نسبت تاریخ با تاریخ را با این فرض بررسی کرده ام که؛ وقایع بزرگ تاریخی در هر دوره تاریخ، با هویت هر نسلی پیوند می خورد و با گذشت زمان و ظهور وقایع جدید تاریخی، هویت های جدیدی شکل می گیرد که در ذیل مفهوم «نسبت تاریخ با تاریخ» و در پاسخ به سه پرسش بررسی شده است:
1- چگونه تاریخ با تاریخ تداوم پیدا می کند؟
هر واقعه تاریخی بخشی از هویت و فرهنگ یک جامعه را شکل میدهد. نوعی تداوم و پیوستگی هویتی از طریق پیوستگی وقایع تاریخی شکل میگیرد و ادامه پیدا میکند. تاریخمندی پدیدههای تاریخی، در درون مفاهیم اخلاقی، فرهنگی، سیاسی- اجتماعی، جغرافیایی و هویتی یک جامعه شکل می گیرد. به این اعتبار، برای شناخت هر جامعه و ملتی باید فرهنگ و تاریخ آن را شناخت.
2- چگونه تاریخ با تاریخ فراموش می شود؟
با فرض اینکه وقایع تاریخی در هر دورهای هویتساز است و هر نسلی تاریخ خود را دارد، وقایع تاریخی با تغییر نسل و ظهور وقایع جدید تاریخی، دستخوش فراموشی و یا به حاشیه راندن میشود. به این معنا که تأثیرگذاری حوادث تاریخی با رویدادهای جدید تاریخی، کاهش یافته و دستخوش تغییر می شود.
3- چگونه تاریخ با تاریخ تغییر می کند؟
تاریخ یک ملت و جامعه در عین تداوم، با گسست نیز همراه است. مبارزه با تاریخ، منشاء برآمدن و نشانه شکل گیری تاریخ جدید است. انقلابها بمعنای مبارزه «تاریخ با تاریخ» و «انقطاع تاریخی» بعنوان پیش شرط پیروزی بر تاریخ صورت می گیرد. با فرونشستن التهاب دورههای تاریخیِ انقلاب و جنگ، گسستها به پیوستگی و تداوم، همچنین تداوم و پیوستگی ها به گسست تبدیل میشود. به این اعتبار، تاریخ همواره با نوعی تداوم و تغییر همراه است و به این اعتبار محل تامل و پرسش است.
با نظر به تفسیر از نسبت تاریخ با تاریخ، بنظرم فهم از تاریخ و تغییرات آن می تواند به جای ستیز و نفی، یا ستایش تاریخ، به گفتگو میان نسلها و دوره های تاریخی منجر شود. انباشت و بهم پیوستگیهای حاصل از گفتگو و تعامل موجب گسترش و تعمیق فرهنگ گفتگو و فرصت سازی برای نسلهای آینده خواهد شد.