاریخی» در واقع روش برون رفت از محدودیتهای تفکر تاریخی به مسائل اساسی، با هدف اهتمام به زمان حال و آینده است. در این روش، وقایع تاریخی بمثابه دادههای تاریخی، در خدمت پاسخ به مسایل جاری قرار می گیرد. ملاحظه یاد شده، به اعتبار تعریف تفسیری که جناب «داود فیرحی» اشاره میکند، یعنی؛ «حذف و اضافه، برجستهسازی یا فراموشی واقعه »، می توان صورتبندی جدیدی را انجام داد که مواد آن تاریخی است، ولی منجر به تاریخنگاری نمیشود، بلکه با تمرکز بر مسئله پیش رو، راههای برون رفت مورد تأکید قرار میگیرد. بازتفسیر تاریخی هر چند بر شانههای تاریخ ایستاده است، ولی به لحاظ رویکرد و روش، هیچ گونه التزام و تعهدی به بررسیهای تاریخی به روش مستند و نقلی ندارد.
فارغ از تعریف یاد شده، امروز بازتفسیر جنگ ایران و عراق با چه هدف و روشی باید انجام شود؟ اگر جنگ در چارچوب پیوستگی با سیاست تعریف شود، بازتفسیر واقعه تاریخی جنگ، بمعنای نقد و بررسی چگونگی استفاده از قدرت و موقعیت منطقه ای ایران برای تأمین اهداف سیاسی است. اگر در چارچوب پیوستگی جنگ و انقلاب بررسی شود، ملاحظات دیگری را باید مورد توجه قرار داد. تحقق این امور از طریق بازتفسیر تجربه تاریخی و نه تاریخ نگاری، قابل حصول است که مسئله حال و آینده ما است.
مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تاریخ نگاری در این سایت