یادداشت حاضر را در پاسخ به پرسش مندرج در عنوان بحث و بر اساس مشاهدات و مطالعه آنچه در فضای رسانهای منتشر شده است، نوشته و در این زمینه، دسترسی مستقیم و کامل به بررسیهای موجود در نظام کارشناسی و تصمیمگیری کشور نداشته ام.
1- تا قبل از حمله روسیه به اوکراین که از آن تحت عنوان «عملیات ویژه نظامی» نام برده شد، در هیچ یک از رسانهها و نشریات و در اظهارات مقامات رسمی، افراد دانشگاهی و اعضای مراکز مطالعاتی کشور، اظهارنظری مبنی بر «احتمال حمله روسیه» به اوکراین مشاهده نشد. حداقل میتوان تأکید کرد که نظریه غالب در ایران، باور به «عدم وقوع جنگ» بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت ایران در مورد وقوع جنگ در اوکراین غافلگیر شد. بر همین اساس در ادامه، علت غافلگیری در برابر وقوع جنگ بررسی خواهد شد.
2- با فرض غافلگیری در مواجهه با جنگ اوکراین و در پاسخ به علت آن، به نظر میرسد به دو دسته عواملِ اولیه و ثانویه میتوان اشاره کرد. درباره عوامل اولیه، مسئله نخست، تمرکز ایران بر «مذاکرات برجام» بود. لذا بحران اوکراین و مذاکراتی که صورت میگرفت، بر اساس این احتمال که روسیه و آمریکا توافق برجام را وجه المصالحه توافق در مورد اوکراین قرار میدهند، موجب نوعی گمانه زنی و نگرانی و حتی منجر به اظهارنظر در همین زمینه شد که در روزنامه های منتشرشده، قابل مشاهده است. علاوه بر این، «بیاعتمادی» به غرب در پایبندی به توافقات که با خروج ترامپ از برجام تشدید شده بود، موجب شد در مناقشه روسیه با آمریکا و اروپا در مورد اوکراین، نظرات روسیه و «اظهارات پوتین»، مبنای نتیجه گیری در مورد چشم انداز بحران اوکراین قرار بگیرد. در حالیکه طبق نظر کارشناسان نظامی، استقرار بیش از 200 گردان نیروی نظامی با ترکیب گروه رزمی در مرزهای اوکراین، همراه با شکست در مذاکرات، نمی توانست تنها به دلیل برگزاری رزمایش باشد و مناقشه موجود بدون هرگونه درگیری نظامی به پایان برسد.
3- به نظر میرسد علل ثانویه در مقایسه با علل اولیه، از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا این امکان را فراهم میکند که در موارد مشابه نیز غافلگیری ایجاد شود و در صورت تداوم این وضعیت، همواره احتمال غافلگیری در آینده وجود دارد. مهمترین علت ثانویه در غافلگیری برای پیشبینی احتمال وقوع جنگ که بسیار بنیادین است، بی توجهی به «ماهیت مناقشات» در بحران اوکراین بود. در واقع آنچه امکان استفاده از قدرت نظامی یا کنار گذاشتن آن را قابل پیش بینی میکرد، توجه به ماهیت مناقشه بود که بر اساس «تهدید امنیتی- موجودیتی» میان روسیه و اوکراین جریان داشت و مورد بی توجهی قرار گرفت. بنابراین اگر به ماهیت مسئله مورد مناقشه میان روسیه- اوکراین که کیسینجر در 2014 به آن اشاره کرد[1]، توجه میشد، احتمال وقوع جنگ قابل پیش بینی بود. بنابراین بی توجهی به ماهیت مناقشه اوکراین- روسیه که مانع از پیش بینی جنگ شد، ناظر بر بی توجهی به ماهیت جنگ و دلایل استفاده از قدرت نظامی، بعنوان یک امر استراتژیک و مخاطره آمیز است. منطق وقوع، ادامه و پایان جنگ، از منطق استراتژیک پیروی میکند و باید فراتر از ملاحظات سیاسی- رسانهای و تبلیغاتی مورد توجه قرار بگیرد.
4- طبق این برداشت از مفهوم جنگ، یکی دیگر از عوامل ثانویه که با نظر به برخورداری جامعه ایران از تجربه جنگ قابل شناسایی است، در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت. فرض بر این است که جنگ یک امر کلی و بهم پیوسته است. به این معنا که عوامل موثر در وقوع جنگ، منطق ادامه، گسترش، تشدید و زمان پایان دادن به آن را تعیین میکند. همچنین استفاده از ابزار مذاکره، غیر از عملیات روانی و رسانه ای، برای حل و فصل اختلافات و پایان دادن به جنگ، بر همین اساس صورت خواهد گرفت. مهمتر از آن، تعیین موقعیتها، فرصتها و تهدیدات برای بازیگران نیز تابع نتایج و پیامدهای جنگ است. بر پایه تعریف از ماهیت جنگ، این پرسش وجود دارد که؛ چرا در جامعه و نظام نُخبگی ایران، با وجود برخورداری از تجربه هشت سال جنگ با عراق و بیش از سه دهه وقوع بحران و جنگ در محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران، در بزنگاه تاریخی نظیر بحران اوکراین، نظرات دقیق و عمیق از مسئله جنگ و احتمال وقوع آن ارائه نمیشود؟ بعبارت دیگر چرا غافلگیری در برابر وقوع جنگ به یک عادت تکرارپذیر تبدیل شده است؟
5- به نظر میرسد در پاسخ به پرسش پیشگفته که در واقع یکی دیگر از عوامل ثانویه را آشکار میکند، مسئله اساسی جامعه ما، ریشه در برداشت رایج از تجربه جنگ با عراق دارد که در چارچوب مفهوم «دفاعمقدس» صورتبندی میشود. بدون تردید رفتار فردی- اجتماعی جامعه ایران در برابر تجاوز عراق، دفاعی بوده، اما آنچه به مدت هشت سال بر کشور و میان ایران و عراق بعنوان یک کلیّت تفکیک ناپذیر حاکم شد، جنگ بعنوان یک امر استراتژیک و مخاطره آمیز بود. در نتیجه اطلاق مشخصه فکری- رفتاری جامعه ایران به کلیّت جنگ بعنوان یک امر استراتژیک، موجب تقلیل مسئله جنگ به «امر دفاعی- مقاومتی» شده و امکان فهم از مسئله جنگ و مخاطرات آن را ناممکن کرده است.
6- عارضه یادشده در تقلیل مفهوم جنگ، علاوه بر اینکه امکان صورت بندی بخش مهمی از تحولات جنگ را که پس از فتح خرمشهر در خاک عراق ادامه یافت، دشوار کرده، در عمل مانع از پشتیبانی تئوریک از نفوذ و موقعیت استراتژیک ایران در منطقه شده است. چنانکه هم اکنون نقش استراتژیک و تاریخی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، در چارچوب مفهوم «دفاع از حرم» تعریف میشود. در حالیکه هزینه های «فشار حداکثری» و تداوم تهدیدات کنونی، به دلیل برخورداری ایران از یک موقعیت استراتژیک و بازدارنده در برابر استراتژی منطقهای امریکا، صورت گرفته و می گیرد.
ناتوانی در فهم از مسئله جنگ بعنوان یک امر استراتژیک، مانع از فهم عمیق از موقعیت استراتژیک ایران در منطقه و ضرورت تأمین الزامات بنیادین آن، ازجمله حمایت افکار عمومی و ایجاد هماهنگی میان مولّفه های قدرت نظامی با اطلاعاتی، امنیتی، دیپلماتیک و رسانهای خواهد شد. مهمتر آنکه در امتداد این رویاروییهای استراتژیک، با ظرفیت امکان پذیری وقوع جنگ، باید دستاوردهای حاصل از حضور و نفوذ منطقه ای به ارتقاء و تعمیق موقعیت راهبردی ج.ا.ایران تبدیل شود. تحقق این مهم، راه حل ها و مراحل و ابزار آن بر فهم عمیق از مسئله جنگ، بعنوان ابزار تأمین اهداف سیاسی استوار است که تا کنون چندان به آن توجه نشده است.
پاورقی:
[1]- کیسینجر در این زمینه میگوید: اگر قرار است اوکراین زنده بماند و پیشرفت کند، نباید به پایگاهی برای یک طرف علیه طرف دیگر تبدیل شود.[یعنی باید اعلام بی طرفی کند]
مطالب مرتبط:
- تحول در روش مطالعه جنگ- بخش دوم؛ جنگ در اوکراین؛ ضرورت بازبینی مفاهیم و تجربیات جنگ با عراق