یادداشت میهمان/ نقد کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، پیش درآمدی بر یک نظریه» به قلم امیر مفید

چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷
امیر عبدالحسین مفید
امیر عبدالحسین مفید

اشاره:

   امیر سرتیپ دوم بازنشسته عبدالحسین مفید، از فرماندهان ارتش در دوران دفاع مقدس، پیرامون کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، پیش درآمدی بر یک نظریه»، نقد مفصلی را نگاشته اند که از نظر شما گرامیان خواهد گذشت:

****************

   دوست گرامی من، سردار محمد درودیان که در حوزه تاریخ دفاع مقدس، با تألیف بیش از 20 جلد تاریخ تحلیلی و حدود 30 سال قلم زنی در این عرصه، شخص شناخته شده ای هستند، از من خواستند که نظراتم را در مورد کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» بنویسم. انگیزه من هم در اجابت این دستور، تنها نقد این کتاب نیست، بلکه نقدی بر بطلان تفکر «مغفول ماندن ظرفیت های جنگ» که بر تاریخ و حقایق دفاع مقدس سایه افکنده است، می باشد.

این کتاب هم همانند تألیفات قبلی ایشان، با همه تکرار مباحث و مطالب، از استحکام یک پژوهش آکادمیک برخوردار است. آقای درودیان تلاش می کند از درس آموخته ها و تجربیات جنگ هشت ساله و با نگاهی به تمام جوانب، به یک نظریه علمی برسد و بر اساس آن، با «نیازها و ضرورت های حال و آینده ارتباط و پیوستگی برقرار کند.» یعنی آن چیزی که در این زمینه به هر دلیل، هیچ موفقیتی دیده نشده و امیدوار بودم که نتایج مطالعات و روند رو به پیش، اندوخته ای تجربی و نوشتنی و علمی ایشان را در طول این سالها «که به غایت کمال یافته» در این کتاب ببینم و شاهد باشم که با انتخاب درست و به جای قطعات پازل متعدد و پراکنده، تصویر واقعی از جنگ هشت ساله را ارایه نمایند.

ابتدا بهتر می بود که به گزاره های ده گانه «نتیجه» اشاره کنم. ولی برای جلوگیری از اطاله کلام و با نگاه به اینکه حقایقی بودند و نه فرضیاتی در پنج گزاره به شرح زیر خلاصه نمودم:

1) همه کشورهای انقلابی پس از پیروزی انقلاب، در برابر چالش های سیاسی- امنیتی، از قدرت بازدارندگی برخوردار نیستند و نیز در مقابل حمله دشمن غافلگیر می‌شوند و یا غفلت می‌کنند.

2) همه کشورهای انقلابی به علت مشروعیت برآمده از انقلاب، با وجود غافلگیری و یا غفلت در برابر دشمن، از قدرت دفاعی مردمی برای شکست دشمن برخوردار هستند.

3) همه کشورهای انقلابی، برای تبدیل جنگ دفاعی به تهاجمی از توانایی و آمادگی لازم برخوردار هستند.

4) حفظ کشور انقلابی ایران، به راهبرد و مولفه‌های بین المللی کمتر توجه داشت و یا اصلاً نداشت و به علت برخورداری از قدرت نظامی با مشخصه مردمی، از توان لازم برای دفاع و آزادسازی سرزمین های خود برخوردار شد. ولی در جنگ طولانی و در خاک دشمن، ناتوان بود و نیز در هدف گذاری مأموریت های نظامی و سیاسی، با اختلاف نظر و دوگانگی روبرو بود.

5) فقط کشور انقلاب ایران در شکل گیری قدرت دفاعی- مردمی از تجهیز و سازماندهی نیروی نظامی حرفه ای با رویکرد تهاجمی خودداری کرد.

دلیل انتخاب وجه تمایز ایران با سایر کشورهای انقلابی هم این است که در تاریخ کشورهای انقلابی جهان، وضع مشابهی با ایران انقلابی و پیامدهای جنگ هشت ساله آن ندیدم که بتوان مقایسه و ارزیابی کرد. در همین راستا، به دو کشور فرانسه و روسیه، به صورت خیلی خلاصه اشاره می کنم که با وجود تشابهاتی، نتیجه کاملاً برعکس در تاریخ به جای گذاشتند.

الف- انقلاب کبیر فرانسه (1789)

پس از پیروزی انقلاب مردمی فرانسه، حکّام و اشراف‌زادگان اروپا علیه توده‌های فقیر و انقلابی با دو هدف به فعالیت پرداختند:

1- نابودی انقلاب که از پیروزی آن به شدت به وحشت افتاده بودند.

2- تقسیم بخش هایی از زمین های کشور فرانسه بین خود.

ابتدا اتریش به خاک فرانسه حمله کرد. بعد در سال 1793 با تشکیل یک ائتلاف ضدفرانسوی، با پیوستن روسیه، هلند، انگلیس و بعد هم اتریش و ایتالیا و بعد اسپانیا، به فرانسه حمله کردند. ولی قدرت انقلابیون دنیا را شگفت زده کرد و به سیاستمداران نشان داد که انقلاب ظرفیتی را در کشور ایجاد می کند که بسیار بهتر از یک ارتش است. انقلاب فرانسه اندکی بعد به قدرتی دفاعی و تهاجمی و ویرانگر تبدیل شد که جغرافیای اروپا را تغییر داد و حتی تا مصر لشکرکشی کرد. سروان 24 ساله ناپلئون، 2 سال بعد به درجه سرتیپی رسید و با استفاده از همان طرفیت و پتانسیل انقلاب و جوان های انقلابی داوطلب و مدیریتی کم نظیر، به صورت «سربازگیری حرفه ای» عامل قدرت و توان نظامی جدید ارتش فرانسه بود.

ب) انقلاب اکتبر بلشویک‌های روسیه:

با پیروزی بلشویک ها و فروپاشی ارتش سزار در فوریه 1918، ایالت های بزرگی مانند اوکراین، استونی، لیتوانی، فنلاند و قفقاز، جدایی خود را از روسیه اعلام کردند. اندکی بعد آلمان از آنها حمایتت کرد و چندی بعد در مه 1918 عثمانی دریای سیاه را تسخیر و سرزمین هایی را از روسیه جدا کرد. ارمنستان و گرجستان نیز ادعای استقلال کردند. در اوت 1918 انگلیس ها بندر مورمانسک را در شمال غرب روسیه و ژاپنی ها بخشی از بندر ولادیووستک را در شرق روسیه اشغال کردند. ولی ارتش جدید سرخ به فرماندهی تروتسکی با تجهیز سه میلیون سرباز و انضباطی آهنین، همه دشمنان روسیه را غافلگیر و نهایتاً تا آنجا پیش رفت که در 30 دسامبر 1922 تولد اتحاد جماهیر شوروی روسیه را به جهان اعلام کرد.

با توجه به کلید واژه کتاب «توان رزمی» و یا «قدرت دفاعی» و یا «قدرت تهاجمی»، بهتر می دانم که برای درک مفاهیم ذکر شده در شش فصل متاب و تطبیق و مقایسه، عوامل توان رزمی را از نظر علمی ذکر کنم:

1) عوامل فیزیکی توان رزمی: شامل یگان های مانوری، آتش های پشتیبانی، یگان های پشتیبانی رزمی و یگان های پشتیبانی خدمات رزمی.

2) عوامل غیرمحسوس توان رزمی: شامل رهبری و فرماندهی نظامی، روحیه، انگیزه، ایمان، آموزش، انضباط، سازماندهی، صبر و بردباری و استقامت، همیّت قسمتی، شجاعت، آداب و رسوم مذهبی و ملی

3) عوامل برترساز توان رزمی (عوامل کاهش یا افزایش توان رزمی): هماهنگی و کنترل، عملیات اطلاعاتی و حفاظت اطلاعات، آسیب پذیری و قبول خطر، پوشش و فریب تاکتیکی، عملیات روانی، عملیات ممانعت و سدّ موانع، جنگ الکترونیک و تحرک و زنده ماندن.

منطقی و علمی است که به نتایج بدست آمده بعنوان نظریه بر اساس وقایع و حقایقی باشد که در شش فصل ذکر شده و به عبارت دیگر تصویر واقعی مورد نظر آقای درودیان بر اساس انتخاب قطعات پازل مرتبط با آن باشد. و لذا خلاصه و چکیده مطالب اثرگذار را به شرح زیر انتخاب و عرض می کنم:

1) اولین مطلب این است که نویسنده محترم موقعی می تواند نتایج حاصله را بعنوان یک نظریه کلی به سایر کشورهای انقلابی تعمیم دهد که در روند پژوهش خود، حداقل به یکی دو مورد مشابه اشاره کرده باشد. به عبارت دیگر ایشان با توجه به نتیجه گزاره های ده گانه، نمونه همگن و مشابهی را ارایه ندادند و با توجه به اینکه آقای درودیان به چگونگی تحقیق و پاسخ مولفه های با آن، آگاهی کامل دارند، این سوال به ذهن خطور می کند که چرا؟ نمی خواهد و یا نمی تواند با قطعات پازل انتخاب شده که همه حقایق جنگ هشت ساله می باشد، تصویر واقعی و مورد نظر را ارایه و نتیجه گیری نماید.

2) آیا «ناتوانی ارتش برای ایجاد بازدارندگی در تصمیم عراق به تهاجم، و نیز ناتوانی ارتش در دفاع و دفع تجاوز در نقطه صفر مرزی، ناشی از پیامدهای پیروزی انقلاب بود؟ و یا این ناتوانی از قبل از انقلاب وجود داشته؟ وگرنه بقای رژیم سلطنتی را در ایران تضمین می کرد.» (مطلب داخل گیومه برگرفته از متن صفحات کتاب است.) «به عبارت دیگر، سقوط شاه به علت زوال قرت ارتش بود؟ و یا روال قدرت ارتش متأثر از سقوط حکومت شاه بوده است.» (ص 57)

3) «علت توانمندی نیروهای مسلح، بر اساس تجربیات حاصله سپاه پاسداران، در مرحله دفاع و شکست دشمن در مرحله آزادسازی سرمین های تصرفی توسط دشمن عوامل زیر بوده است:

الف- شناسایی دقیق

ب- جذب و سازماندهی و بکارگیری نیروهای پیاده

پ- تهاجم شبانه

ت- هماهنگی با ارتش برای پشتیبانی آتش توپخانه و هوایی، آنهم در صورت لزوم» (ص 242)

با توجه به توانمندی یاد شده، این سوال به ذهن می رسد که؛ چگونه و چرا در مرحله هجوم در خاک عراق (تعقیب و تنبیه متجاوز) یعنی بعد از حدود 2 سال و پس از شش سال دیگر که به مراتب به تجربه و دانش بیشتری نسبت به 2 سال اول، دست پیدا کرده بودیم و به مراتب از پشتیبانی های ارتش هم استفاده کرده بودیم، در نیل به هدف ناتوان بودیم؟ و نیز چرا در این مرحله از سازماندهی و تجهیز نیروهای نظامی حرفه ای خودداری کردیم؟ و چرا در کشور فرانسه و روسیه در وضع مشابه موفق عمل کرده اند؟ و آیا عوامل اثرگذار دیگری وجود داشته که نویسنده محترم ندیدند و یا نخواستند و یا نتوانستند ببینند؟

توضح مختصر اینکه در عملیات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو که سپاه ب طرح ریزی مطلوب و خلاقانه وارد عمل شدف حداقل از پشتیبانی مستقیم 25 گردان توپخانه و نیروی زمینی با 12 گردان توپخانه که در همان عملیات در منطقه شرق بصره در پشتیبانی چها رلشکر نیروی زمینی و نهایتاً موجب محرومیت نیروی زمینی از آتش پشتیبانی سازمانی خود گردیده بود وارد عمل شدند، تمام توان پشتیبانی های مستقیم نیروی هوایی نیز در فاو به کار گرفته شد، در وضع مشابه دیگری در عملیات کربلای 4 و کربلای 5 (19/10/65) واحدهای سپاه از تمام توان عملیاتی هوانیروز شامل 131 فروند هلی کوپتر که 30 فروند آن هلی کوپتر کبری بود، بهره گرفت. در حالیکه در همان ایام (23/10/65) نیروی زمینی در عملیات کربلای 6، تنها از 9 فروند هلی کوپتر که فقط 4 فروند آن هلی کوپتر کبری بودف بهره گرفته بود. و یا در وضع مشابه دیگری در عملیات قادر که نیروی زمینی وارد عمل شد، از پشتیبانی 44 فروند هلی کوپتر یعنی حدود ثلث توان بکار گرفته شده در فاو بهره گرفت.

4) «بعد از فتح خرمشهر و تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان، از طریق حضور نظامی ایران در سوریه، با ادامه جنگ، و شکل گیری تعامل راهبردی در منطقه در سطح بین الملل برای مقابله با ایران، عوامل و مولفه های جدیدی در صحنه جنگ ظاهر شد که بخش مهمی از آن، پیش بینی نشده بود و به همین دلیل طیف وسیعی از کشورها با انگیزه های متفاوت، تمهیداتی را برای مقابله با ایران بکار بردند.» (ص 314) وزیر امورخارجه ایران نیز گفت: «ایران آمادگی کامل برای بسیج منابع سیاسی- اقتصادی و نظامی اش جهت مقابله با دشمن (اسرائیل) را دارد. وی اضافه کرد ما اماده ایم در هر دو جبهه، همزمان بجنگیم و ایران تمام عواقب احتمال جنگ با اسرائیل را می پذیرد.» (ص 317)

5) آقای درودیان توجه دارند که این صحبت بی اساس و شعارگونه وزیر محترم خارجه در زمانی و در حالی بیان می شود که «عوامل و مولفه های جدیدی در صحنه جنگ ظاهر شد.» و نیز در حوزه نظامی، حدود 50 روز بعد در مراحل پنجم و ششم (اجرا نشد) عملیات رمضان، قادر به تصرف دو مثلث از مواضع دفاعی عراق را حتی در عمق 8 کیلومتری از مرز نبودیم و لذا می توان این مسئول را مطرح کرد که ناتوانی تشخیص سیاست ها و راهبردهای جهانی و بین الملل و نیز ناتوانی برآورد نظامی در بالاترین سطوح سیاسی و ملی و نظامی می تواند عامل بسیار مهمی در ناتوانی نیروهای ما در مرحله تنبیه و تعقیب باشد؟

6) «در صورت تصرف زمین استراتژیک در خاک عراق، غرب با نگرانی از احتمال سقوط صدام، وی را برکنار و یا خواسته های ایران را تأمین خواهد کرد.» (ص 382) و سوال این است که آیا بر اساس چنین ذهنیتی در حاکمیت ایران بود که اراده سیاسی ایران، بر تداوم جنگ شکل گرفت؟ با توجه به اینکه روند جنگ و راهبرد نظام بین الملل در پشتیبانی از صدام، خلاف این «اراده سیاسی» را ثابت نمود. آیا می توان یکی از عوامل ناتوانی توان رزمی ایران را راهبرد غلط سیاسی دانست؟

7) «مهمترین نتیجه ناکامی در عملیات رمضان، آشکار شدن اختلاف ارتش و سپاه بود» (ص 332) من این صحبت آقای درودیان را با گفته های حضرت امام، شورای عالی دفاع و فرمانده جنگ که در کتاب های آقای هاشمی رفسنجانی به کرّات و در طول سال ها نوشته شده، تعمیم می دهم که یکی از مشکلات، همین اختلاف بیان شده و سوال من این است که آیا این عامل، نمی تواند یکی از ضعف های مدیریتی و فرماندهی عالی جنگ و حاکمیت باشد؟ و آیا این معضل حل نشدنی بود؟ آیا این علت را می توان به همه کشورهای انقلابی تعمیم داد؟

8) «فرمانده وقت سپاه بر این نقطه نظر بود که اصول عملیاتی ما که پیش از این مورد استفاده قرار می گرفت، برای دشمن لو رفته است و باید فکر کنیم و اصول جدیدی طراحی کنیم.» (ص 333) سوال اینجاست که اولاً؛ اصول جدید طراحی شد؟ و نتیجه آن چه بود؟ و آیا توانستیم بر مبنای این اصول جدید، به توان برتر نظامی برسیم؟ ثانیاً؛ عکس العمل دشمن در قبال آگاهی های ما از اصول عملیاتی جدید، چه بود؟ در کدام تحلیل علمی تا به امروز به نتیجه مورد نظر رسیده ایم؟

9) بر اساس تجربه برادران «طراحی جنگ جدید» علت ناکامی ها، عدم برخورداری از یگان زرهی، برای پیشروی در خاک دشمن و افزایش توان رزمی مهندسی برایحفظ مواضع تصرف شده است.» (ص 334) در صورتیکه در تحلیل مندرج در صفحه 242 خلاف این نظریه آمده است. آیا این تحلیل خلاف نظریه «انسان محوری به جای ابزار محوری» که گفتمان حاکم برادران است، نمی باشد؟

10) از قول آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ؛ «ارتباط شورای عالی دفاع با جبهه ضعیف است ومردم کم اطلاع تر از ما هستند. ما می خواستیم بنشینیم، یک سرکشی کنیم و صحبت کنیم، وضع جبهه چطوری است؟ کمبودها چیست؟ مشکلاتتان چیست؟ (ص 336) آیا واقعاً معنی و مفهوم و درک از واژه «فرمانده» همین است؟ بی خبری از اوضاع جبهه ها و یگان ها و رزمندها است؟ در حالیکهمی دانیم نقش فرمانده در طراحی و اجرا کلیدی است. آیا شخصی غیرنظامی و فاقد تجربه نظامی و فرماندهی بر واحدها، دور از جبهه ها و فاقد یک ستاد نظامی کارآمد، دلیل دیگری بر ناتوانی در نیل به اهداف نیست؟ و نیز در وضع مشابه دیگری «دشمن چه کرد که جنگ تغییر پیدا کرد» (ص 337) «ولی این را حساب نکردیم که آیا ما قادر به انجام ان هستیم.» (ص 338) «به این نتیجه رسیدیم که نیروهایمان کم است» (ص 339) «ما نیز دچار غرور و ساده اندیشی و بی توجهی شدیم.» (همان) آیا مفهوم فرماندهی، مفهوم تدبیر، مفهوم برآوردهای عملیاتی و اطلاعاتی، بر اساس هدف، توان خودی، توان دشمن و زمین، همین است که ما در تمام نبردهای مرحله «پیشروی به سمت بغداد» عما کردیم؟ و اینکه این عوامل نمی توانند «شاه کلید» ناکامی ما باشد؟ لذا می توانیم آنرا به همه کشورهای انقلابی تعمیم دهیم؟

11) «وقتی توان نظامی با اهداف منطبق نیست» (ص 343) یعنی راهبرد غلط است. چه در هور، چه در شلمچه و چه در حلبچه؟ و یا «عملیات بدر، برخلاف عملیات خیبر، بیش از آنکه حاصل خلاقیت و ابتکار عمل باشد، تنها از منطق اضطرار و ضرورت انجام عملیات پیروی می کرد.» (ص 349) «مشکلات ما در پشتیبانی به معنای کمبود نیروی انسانی و یگان کافی، همچنین کمبود امکانات و تجهیزات، بویژه آتش بود.» (ص 351) آقای درودیان بدواً دستاورد عملیات خیبر را که از منطق اضطرار برخودار نبوده و زماین طولانی در شناسایی، آمادگی نیروها، طراحی ها و ... چه بوده است؟ و در ثانی تکرار می کنم معنی و مفهوم فرمانده چیست؟ مسلماً با توجه به ناکامی ها، چه عواقب و نتایجی می تواند داشته باشد؟ و در همین راستا به برآوردهای فرماندهی (و نیز ستادی) سپاه در سال 64 که با هیچ منطقی همخوانی ندارد، اشاره کنم. (ص 353) «برای تصرف بصره، با فرض سازماندهی 150 گردان، 7 سال و در صورتیکه به جای 100 هزار، 250 تا 300 هزار نفر، 6 سال و شش ماه بعد هم، اگر 500 گردان در احتیاط باشد، کرکوک و اگر حاکمیت کشور تصمیم گیری کند، می توانیم با یک میلیون نفر طی 12 ماه تا 15 ماه به سمت بغداد پیشروی کنیم.»

با توجه و آگاهی از اینکه این برآورد نیرو، منحصراً واحد پیاده و بسیجی است. متناقض برآورد نیاز به واحد زرهی مندرج در صفحه 334 نیست؟ و اگر این براورد را در کنار شعارهای دکتر ولایتی در ماجرای حمله اسرائیل به لبنان قرار دهیم، عامل اصلی ناتوانی نیروهای نظامی ایران را در مرحله تعاقب در خاک عراق را درک نخواهیم کرد؟ و دیگری نیازی به نظریه پردازی نیست؟ 

12) «سپاه به این جمع بندی رسید که در عملیات ها، آتش توپخانه و پدافند هوایی ارتش در کنترل فرماندهی سپاه باشد.» (ص 354) باید پرسید که در کدام عملیات موفق و ناموفق سپاه، امکانات توپخانه و هوانیروز و هواییو پدافند هوایی در پشتیبانی و ... در اختیار سپاه نبوده است؟ و در ادامه «بعد از فتح فاو به دلیل بی اعتنایی دشمن، ثابت شد که این استراتژی شکست خورده و جنگ با یک عملیات موفق به پایان نمی رسد.» (ص 358) باز هم باید پرسید در مرحله تعاقب و پیشروی در خاک عراق، کدام استراتژی ما بر اساس هدف گذاری بر اساس توان خودی، مقایسه با توان و عملکرد دشمن و نیز تاکتیک و روش اجرای عملیات، صحیح و اصولی تدوین و اجرا شده است؟ که یکی از مصادیق آن عملیات فاو باشد؟

13) «هر گونه تغییر در جنگ به نفع ایران، شکستی استراتژیک برای غرب به شمار می رود و یا به نفع غرب و جهان و کشورهای منطقه نیست. (ص 380) و لذا با توجه به اینکه سلاح و تجهیزات هر دو ارتش و نیروهای مسلح ایران و عراق توسط کشورهای شرق و غرب تأمین می گردید و عملاً هم ثابت شد که تعیین سرنوشت و عاقبت جنگ از حوزه اختیار ما و عراق خارج است. آیا واقعاً در تمام مراحل جنگ، از ابتدا تا انتها ما به این مهم بی توجه بودیم؟ و یا به گفته وزیر وقت خارجه «ما آماده ایم در هر دو جبهه همزمان بجنگیم و ایران تمام عواقب احتمالی جنگ را با اسرائیل می پذیرد.»

«توسعه توان و سازمان ارتش عراق به 37 و سپس به 57 و 60 لشکر در قالب 7 سپاه و 6 لشکر زرهی و 3 لشکر مکانیزه و 50 لشکر پیاده و یا 360 گردان پیاده و 70 گردان زرهی و مکانیزه و 90 گردان توپخانه و در مقابل توان 100 گردان ما» (ص 393)

سوال اساسی این است که با توجه به تمام توضیحات 13 مورد فوق که تمام از نوشته های همین کتاب برگرفته شده و همه هم حقایقی است که بیان شده و عمل شده، هدف آقای درودیان از این نظریه پردازی چیست؟ و آیا اگر با دقت به این قطعات 13 گانه ذکر شده که جزیی از کل و ده ها اصل ناگفته دیگر است، نگاه کنیم، تصویر واقعی علت ناتوانی ما در مرحله تعاقب در خاک عراق و حرکت به سمت بصره یا بغداد را نمی توانیم ببینیم که نیاز به نظریه پردای نباشد؟ و آیا بهتر نبود که نویسنده محترم در ادامه فصول شش گانه و قبل از نتیجه گیری به ضروریات و یا ملزومات مدیریت و تداوم یک جنگ (در هر کشوری) از نظر سیاسی و نگاه مستمر به راهبردهای نظام بین الملل در مراحل مختلف، و نیز سازماندهی نیروهای مسلح آموزش دیده، مجهّز و در اختیار و دایمی و همواره در مقایسه با توان دشمن، داشتن اقتصاد توانمند و پویا برای تأمین نیازمندی های یک جنگ طولانی و مدیریت جامعه، وجود فرماندهان با دانش و با انگیزه و با روحیه در تمام رده های فرماندهی، آینده نگری به گذر زمان و اثرات منفی آن بر توان نظامی بر جامعه و ... توجه همواره به عوامل توان رزمی برتر نسبت به دشمن، هم اشاره می کردند.

در خاتمه از دوست گرامی، آقای درودیان عزیز تقاضا دارم برایم روشن بنویسند آیا در نگاه نهایی ایشان به همه وقایع و حقایق مندرج در این تألیف نتوانسته اند و یا نخواسته اند تصویر واقعی جنگ هشت ساله را بیشتر در رابطه با سوال اصلی خود که؛ «چرا ایران با وجود پیروزی در مراحل قبلی، در مرحله نهایی، موفق به سرنگونی صدام نشد؟ در حالیکه عراق با وجود شکست در مراحل قبلی در خاک خود، دفاع کرد و مانع از سقوط صدام و فروپاشی حزب بعث شد؟ ببینند که نیاز به نظریه پردازی باشد؟ و آنچه از مطالعه سطر سطر کتاب بر می آید، «نتوانستن» نیست، پس «نخواستن» است و چرا؟

 

مطالب مرتبط:
+ یادداشت های نقد کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق؛ پیش در آمدی بر یک نظریه»

برچسب ها:

نقد کتاب

،

امیر سرتیپ مفید

معرفی
    محمد درودیان هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاه‌ها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره‌ مند فرمایند.
    همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.

کانال ایتا محمد درودیان کانال تلگرام محمد درودیان
جستجو



    در اين سایت
    در كل اينترنت