در حوزهای معرفت شناختی، همواره موضوعات و مسایلی وجود دارد که برای بررسی و یا پاسخ به آن، بدون مطالعات نظری و روشمند نمی توان اقدام کرد. در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق که هم اکنون بیشتر با رویکرد تاریخی- عملیاتی و فرهنگی صورت میگیرد، برای تعریف موضوعات و مسائل پژوهشی، نخست باید طرح پرسش کرد که؛ مسئله اساسی در مواجهه با تجربه جنگ، چیست؟ پاسخ به این پرسش مقدماتی از این جهت اهمیت دارد که میتواند رویکردها و روشهای کنونی را از جهت هدفگذاری پژوهشی و روش شناسی برای مطالعه، مورد ارزیابی و نقد و بررسی قرار دهد. برای روشن شدن مسئله مورد بحث، میتوان دو هدف متفاوت را برای مطالعه تجربه جنگ با عراق طرح و سپس درباره آن بحث کرد:
1- کشف واقعیّات و حقایق «گذشته»، متکی بر اسناد و خاطرات، به روش مکتوب و شفاهی
2- تجزیه و تحلیل و مفهوم بندی درسها و دستاوردهای جنگ برای استفاده در «آینده»
تقسیمبندی یادشده تا اندازهای تابع این فرض است که از نظر روششناختی، واقعیات را بر اساس دو روش توصیفی- تحلیلی و یا مفهومی میتوان مورد مطالعه قرار داد. با فرض پذیرش تقسیم بندی یاد شده، در واقع روش اول برای تبیین گذشته، توصیفی است و روش دوم، با نظر به آینده، مفهومی است. با این تاکید که هر دو روش پسینی است و پس از وقوع جنگ و نه پیش از آن، برای تبیین گذشته و یا استفاده در آینده، مورد استفاده قرار می گیرد.
با این بحث مقدماتی و با فرض پیوستگی تجربه گذشته با نیازهای آینده، در واقع بدون تبیین گذشته، نمیتوان از تجربیات پیشین برای نیازهای آینده استفاده کرد. بنابراین رویکرد و روشهای کنونی، با تمرکز بر مسئله جنگ بعنوان امر تاریخی و طرح مباحث مناقشه آمیز درباره نقش افراد و نهادها، همچنین نتایج عملکردهای سیاسی و نظامی در شرایط مختلف، در واقع امکان استفاده از تجربه گذشته برای آینده را مخدوش خواهد کرد. بهمین دلیل با وجود تداوم تهدیدات نظامی و خطر جنگ در سه دهه گذشته، تاکنون هیچگونه ادبیات نظامیِ قابل توجهی با نظر به نیازهای حال و آینده تولید نشده است.