اشاره:
پیش از این، درباره «اگر» در تاریخ مطالبی در سایت منتشر شد که مفروض آن؛ پذیرش تاریخ بمثابه امر واقع شده در گذشته است. در این یادداشت، پرسش از «اگرهای» تاریخی، با نظر به نتایج کلی وقایع تاریخی، بعنوان «تاریخ نگری جدید» مورد بحث قرار گرفته است.
*********
با فرض تعریف رایج از تاریخ به معنای امر تحقق یافته در زمان و مکان، پرسش از وقایع تاریخی گاهی درباره چرایی و چگونگی وقوع است و گاهی پرسش از «اگر» در تاریخ، با طرح «جایگزین تاریخی» مطرح می شود. بعنوان مثال؛ پرسش از چرایی و چگونگی وقوع جنگ ایران و عراق، پرسش از وقایع تاریخی است، در حالیکه طرح این پرسش که؛ اگر عراق به ایران حمله نمی کرد، مناسبات ایران و عراق در چه وضعیتی قرار می گرفت و یا سرنوشت انقلاب چه میشد؟، پرسش دوم، پرسش از «اگرهای تایخی» است.
برای روشن شدن موضوع یاد شده، می توان پرسش از وقایع تاریخی را بعنوان پرسشهای «درون تاریخی» و پرسشهای جایگزین را بعنوان پرسشهای «برون تاریخی» تقسیم کرد. با این توضیح، مفروض اصلی در پرسشهای «برون تاریخی»، بمعنای واکنش به گذشته تاریخی و نقد آن از طریق طرح بدیلهای تاریخی است. موضوع مورد بحث در این یادداشت، پرسشهای «برون تاریخی»، از طریق روش «خلاف واقع»، برای طرح بدیلهای تاریخی است. با نظر به ملاحظه یاد شده این پرسش وجود دارد که؛ آیا طرح این نوع پرسشها در بررسی تاریخی بیمعنا است؟ بعبارت دیگر؛ آیا از نظر معرفتشناختی، طراحی اگرهای تاریخی بی نتیجه است؟
برخی بر این نظر هستند که با تعریف تاریخ بعنوان امر واقع شده در زمان و مکان، پرسش از اگر، یک «بازی ذهنی» و امری بیحاصل است، زیرا واقعه در گذشته تحقق یافته و طرح این نوع پرسشها بی نتیجه است، چنانکه پیش از این در سایت مورد بررسی قرار گرفت. در واکنش به نظریه یاد شده می توان با تأکید بر ضرورت شناخت رویکرد جدید به تاریخ، علت طرح پرسش از «اگر های تاریخی» را مورد واکاوی قرار داد.
به نظرم «اگرهای تاریخی» بمعنای نوعی «شورشگری» علیه حال، با نقد گذشته است. طرح «بدیلتاریخی» در مواجهه با رخدادهای تاریخی، در واقع برنتافتن وضع موجود و تمایل به تغییر است. ملاحظه یاد شده ناظر بر «تاریخ نگری» جدید است. به این معنا که با نظر به تاریخ و آنچه واقع شده است، با طرح اگر و با نظر به بدیلهای تاریخی، امتداد گذشته به حال و آینده مورد پرسش قرار می گیرد. مهمتر آنکه در نگرش جدید تاریخی، نظریه اجتناب ناپذیری در تاریخ مورد نقد قرار می گیرد، زیرا این نوع نگرش به تاریخ بیشتر توجیه آنچه واقع شده، با استفاده از مفهوم اجتنابناپذیری است.
شاید تاریخ «خلاف واقع» یا «جایگزین»، نسبت مشخصی با فهم جزئیات وقایع تاریخی نداشته باشد، اما رویکرد انتقادی به «تاریخ واقع» از طریق «خلاف واقع»، زمینه بازبینی و تبیین جدید وقایع تاریخی را فراهم می کند و بیش از آنکه وقایع مورد نظر باشد -که هست- نتایج کلی با روش شناسی «خلاف واقع» مورد نقد قرار می گیرد. چنانکه در ارزیابی زندگی فردی نیز از این روش برای دستیابی به تصویر و یا راه و روش جدید، استفاده می شود.