گرچه پرسش از تاریخ و «چرایی و چگونگی» وقوع رخدادها، بصورت عمومی در جامعه صورت می گیرد، ولی پاسخ به این پرسش ها کار تخصصی مورخین است. با نظر به آنچه از سوی مورخین انجام می شود و به این اعتبار تاریخ وقایع نوشته می شود، این پرسش وجود دارد که؛ «وقایع تاریخی» بر چه اساسی و چگونه از سوی مورخین توصیف و تحلیل می شود؟ پرسش مورد بحث در واقع کندوکاو در موضوع تاریخ نگاری، از طریق نقد و بررسی روش مورخین، در تاریخ نگاری رخدادهای تاریخی است. بدیهی است اگر روش مورخین در تاریخ نگاری وقایع، روشن و قابل دفاع نباشد، یافته های مورخین و اعتبار آن که بعنوان «تاریخ» شناخته می شود، مورد پرسش قرار می گیرد. در پاسخ به پرسش مورد بحث، به برخی ملاحظاتی که در این زمینه وجود دارد اشاره خواهد شد:
1- در حوزه تاریخنگاری وقایع تاریخی که تحت تاثیر تجربه گرایی قرار دارد و در ایران همچنان از این روش استفاده می شود، مادّه تاریخ، «واقعه» است و به معنای واقع شدن در زمان و مکان است، لذا صورتی از «عینیّت تاریخی» در برابر مورخین قرار دارد که از طریق اسناد، شاهدان و استدلال، مورد مطالعه و بازسازی قرار می گیرد.
2- مورخین در هر صورت در توصیف و تحلیل وقایع تاریخی، در صورت حضور و یا عدم حضور، برای «ساختن روایت ها»، از تخیّل استفاده می کنند. در واقع مورخین در رجوع به تاریخ و تحقیق در وقایع تاریخی، از پیشفرضهای مختلف ذهنی برخوردارند که ریشه در زندگی جاری و زیست اجتماعی آنها، همچنین مطالعات، تجربیات خاص و بسیاری از امور دیگر دارد. ملاحظه یاد شده موجب تصویرسازی وقایع تاریخی با استفاده از تخیّل می شود.
3- تاریخ نگاری وقایع تاریخی از سوی مورخین، از طریق گزارش چرایی و چگونگی وقایع تاریخی، با استفاده از توصیف و تحلیل صورت می گیرد. به این معنا که؛ توصیف، ناظر بر چگونگی وقوع و تحلیل در پاسخ به چرایی است که از آن بعنوان تبیین نام برده می شود. «توصیف تاریخی» در مقایسه با «تحلیل تاریخی»، کمتر محل پرسش است، زیرا چنین تصور می شود که؛ وقایع مختلف از سوی مورخ بعنوان شاهد واقعه و یا فردی که اسناد را مطالعه و با شاهدان گفتگو کرده است، «روایت» می شود. به این اعتبار، مورخ از روش گزینش و بازتولید دادههای تاریخی و چینش آنها برای «ساختن روایت تاریخی» استفاده میکند. در این روش، پیشفرضهای مورخ پنهان است و به همین دلیل در مطالعه و یا نقد تاریخ نگاری وقایع، چندان محل اعتراض و انتقاد قرار نمیگیرد. زیرا پیشفرضها بر محمل وقایع سوار شده و روایت های تاریخی را به پیش میبرد.
4- در تحلیل تاریخی که در پاسخ به پرسش از چرایی وقوع رخدادها صورت میگیرد، ردّپای مورخ آشکار میشود، زیرا باید در ایجاد ارتباط میان وقایع و پیوستگی آنها از استدلال استفاده کند. در تحلیلهای تاریخی به دلیل اینکه واقعه ماده تاریخ است و به گذشته تعلق دارد، لذا همواره از روش پسینی استفاده می شود. به این معنا که برای واقعه، سپس وقوع، «علت تراشی» صورت می گیرد. در این مورد به نظر می رسد که راه دیگری وجود ندارد، زیرا مورخ در تحلیل واقعه گذشته و پاسخ به علت وقوع، غیر از روش پسینی، گزینه دیگری در اختیار ندارد. روش های پیشینی بمعنای بیان علتها و پیشبینی آنچه در آینده واقع خواهد شد، بیشتر به امور جاری تعلق دارد و در حوزه جامعه شناسی و سیاست مورد استفاده قرار میگیرد و دیگر تاریخ نیست.
به نظرم تحلیل وقایع تاریخی هر چند در حوزه تاریخ نگاری است و به تاریخ تعلق دارد، اما به دلیل استفاده از «منطق اجتناب ناپذیری» برای توجیه آنچه صورت گرفته است، محل پرسش و تردید است. اقدام یاد شده از سوی مورخین، بمعنای تفسیر و تحلیل، در حالیکه درباره وقایع تاریخی است، اما نوعی توجیه تاریخ و حمل کردن علت ها بر وقایع و تاریخ است که، ترکیب وقایع و تعیین ترتیب زمانی آن، همچنین تحلیل پیوستگی حوادث با یکدیگر، بدون استفاده از تخیل حاصل نخواهد شد، هر چند تحت عنوان ارجاع به «فکت» و یا استفاده از «اسناد» صورت پذیرد.
مطالب مرتبط:
+ رویکرد متفاوت استراتژیستها نسبت به مورّخین، درباره تجربه جنگ ایران و عراق