پژوهش در موضوعات تاریخی در ایران هم اکنون در بسیاری از موارد ازجمله در حوزه جنگ ایران و عراق، با این فرض انجام میشود که وقوع رخدادهای تاریخی بیانگر حقیقتی است که ابعاد و زوایای آن روشن نشده و برای جلوگیری از تحریف آن باید از طریق مطالعه اسنادی، تاریخ شفاهی و سایر موارد دیگر، اقدام کرد. در واقع این تصوّر وجود دارد که وقایع تاریخی یک امر عینی و بیرونی در زمان و مکان است که از سوی فاعل شناسان مورد شناسایی قرار میگیرد و در این فرآیند شناخت با واقعیات منطبق است و حقایق به صوت قطعی با استفاده از روش علّی و مطالعه اسناد و گزارشها تبیین می شود. طبق این برداشت، ضرورت پژوهش تاریخی با پیش فرض کشف حقایق و واقعیّات تاریخی انجام می شود. در برخی نظرات، حقایق بعنوان واقعیت تعریف شده و برخی دیگر واقعیات را ظاهر و حقیقت را باطن امور تلقی می کنند. بر اساس پیش فرض یاد شده و تعریف از مفهوم واقعیات و حقایق، هدف از پژوهش تاریخی، کشف واقعیات و حقایق فرض می شود که مانع از تحریف خواهد شد.
نظر به مقدمه یادشده، مسئله مورد پرسش این است که؛ با فرض اینکه نتیجه تلاش پژوهشگران و مورّخین با ارایه اطلاعات و صورت بندی جدید از وقایع همراه شود، آیا نتیجه پژوهش ها، به معنای کشف حقیقت و واقعیت است و به این دلیل که موضوع بر همه روشن خواهد شد، پس از آن دیگر تاریخ محل تردید و تحریف قرار نمی گیرد؟ پاسخ به این پرسش را باید با طرح پرسش دیگری بررسی کرد و پاسخ داد. به این معنا که اگر پژوهش های تاریخی موجب روش شدن حقایق و واقعیتهای تاریخی می شود، چرا پرسش های تاریخی همچنان پایدار است و با استفاده از اسناد و گزارشها، پرسشها مورد پژوهش مجدد قرار می گیرد و رخدادهای تاریخی بصورت مکرر مورد بازبینی قرار می گیرد؟ نتیجه پژوهشهای تاریخی، بمعنای طرح نظرات جدید و در عین حال ادامه پرسش و ضرورت پژوهش مجدد، نشان میدهد که مشکل اساسی در همان نقطه آغاز و به دلیل پیشفرضها در تعیین هدف و روش پژوهش است که متأثر از پیش فرض ها انتحاب میشود.
بنابراین مسئله اساسی در پژوهشهای تاریخی و نتایج آن، رویکرد به تاریخ و یا همان «تاریخ نگری» است که بصورت نگرش غالب به تاریخ و پژوهشهای تاریخی تبدیل شده است. چالشهای روششناختی تابع رویکرد تاریخی و یا همان تاریخ نگری است که به آن اشاره شد. در حالیکه تاریخ با وجود و عمل انسان نسبت دارد و در وجود او محقق می شود، حتی اگر ظهور عینی داشته باشد. بنابراین امری که در وجود انسان ریشه ندارد، چگونه می تواند مورد شناسایی قرار بگیرد؟ یا با وجود اینکه رخدادهای زیادی در عالم در گذشته واقع شده و اکنون نیز در جریان است، چرا فقط برخی رخدادها مورد توجه قرار میگیرد؟ مهمتر از آن، چرا برای افراد و جوامع، موضوعیت و اهمیت رخدادها متفاوت است؟
مطالب مرتبط: