
هم اکنون درباره وقایع و مسائل تجربه جنگ با عراق در فضای مجازی، دو چالش اساسی و پرسش زا قابل مشاهده است که ریشه های سیاسی- تاریخی دارد:
1- نقد سیاسی و مدیریتی درباره تصمیم گیریها و نتایج جنگ در برابر وقوع، ادامه و پایان دادن به جنگ.
2- مناقشه تاریخی درباره نقش سازمانی ارتش و سپاه در جنگ.
مشخصههای روایت کنونی و نقد آن، با استناد به وقایع سیاسی- نظامی و تحلیل آن به شرح زیر است:
1) در گفتمان غالب و ادبیات موجود، کلیه تحرکات عراق در چارچوب سیاستهای آمریکا علیه انقلاب، نظام و کشور تفسیر و از این طریق مشروعیت مقابله و دفاع، متکی بر حضور مردم تبیین شده است. در روند جدید که پیش از این از سوی نهضت آزادی طرح شده است، تأثیر رفتار ایران در تشدید رویاروییها و بیتوجهی به سایر ابزارها، ازجمله دیپلماسی برای حل اختلافات با عراق مورد تاکید قرار می گیرد که پاسخ مستدل و اقناع کننده ای قابل مشاهده نیست
2) به دلیل دوگانگی در ساختار سیاسی کشور در زمان ریاست جمهوری بنی صدر و تمرکز بر اختلافات سیاسی در نگرش به تهدیدات نظامی و احتمال وقوع جنگ، نقش و ضرورت بکارگیری سایر مولفههای قدرت در برابر تهدید عراق و وقوع جنگ، نادیده گرفته شد، در نتیجه مسئله دوگانه «غافلگیری- بازدارندگی» هم اکنون بیشتر در درون اختلافات سیاسی و با متهم کردن بنی صدر به «اختلاف افکنی و خیانت» طرح می شود، در صورتیکه مسئله اساسی، عدم انسجام در ساختار قدرت و درک صحیح از مناسبات خارجی و استفاده از روش مناسب برای جلوگیری از جنگ بود.
3) نقش تعیین کننده ارتش در دفاع در برابر تجاوز عراق، به دلیل فهم ناقص و سیاسی از مفهوم قدرت نظامی و شرایط سیاسی، به درستی درک و تبیین نشده و این تصوّر را ایجاد کرده است که ارتش نقش چندانی در دفاع نداشت و ارتش عراق تنها با جنگ مردمی عراق متوقف شد. در حالیکه ارتش با وجود بحرانهای هویتی و کودتا پس از انقلاب، همچنان مهمترین و بزرگترین سازمان نظامی، با برخورداری از ساختار فرماندهی و تجهیزات نظامی و مسئول پاسخگویی به تهدیدات و تجاوز نظامی عراق بود که نقش اساسی در شکست ارتش عراق در حمله به ایران داشت.
4) شرایط سیاسی کشور و دشواریهای نظامی برای آزادسازی مناطق اشغالی و الزامات آن در گذشته نادیده گرفته شده و در چارچوب اختلاف سیاسی با بنی صدر، شکست در چهار عملیات برای آزادسازی با تمرکز بر فرماندهی بنی صدر و نقش ارتش طرح میشود، در حالیکه کشور قادر نبود بلافاصله از وضعیت دفاعی و جنگ غافلگیر کننده و گسترده به موقعیت تهاجمی با کسب پیروزی تغییر وضعیت ایجاد کند. ارتش نیز با توجه به غافلگیری در برابر وسعت و ابعاد جنگ و از دست دادن سازمان و امکانات خود در دفاع اولیه، از توان و آمادگی نظامی برای آزادسازی مناطق اشغالی برخوردار نبود. بنابراین تأثیر اختلافات سیاسی در دوره بنی صدر و غافلگیری، بعنوان دلیل ناتوانی در ایجاد بازدارندگی و اشغال مورد تأکید قرار می گیرد. در واقع رویکرد سیاسی موجب نادیده گرفتن شرایط و تحلیل سیاسی درباره یک مسئله نظامی و راهبردی شده است.
5) ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر مورد پرسش است و تبیین آن در چارچوب انقلاب برای سقوط صدام با پیروزی نظامی باید بشود و علت ناکامی بررسی شود. علت طولانی و فرسایشی شدن جنگ، به معنای ناتوانی در پیروزی نظامی و از طرفی تصمیم گیری برای خاتمه دادن به جنگ بود، ولی بیشتر بر پیروزی ها در برخی عملیاتهای نظامی تأکید می شود، در حالیکه با این پیروزی ها نتیجه ای مبنی بر تأمین اهداف سیاسی حاصل نشده است.
با توجه به مفروضات یاد شده و تعریف مشخصه های روایت کنونی، روش مواجهه با چالش های کنونی در برابر روایت های حاکم به شرح زیر است:
1- چالش ها و مناقشات سیاسی، تاریخ نگاری جنگ را از نظر موضوع و روش نتیجه گیری، در کانون نقد و بررسی قرار داده است.
2- روش نقد بر اساس مفهوم تاریخ رسمی- دولتی و تاریخ غیررسمی- مردمی صورت بندی شده است که اساساً یک مفهوم نومارکسیستی برای تحلیل تاریخ است.
با این توضیح دو گزینه به شرح زیر وجود دارد:
1- دفاع از گفتمان موجود و تداوم آن با توسعه حجم انتشار کتاب، مقاله و اسناد که بمعنای به تمامیت رساندن روند کنونی می باشد.
2- پذیرش نقد وارده بر گفتمان موجود و تلاش برای طراحی گفتمان جدید.
روش اول در کوتاه مدت حتی اگر موثر باشد، بدلیل اینکه واکنش در برابر روندهای جاری است، از تاثیر درازمدت و ساختاری برخوردار نخواهد شد. استفاده از روش دوم از نظر ساختاری به زمان نیاز دارد و تاثیر آن بیشتر و ماندگارتر است. برای طراحی رویکرد و روشهای جدید در روایت از جنگ ایران و عراق، در پاسخ به نیازها و پرسشهای نسل جدید، می توان از مفهوم جنگ بعنوان یک مسئله استراتژیک، برای بازتولید قدرت دفاعی بر پایه تجربه پیشین استفاده کرد. رجوع مستقیم به تاریخ و مناقشه بر موضوعات، موجب غفلت از مسئله جنگ بعنوان یک مسئله استراتژیک، همچنین مانع از استفاده از تجربه گذشته برای آینده خواهد شد. در صورتی که با نگاه به آینده می توان به دادههای تاریخی رجوع کرد و از این طریق امکان اجماع سازی در تبیین گذشته و طراحی آینده فراهم خواهد شد.
مطالب مرتبط: