اشاره:
بخش دوم نقد مقاله علی افشاری که در تاریخ 10 مهر 1399 تحت عنوان «اگر ارتش تضعیف نمیشد، آیا صدام حسین به ایران حمله میکرد؟» در رادیو فردا منتشر شده است، برای بهره مندی مخاطبان محترم در ادامه از نظر خواهد گذشت.
***************
بخش اول: آیا جنگ اجتناب پذیر بود؟
افشاری بر این نظر است که؛ «جنگ ۸ ساله ایران و عراق به دلایل گوناگونی اجتناب ناپذیر نبود.» از نظر وی به دلایلی این امکان وجود داشته که از وقوع جنگ جلوگیری شود. با این توضیح، باید استنادات و استدلالهای نویسنده را مورد بازبینی قرار داد تا روشن شود، آیا دلایل وی برای بیان این گزاره تاریخی، کافی و صحیح است یا خیر؟ نویسنده درباره «دلایل» خود برای اجتنابپذیری جنگ، این گونه نوشته است: «رویکرد تهاجمی آیتالله خمینی در برابر دولت وقت عراق، خطای محاسبه در ارزیابی توان نیروهای اسلامگرای شیعه عراقی و بیاعتنایی به مناسبات جهانی و منطقهای، نقش زیادی در هموار کردن مسیر برای جاهطلبی صدام حسین و تلاش او برای لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر داشت.» توضیحات نویسنده به این معناست که صدام جاه طلب و بدنبال لغو قرارداد 1975 الجزایر بود، ولی به سه دلیل «مسیر» برای او در حمله به ایران هموار شد و اگر این عوامل نبود، عراق به ایران حمله نمیکرد. در واقع نویسنده، نظریه اجتنابپذیری جنگ را بر اساس مفروض، جاه طلبی صدام و تمایل عراق به لغو قرارداد 1975 الجزایر طرح کرده است. با این توضیح، مسئله این است که ایران در برابر جاه طلبی صدام و حفظ قرارداد الجزایر، چه گزینهای را پیش رو داشت؟ نویسنده برای توجیه «اجتناب پذیری جنگ» به سه دلیل استناد می کند که باید میزان صحت تاریخی آن و رابطه آن با مفروضات وی، نقد و بررسی شود. به این معنا که آیا عوامل یاد شده موجب هموار کردن مسیر جنگ شد؟ در اینصورت گزینه های ایران برای مقابله با جاه طلبی صدام و جلوگیری از لغو قرار داد 1975 الجزایر چه بود؟ در ادامه دلائل نویسنده برای هموار کردن مسیر جنگ بررسی خواهد شد:
1- رویکرد تهاجمی آیتالله خمینی در برابر دولت وقت عراق
درباره موضوع اول با توجه به اینکه به مصادیق اشاره نشده، منظور نویسنده از «رویکرد تهاجمی در برابر دولت عراق» روشن نیست. در عین حال آنچه تاکنون در این زمینه مطرح شده، شامل دو موضوع است: نخست؛ پاسخ امام به پیام تبریک دولت عراق به ریاست حسن البکر که ناظران بر این باور بودند به دلیل استفاده نکردن از عبارت سلام در صدر نامه، لحن این نامه دوستانه نبوده است. دیگری؛ مواضع امام پس از دستگیری شهید صدر و خواهرش توسط رژیم عراق در فروردین سال 1359 که منجر به شهادت آنها شد. امام در برابر این واقعه سیاسی، ارتش و ملت عراق را به قیام علیه رژیم بعثی، همانند قیام ملت ایران علیه رژیم شاه دعوت کرد. اگر موارد دیگری مورد نظر نویسنده است، باید به آن اشاره میکرد. با فرض اینکه رویکرد امام بزعم نویسنده تهاجمی بوده است، یک موضوع تاریخی و استدلالی وجود دارد که پاسخ به آن، میزان صحت نظر نویسنده را روشن خواهد کرد و آن اینکه؛ در حالیکه عراق تغییر موازنه نظامی را در برابر ایران به سود خود ارزیابی میکرد و بلافاصله پس از انقلاب، تحرکات مداخلهجویانه در استانهای مرزی مانند کردستان و خوزستان و همچنین تجاوزات مرزی را آغاز کرد، آیا رویکرد و رفتار عراق با ایران با توجه به جاه طلبی صدام و تمایل به لغو قرارداد 1975 الجزایر، تهاجمی و با هدف متقاعدسازی ایران برای پذیرش لغو قرارداد نبود؟ در برابر اهداف و رفتار تهاجمی عراق، چه اقدامی باید صورت میگرفت؟ ضرورت واکنش به رفتار تهاجمی دولت عراق در مناطق و مرزهای غربی کشور موجب شد، دولت موقت در داخل کشور به سهلانگاری و ضعف در مقابله با دولت عراق متهم شود. علاوه بر این، آیا اعلام مواضع تهاجمی به تنهایی میتواند منجر به جنگ شود؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است، چرا مواضع تهاجمی ایران و امریکا تاکنون منجر به جنگ میان دو کشور نشده است؟ یا چرا حمله به مقر منافقین در عمق خاک عراق در دهه 70، موجب جنگ مجدد میان ایران و عراق نشد؟ واکاوی دلیل اول نویسنده ناظر بر این معناست که بحث استدلالی و تاریخی وی برای دفاع از اجتناب پذیری جنگ که موضوع مهمی است، با روش مناسبی انجام نشده است.
مسئلهای که از نظر سیاسی و تاریخی باید به آن توجه کرد، این است که دولت موقت مسئول مدیریت روابط ایران و عراق بوده و در داخل کشور برداشت دوگانه از شرایط و ضرورت واکنش به تهاجم عراق، وجود داشته است. در اینجا برداشتی که دولت موقت از مناسبات با عراق و راهحل رفع تنشها داشت، اهمیت دارد. در گفتگوی اختصاصی که با مرحوم دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت داشتم، ایشان بر این نظر بود که با مذاکره سیاسی امکان حل اختلافات با عراق وجود داشت. این نظریه از سوی دولت موقت و در مذاکره با صدام در هاوانا، در شهریور سال 1358 به آزمون گذاشته شد و در منابع مختلف به آن اشاره شده است. بعنوان نمونه میتوان به گزارش سخنان «صلاح عمر علی» نماینده عراق در سازمان ملل که در گفتگو با شبکه الجزیره مطرح شد و ترجمه آن در صفحه شخصی اینجانب منتشر شده، رجوع کرد. صدام پس از اتمام جلسهای که تاریخ آن قبل از تصرف سفارت آمریکا است، خطاب به صلاح عمر علی، از وجود فرصت تاریخی برای حمله به ایران سخن میگوید که برای عراق 100 سال یکبار امکان آن فراهم میشود. با توجه به این سند و اهداف عراق، آیا رویکرد تهاجمی ایران موجب جنگ شد و امکان جلوگیری از جنگ وجود داشت؟ ضمناً سند جدیدی درباره اهداف و مواضع عراق در سایت بی بی سی فارسی منتشر شده است که حاصل گزارش جلسات صدام با کادر رهبری عراق است که در صفحه شخصی منتشر کردهام. برابر این اسناد که ناظر بر اغراض عراق برای حمله به ایران است، چگونه میتوان رویکرد تهاجمی ایران را عامل جنگ ارزیابی کرد؟ از نظر نویسنده با توجه به اسناد و گزارشهای تاریخی، چگونه امکان اجتناب از جنگ وجود داشته است؟
2- خطای محاسبه در ارزیابی توان نیروهای اسلامگرای شیعه عراقی
نویسنده «خطای محاسبه در ارزیابی توان نیروهای اسلامگرای شیعه عراقی» را بعنوان عامل «هموار کردن مسیر جنگ» ارزیابی کرده، اما توضیح نداده که عامل یادشده چگونه در تحریک جاهطلبی صدام برای لغو قرارداد 1975 الجزایر و حمله به ایران تاثیر داشته است؟ وی همچنین توضیح نداده که محاسبات ایران از توان شیعیان عراق چه بود و چگونه مسیر حمله عراق را تسهیل کرد؟ پیش از این در مباحث سیاسی و تاریخی تأکید و استدلال میشد که؛ خوش بینی و حمایت ایران از شیعیان عراق موجب غافلگیری ایران در جنگ شد، به این معنا که امام به دلیل حضور در عراق و درکی که از جامعه شیعیان عراق و نارضایتی آنها از رژیم بعث و مهمتر از آن؛ حمایت شیعیان از انقلاب اسلامی ایران داشت، بر این باور بود که صدام جرأت حمله به ایران را نخواهد داشت. چنین درکی از موقعیت شیعیان عراق، موجب اشتباه در محاسبات ایران و غافلگیری در برابر حمله عراق شد. اگر منظور نویسنده همین معنا باشد، باید به آن اشاره می کرد تا مورد بحث قرار بگیرد. زیرا پیش از این هم در منابع مختلف، ازجمله در تحقیقات اینجانب برای نگارش کتاب «اجتنابناپذیری جنگ»، موضوعات یاد شده مورد پژوهش قرار گرفته است. اگر در استناد به «خطای محاسبه در ارزیابی توان شیعیان» موضوع دیگری مورد نظر است، به دلیل ابهام موجود در این زمینه، روشن نیست چگونه میتوان تأثیر این عامل را در هموار کردن مسیر جنگ مورد محاسبه قرار داد و در نتیجه نقد آن موضوعیت ندارد.
3- بیاعتنایی به مناسبات جهانی و منطقهای
عامل سومی که افشاری در هموار کردن مسیر جنگ و حمله عراق به ایران مورد تأکید قرار داده، «بیاعتنایی به مناسبات جهانی و منطقهای» است. از نظر وی اگر ایران به این مناسبات توجه می کرد، مانع از وقوع جنگ می شد. موضوع یاد شده به دلیل اینکه در تمام سالهای گذشته مورد مناقشه بوده است، اهمیت دارد ولی نویسنده ابعاد آن را توضیح نداده است تا روشن شود از نظر وی مسئله ایران در محاسبه مناسبات جهانی چه بوده و چه موضوعی را چرا نادیده گرفته است؟ برخلاف نظر نویسنده و طبق اسناد و گزارشهای تاریخی که حتی نویسنده بصورت اجمالی به برخی از آنها در همین مقاله اشاره کرده، مسئله ایران در مواجهه با مناسبات جهانی، «بی اعتنایی» نبود، بلکه اشتباه در محاسبات بود. روشن شدن این موضوع از دو جهت اهمیت دارد: نخست اینکه آشکار خواهد شد که آیا نویسنده در طرح چنین بحث مهمی، بصورت مستند و مستدل بحث کرده یا به دلیل اغراض سیاسی، تنها با بیان یک گزاره سیاسی- تاریخی، از کنار این مسئله عبور کرده است؟ دیگر اینکه آیا مبانی نظری و روشی وی برای بحث درباره اجتنابپذیری، کفایت و تناسب لازم را دارد یا خیر؟
برابر اسناد موجود، ایران تصور نمیکرد به دلیل نظام دو قطبی حاکم بر جهان و تأثیر انقلاب مردمی ایران در جهان و منطقه، عراق قادر به تصمیم گیری برای حمله به ایران باشد، بنابراین روش محاسبه از مناسبات جهانی و منطقهای در غافلگیری ایران در برابر جنگ تأثیر داشته است. با توجه به تأثیر انقلاب که به شکل اجتناب ناپذیر مناسبات و معادلات را تحت تأثیر قرار داد و نویسنده با نادیده گرفتن آن، بدنبال استدلال درباره اجتناب پذیری از جنگ است، این پرسش وجود دارد که؛ ایران برای توجه به مناسبات جهانی و منطقه ای، آیا باید از طریق تعامل با اتحاد جماهیر شوروی که با اشغال افغانستان، مرزهای شرقی ایران را تهدید میکرد و یا با آمریکا که پس از یک انقلاب مردمی علیه رژیم پهلوی، به شاه پناه داده بود و خطر کودتایی همانند سال 1332 کشور را تهدید میکرد، تعامل میکرد تا از این طریق مانع حمله عراق به ایران شود؟! در هر صورت منظور نویسنده از اعتناء به مناسبات جهانی و منطقهای چیست که اگر صورت میگرفت، امکان جلوگیری از جنگ وجود داشت و به این اعتبار جنگ اجتنابپذیر بود؟
ادامه دارد ...