اشاره:

درباره مباحث روششناسی و در نقد «رویکرد تاریخی و نقلی به مسئله جنگ»، پیش از این یادداشتهای متفاوتی را منتشر کرده بودم. اخیراً یادداشتی را تحت عنوان «روش فهم جنگ ایران و عراق، بررسی مفهومی یا مطالعه تاریخی؟» نوشتم و پرسش یاد شده را با فرض تاریخمندی پدیدهها و دوگانگی روش تحقیق، بصورت توصیفی و مفهومی، مورد بررسی قرار دادم. جناب آقای علیرضا کمری با نقد کوتاه خود بر این «کوته نوشت»، این امکان را فراهم کردند تا لایههای پیچیده این موضوع مورد بحث قرار بگیرد. ضمن قدردانی از ارسال مطلب ایشان، بر این باورم هستم که طرح بحث در این حوزه و گفتگو درباره آن میتواند رویکرد و روشهای کنونی در مطالعه جنگ ایران و عراق را دستخوش تغییر کند. در ادامه ابتدا نقد ایشان و سپس چند نکته را که بیشتر ناظر بر تفاوت در مبانی نظری و روشی درباره مطالعه جنگ ایران و عراق است، مورد اشاره قرار خواهم داد:
***********
نقد جناب آقای کمری
کوته نوشت جنابعالی با عنوان «روش فهم جنگ ایران و عراق، بررسی مفهومی یا مطالعه تاریخی؟» را مرور و مطالعه کردم و چند نکته را شایان توجه و تذکر یافتم.
1/ علیالاطلاق «همهی پدیدهها» تاریخمند نیستند. تاریخمندبودن یا تاریخمندشدن پدیدهها، به پدیدههای تاریخی تعلق میگیرد و نه غیر آن. اینکه پدیدههای تاریخی کدامند و چیستند، در اینجا موضوع بحث نیست.
2/ جنگ ایران و عراق یک رخداد تاریخی محسوب میشود. «چگونگی» مطالعه یا مطالعات تاریخی این پدیده، مستلزم فراهمشدگی و فراهمآوریِ امکانات تاریخشناسی این پدیده است. آنچه تا به حال در حوزهی مطالعاتِ تاریخی جنگ صورت انجام یافته حاصل و متأثر از فراهمشدگی یا فراهمآوری امکانات تاریخشناسی این پدیده بوده است. مع الوصف امکانات تاریخشناسی و مطالعات تاریخی جنگ فعلاً تابع و متأثر از محدودیتها و ملاحظاتی است که بدان واقف هستید، بدیهی و مطلوب آن است که در روند زمان و شرایط پیش رو دامنهی این امکانات گستردهتر و دستیابی به آنها بیشتر و ملاحظات و موانع کمتر شود.
3/ درنمییابم مقصود شما از «بررسی مفهومی» جنگ دقیقاً چیست و مهمتر آنکه چرا بین بررسی مفهومی با گذاردن کلمهی «یا» با مطالعه تاریخی به یک دوپارگی و از هم جدابودگی بین بررسی مفهومی «یا» مطالعهی تاریخی رسیدهاید.
4/ «امر استراتژیک» به گمان من وجهی از وجوهِ گوناگون ـ و البته بسیار مهم ـ از جنگ است، که شناخت کُنه و ابعاد این امر از مَعبر مطالعات تاریخی ممکن و حاصل میشود. به عبارت صریحتر بدون رسیدن به ساحت فهم چیستی و چونیِ جنگ در قلمرو تاریخ و مطالعات تاریخی دریافت و درک جنبههای استراتژیک جنگ ناشدنی است. سیره یا کردار جنابعالی در عبور مرحله به مرحله از راویگری (وقعهشناسی نقلی) تا ورود به تاریخپویی توصیفی تحلیلی، ـ و کم و بیش انتقادی تحلیلی ـ اکنون شما را به اهمیت و ضرورت طرح مباحث استراتژیک رسانده و واقف کرده است. بنابراین تاریخشناسی و تاریخپویی جنگ/ دفاع مقدس، اولی و اقدم و ارجح بر مباحث استراتژیک است و شأنیت آن را نمیتوان به ملاحظهی مقولات پسینی استراتژیک نادیده انگاشت. مع هذا اینکه تاریخ جنگ چیست و مسئلهها و موضوعات آن کدام است و با کدام روشها و رویکردها و چه امکانات و زمینههایی بدان میتوان رسید سخنی دیگر است، گفتنی است آنچه اکنون در تکاپوهای متعدد، متنوع و متفرق در نهادها و مجموعههای گوناگون تولید شده است علیالاغلب «مواد و مصالح» تاریخشناسی جنگ را فراهم آورده است و میآورد و نامدهی آنها بهعنوان تاریخ جنگ از باب تقرب و تشبه/ تسامح و توسع رواست، و این سخن ابداً به معنی نفی و خوارداشت این تلاشها و کوششهای شایان توجه نیست.
5/ مناقشه در تعبیر و تفسیر «بررسی تاریخی» مدّنظرِ جنابعالی، به ملاحظهی وضع موجود، است و الّا اهل تاریخ میدانند که خاطره و گزارههای رواییْ نقلی، گرچه به شناخت رویدادهای تاریخی بهمثابه شواهد و قرائن و ادلّه مدد میرسانند، اما بالمره تاریخ و متن تاریخی/ تاریخشناختی محسوب نمیشوند.
تاریخ در معنای پژوهش و بازشناخت جامعالاطراف و متخصصانه، چگونگی و چرایی یک رخداد یا پدیدهی زمانمند و مکانمند از طریق فراهمآوری و واکاوی همهی آثار و اسناد و شواهد رویداد ـ از آن جمله جنگ ـ را نهتنها «محدود» نمیکند و «تقلیل» نمیدهد، بلکه موجبات فهم جنگ به مثابه امری استراتژیک را هم فراهم میآورد. در این صورت «مفهوم جنگ» بدون توجه به معنای دقیق و فراگیر «تاریخ جنگ» بالذاته فاقد معناست.
نکاتی در واکاوی نقد جناب آقای کمری
1- درباره تاریخمندی پدیدهها، در یادداشت جناب کمری تأکید شده است: «علیالاطلاق "همهی پدیدهها" تاریخمند نیستند. تاریخمندبودن یا تاریخمندشدن پدیدهها، به پدیدههای تاریخی تعلق میگیرد و نه غیر آن.» در یادداشتی که نوشتهام، تاریخمندی پدیدهها را به دو اعتبار، یکی؛ نظر کانت درباره شرط زمان و مکان در امکانپذیری هرگونه تجربه انسانی و دیگری؛ «تاریخمندی فهم» در نزد گادامر، فرض گرفتهام. تاریخمندی پدیدها ناظر بر تاریخمندی فهم است نه «عینیّتیافتگی رخدادها در زمان و مکان» که گاهی برجسته و گاهی فراموش میشود. جناب کمری در نقد خود، تاریخمندی را به «پدیدههای تاریخی» محدود کرده و بجای تعریف آن، تصریح کردهاند: «اینجا موضوع بحث نیست»، به همین دلیل مفروضات ایشان برای نقد تاریخمندی پدیدهها، بیان نشده و نیاز به توضیح دارد تا از این طریق باب نقد و گفتگو در این زمینه گشوده شود. در واقع آنچه را که ذکر شده «اینجا موضوع بحث نیست» دقیقا محل بحث است.
2- در نقد عنوان یادداشت، جناب کمری «چگونگی» مطالعه یا مطالعات تاریخی این پدیده را مستلزم فراهمشدگی و فراهمآوریِ امکانات «تاریخشناسی» این پدیده ذکر کرده و سپس طرح پرسش کردهاند که: «مقصود شما از "بررسی مفهومی" جنگ دقیقاً چیست و مهمتر آنکه؛ چرا بین بررسی مفهومی با گذاردن کلمهی "یا" با مطالعه تاریخی، به یک دوپارگی و از هم جدابودگی بین بررسی مفهومی "یا" مطالعهی تاریخی رسیدهاید؟» در پاسخ باید گفت: دستهبندی روشهای مطالعه به «توصیفی» و «مفهومی»، یک دستهبندی رایج در مباحث روششناسی است. به این معنا که دو نوع شناسایی وجود دارد؛ یکی براساس «نگرش حسی» که «توصیفی» و ناظر بر تشریح جزئیات امر تجربه شده است و دیگری «مفهومی» که فهمِ برآمده از تجربه را در ذیل مفاهیم، مورد شناسایی قرار میدهد. اندیشیدن به معنای توانایی شناختن، در واقع به وسیله مفاهیم صورت میگیرد و بعنوان پیش فرض، بر هر نوع قضاوت و مطالعه ای از جمله مطالعه تاریخی تقدّم دارد.
در مطالعه جنگ ایران و عراق که در روند تاریخی شدن قرار گرفته است، مفهوم محوری که به وقایع، در ذیل «مفهوم جنگ» و در درون زمان، نظم معنایی و بهم پیوسته داده است، «جنگ بمثابه یک امر استراتژیک» است و با فرض تفاوت در روششناسی، عنوان «مطالعات توصیفی یا مفهومی»، را انتخاب کردهام. بنابراین پرسش از علت «دوپارگی»، در واقع به دلیل باور به یکسانی طرح شده است، در غیر این صورت باید براساس روشهای دوگانه برای شناسایی و مطالعه تجربه جنگ با عراق اقدام کرد.
در پاسخ به پرسش جناب کمری درباره منظور از بررسی مفهومی، در کتاب «مسائل اساسی جنگ در آثار ارتش و سپاه» در جلد اول که به آثار ارتش اختصاص دارد، نوعی نقد و بررسی متون تاریخی با تأکید بر مفاهیم نظامی صورت گرفته است. در روششناسی کتاب، در واقع نه تنها بررسی مفاهیم نظامی مشروط به پژوهش تاریخی نشده، بلکه متون تاریخی منتشر شده بر محور مفاهیم نظامی، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. زیرا وقوع و شناخت وقایع، وامدار مفاهیم است و در نتیجه فهم وقایع از مسیر مفاهیم عبور میکند و از این طریق بررسیهای مفهومی شکل میگیرد نه برعکس که مورد تأکید جناب کمری قرار گرفته است.
3- تأکید شده است: «امر استراتژیک وجهی از وجوه گوناگون از جنگ است و در نتیجه شناخت کُنه و ابعاد این امر از مَعبر مطالعات تاریخی ممکن و حاصل میشود.» به نظرم در این نقد، «امر استراتژیک» که ناظر بر ماهیت و مشخصههای جنگ است، با «مفهوم استراتژی در جنگ»، بمعنای هدفگذاری و تعیین منابع و ابزار برای تحقق اهداف، یکسان فرض شده است، در حالیکه دو موضوع متفاوت است. ضمن اینکه با فرض پذیرش امر استراتژیک بعنوان «وجهی از وجوه گوناگون از جنگ»، این پرسش وجود دارد که؛ سایر وجوه جنگ کدام است و وجوه متفاوت چه نسبتی با هم و با امر استراتژیک در جنگ دارد؟
4- جناب کمری با فرض عدم تمایز میان دو مفهوم «استراتژی در جنگ» با «جنگ بعنوان یک امر استراتژیک»، مطالعه استراتژی در جنگ را اولی بر مقولات استراتژیک تلقی و تأکید کردهاند: «بنابراین تاریخشناسی و تاریخپویی جنگ/ دفاع مقدس، اولی و اقدم و ارجح بر مباحث استراتژیک است و شأنیت آن را نمیتوان به ملاحظهی مقولات پسینی استراتژیک نادیده انگاشت.» همچنین در نقد خود درباره نسبت تاریخشناسی با مباحث استراتژیک، تصریح کردهاند: «تاریخشناسی بر مباحث استراتژیک اولی و اقدم است.» برابر این توضیح، ایشان هم در نقد خود مفروض دوگانگی در روششناسی را پذیرفته و مطالعه جنگ ایران و عراق را با تفکیک تاریخ شناسی و تقدّم آن بر مباحث استراتژیک، به دو بخش مطالعات تاریخی یا مفهومی، تقسیمبندی کردهاند، با این تفاوت که یکی را بر دیگری اولی و ارجح دانسته که خود محل بحث است، زیرا نمیتوان شناخت مفاهیم را که تاریخمندند، صرفاً به مطالعه تاریخی مشروط کرد. برابر این اصل که؛ هر چیزی شرط چیز دیگری شود، اصل و مقدم بر آن است، مشروط کردن فهم از جنگ بر تاریخ شناسی، یعنی تاریخ شناسی بر فهم مقدم است. این قاعده از نظر معرفتشناسی نیاز به «تائید مستدل» دارد. در غیر این صورت فاقد اعتبار است.
5- با تعریف «تاریخ در معنای پژوهش»، تصریح شده است: «چگونگی و چرایی یک رخداد یا پدیدهی زمانمند و مکانمند از طریق فراهمآوری و واکاوی همهی آثار و اسناد و شواهد رویداد ـ از آن جمله جنگ ـ را نهتنها محدود نمیکند و تقلیل نمیدهد، بلکه موجبات فهم جنگ بهمثابه امری استراتژیک را هم فراهم میآورد.» و بر همین اساس درباره نسبت توصیف و مفهوم، نتیجهگیری شده است: «مفهوم جنگ بدون توجه به معنای دقیق و فراگیر تاریخ جنگ، بالذاته فاقد معناست.» برابر این توضیح، بررسی مفهومی چنانکه پیش از این اشاره شد، محدود به بررسی تاریخی شده است. در واقع تصریح شده؛ مفهوم جنگ در ذیل تاریخ شناسی قابل فهم است. جناب کمری در این نقد، با وجود انکار تاریخمندی پدیدهها، در عین حال حتی فهم جنگ را با پذیرش فرض تاریخمندی، به پژوهش تاریخی مشروط کردهاند. این برداشت و تأکید بر آن، موجب نادیده گرفتن اهمیت و تأثیر مباحث نظری که روش آن غیرتاریخی است، همانند آنچه «سون تزو» و یا «کلاوزویتس» نوشتهاند، خواهد شد.
مطالب مرتبط:
+ روش فهم جنگ ایران و عراق؛ بررسی مفهومی یا مطالعه تاریخی؟
+ مطالب مربوط به فهم از جنگ