اشاره
پس از گفتگو با اعتمادآنلاین درباره تاریخ نگاری جنگ و کتاب گفتگو درباره درس ها و دستاوردهای جنگ، مطالبی را به عنوان یادداشت در ابتدای هر بخش از گفتگوها بر روی سایت گذاشتم که در متن حاضر در کنار هم قرار گرفته و به صورت یک یادداشت مستقل منتشر شده است.
******
1) ارزیابی تاریخنگاری جنگ در سپاه با روشهای متفاوتی امکانپذیر است. میتوان براساس هدف که جلوگیری از تحریف بود، نقد و بررسی را انجام داد. آیا این هدف تحقق یافته؟ غیر از این، میتوان تاریخ نگاری را در نسبت با تبیین وقایع تاریخی انجام داد، آیا این مهم بصورت جامع و در ابعاد مختلف انجام شده است؟ مهمتر از آن، در یک سازمان نظامی با مأموریت بازدارندگی و دفاع در برابر جنگ احتمالی در آینده، چگونه میتوان نسبتِ تاریخ نگاری را با نیازهای جنگ در آینده مورد نقد و بررسی قرار داد؟
2) نقد تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق در سپاه، بیش از اینکه نقد مدیریتی- ساختاری باشد، نقد رویکردی و روش شناختی است. به این اعتبار، بنیانگذاری تاریخ نگاری جنگ در سپاه تحت تأثیر گفتمان غالب در حوزه تفکر تاریخی و تاریخ نگاری، همچنین الزامات دفاع در برابر متجاوز شگل گرفت. با اتمام جنگ، تلاش برای تبیین حقایق و واقعیات، در امتداد مقابله با تحریفات، رویکرد و روشها را نهادینه کرده است. در صورتی که تاریخنگاری با این هدف صورت گرفته و آثار و اسنادی زیادی تاکنون منتشر شده، این پرسش وجود دارد که؛ علت پرسشها و ابهامات کنونی چیست؟ پاسخ به این پرسش، بمعنای آزمون رویکرد و روش تاریخنگاری و انتشار آثار است و راه را برای تغییر خواهد گشود. آنچه روشن است، تاریخنگاری با رویکرد ترویجی- تبلیغی، پاسخگوی پرسشها نخواهد بود. زیرا تاریخ نگاری باید در نسبت با مسایل و برای پاسخ به پرسشها انجام شود. بنابراین فاصله گرفتن از روش نقد، با فلسفه تاریخ نگاری و ضرورت پاسخ به پرسشها در تضاد است.
3) تفکر تاریخی با محدودکردن واقعه به گذشته و سپس توصیف آن به روش نقلی و مستند، نه پاسخگوی پرسش از ماهیت تحولات جنگ است و نه به نیازهای آینده پاسخ خواهد داد و نه در اقناع نسل جدید تأثیری خواهد داشت. بدون تغییر در تفکر و روشهای کنونی، نمیتوان از اسناد و داده های تاریخی برای تبیین تاریخ جنگ استفاده کرد. همانگونه که تفکر و روش، تحت تأثیر گفتمانهای غالب شکل گرفته و تغییر می کند، زبان نیز چنین است. بنابراین با زبان، ادبیات، دادهها و استدلالهای گذشته، نمی توان امر گذشته را برای نسل حال و آینده تبیین کرد و پاسخهای اقناع کننده به پرسش های کنونی داد.
4) نقطه عزیمت پژوهشهای تاریخی، تابع پاسخ به مسائل تاریخی و نیازهای کنونی است و از این طریق روشهای بررسی تاریخی شکل گرفته و تغییر می کند. بررسی تاریخی با رجوع به واقعه در زمان گذشته، روش رایجی است، ولی مخاطبین آن محدود است، زیرا با تعلق به گذشته و نقل خاطره از آن، امکان رجوع فراهم میشود. غیر از این، رجوع تاریخی بر اساس پاسخ به پرسشهای حال و نیازهای آینده است که نقطه عزیمت آن نیازهای کنونی است. استفاده از این روش، تفکر تاریخی و زمان و روش استفاده از دادهها و استدلال را تغییر خواهد داد. بدون این تحوّل فکری- روشی در حوزه مطالعات تاریخی، نمیتوان در امتداد تاریخ، از تجربیات پیشین برای پاسخ به نیازهای حال و آینده استفاده کرد.
5) نسل جدید تاریخ خود را میسازد و در جابجاییهای نسلی- تاریخی، مسئله اساسی، گسست یا تداوم تاریخی است که اهمیت دارد. اگر گسست تاریخی حاصل شود، تجربه و میراث ساختاری و فرهنگی یک نسل از میان خواهد رفت. بنابراین تداوم تاریخی الزاماتی دارد که بدون استفاده از روش نقد و تغییر در بنیانهای تفکر و روش تاریخی، حاصل نخواهد شد و در نتیجه تجربه تاریخی جنگ به تاریخ و نسل جنگ محدود می شود و تنها خاطراتی از آن باقی خواهد ماند. در حالیکه باید بر اساس این تجربه تاریخی، بنیان های تفکر و قدرت جدیدی را ایجاد کرد که نطفه های آن تکوین یافته است.
6) تاریخ نگاری جنگ در مرحله اول در واکنش به وقوع جنگ و تحولات آن در زمان جنگ شکل گرفته است. با اتمام جنگ، تغییر نسل و پیدایش شرایط جدید، همراه با پرسشهایی که طرح می شود، بمنزله شکل گیری تاریخ جدید و بازبینی در تاریخ گذشته است. به همین دلیل باید تاریخ نگاری وقایع و کنش ها در زمان جنگ را با نظر به شرایط و نسل جدید و پرسش هایی که طرح می شود، مورد بازبینی قرار داد. در واقع ما در معرض تاریخ جدیدی هستیم که تداوم و یا گسست آن با تجربه گذشته، یک مسئله اساسی است و بدون توجه به آن، نمی توان تاریخ جنگ را تبیین کرد.
مطالب مرتبط: