اشاره:
مجله عصر اندیشه، نشست مشترکی را با حضور جناب پورجباری و اینجانب با هدف، گفتگو درباره «چهل سالگی روایت از جنگ» برگزار کرد. چارچوب گفتگو بر محور پرسشها و موضوعات طرح شده شکل گرفت و در پایان به شکل چالشی به گفتگو دوطرفه تبدیل شد. به این دلیل موضوعات طرح شده در این گفتگو و روش طرح مباحث، با سایر نشستهایی که در سالگرد چهل سالگی جنگ داشتم، متفاوت بود. فرصت را مغتنم شمرده و از مجله عصر اندیشه برای فراهم کردن این گفتگو و از جناب پورجباری بعنوان نماینده نسل جدید راویان، سپاسگزاری میکنم. این گفتگو در چند بخش برای بهره مندی مخاطبان منتشر می شود.
************
عصر اندیشه: امروز در حالی چهلمین سالگرد دفاع مقدس را گرامی میداریم که در روایتهای موجود از این حماسه مناقشه ایجاد شده است. بهعنوان مَطلع بحث میخواهیم این پرسش را مطرح کنیم که اساساً روایتکنندههای زمان جنگ ما بر چه مبنایی شروع به روایت کردند. آیا مبنای روایت، واقعمحوریِ آن فضا بوده یا آنکه وارد مسئلهمحوری شدند. مثلاً فرض کنید درباره ادامه جنگ بعد از خرمشهر که شاید شدیدترین اختلافات و مناقشههای حوزة روایتگری را دربارة جنگ شکل میدهد، ما روایتهایی را میشنویم که حتی از سوی خودِ روایتکنندگان جنگ تغییراتی در آنها ایجاد میشود. اگر امروز مسئلههای اصلی انقلاب اسلامی مبدأ روایت جنگ باید باشد، آیا آن روایت دیروز ما پاسخگوی این مسئلهها خواهد بود یا خیر؟ و اگر خیر، چگونه باید دوباره جنگ را روایت کنیم؟
درودیان: ببییند اکنون خود روایت یک لفظ مشترک شده است و معلوم نیست هرکدام از ما وقتی میگوییم روایت، چه معنایی از این مراوده مُراد است و این مفهوم و اساساً شاکلة روایت چیست و روایت به چه معناست؟ روایت مبانی نظریاییای دارد که در جهان غرب شکل گرفته است. درست است که ما در علم حدیث از راوی، روایت و نظایر اینها سخن میگوییم، اما بحث تکثّر روایت و نسبی بودنش ریشه در اندیشه غربی دارد و ما باید بدانیم چه چیزی را پذیرفتهایم. به نظر من آنچه نسل برآمده از یک واقعه تاریخی، از وقایع روایت میکنند، روایت یک عمل و یک زندگی است. اما وقتی نسل بعد میآید، دیگر روایتها برای او از یک واقعة تاریخی است که صرفاً میخواهد دربارة آن سؤال بپرسد که چه بود و چه شد؟ کسانی هم فکر میکنند نسل جدید باید این موارد را بداند، بنابراین برای روایت از واقعه تلاش می کنند. من معتقدم ما در روایت جنگ یک امر مشترک داریم. به باور من زندگی در جنگ شالودة مشترکی داشته که مهمترین مبنای آن باور به دفاع جمعی در جامعة ایران در برابر تجاوز دشمنی بوده که ما را بعد از یک انقلاب و تشکیل نظام سیاسی، مورد حمله قرار داده است. این امر مشترک است. برای اولین بار در تاریخ ایران، یک تفکر استراتژیک یا یک خِرد جمعی و یا فرهنگ دفاعی شکل میگیرد که شالودة آن دفاع جمعی است. چرا دفاع جمعی؟ زیرا موجودیت جمعی و هویت جمعی به مخاطره افتاده است. بنابراین امر مشترک در همة روایتها، یعنی زندگیای که بر پایة این ادراک و این رفتار در یک دوره تاریخی شکل گرفته است. اما این روایت برای زمان خودش است و به نسلی تعلق دارد که جنگ را تجربه کرده است. لکن وقتی جنگ تمام شد، نسل دیگری میآید و سؤالات خودش را میپرسد و یک زاویة متفاوت را میبیند و تفسیر میکند.
عصر اندیشه: آقای پورجباری شما چقدر فکر میکنید انقلاب اسلامی به این پختگی رسیده است که از جنگ تغییر استراتژیک حاصل کند؟ آیا واقعاً امروز از ادامة جنگ در خرمشهر آنقدر توانمندی پیدا کردهایم که درسهای استراتژیک بیاموزیم یا اینکه خیر، دچار ناپختگی در روایتهای جنگ هستیم و احتمالا ده یا بیست سال بعد عمدتاً روایتهایی متفاوتتر و عموماً با متغیرهای زمانی خودش خواهیم داشت؟
پورجباری: باید بگویم به هر حال طبیعی است که چون درگیر جنگ روایتها هستیم، تلاش میکنیم نوعی آسیبشناسی از مسئلة روایت و راویان جنگ داشته باشیم. البته باید این موضوع را مورد توجه قرار دهیم که در 40 سالگی دفاع مقدس هستیم. همانطور که میدانید 40 سالگی دوران بلوغ و پختگی است. ما یک حدیث قدسی داریم که خداوند به قدسیانش میگوید: وقتی انسان به سن 40 سالگی میرسد، بر او سخت بگیرید. آنجا طوفان حوادث و سنتها و ابتلائات الهی متفاوت میشود زیرا بشر به آن پختگی و بلوغ لازم رسیده است که بتواند به آن تهدیدات و چالشها و موانع پاسخ دهد و از آنها عبور کند.
ما اکنون در 40 سالگی دفاع مقدس هستیم و بسیاری از برنامهها و مناسبتها برگزار شده است مثل همان کارهای کلیشهای که در این سالها عموماً با موضوع هفته دفاع مقدس داشتهایم. امروز باید ببینیم بعد از 40 سال از دل دفاع مقدس به چه پرسشهایی باید پاسخ دهیم. یعنی روایتها اساساً میخواهد چه کار کند. روایتها اساساً به آن استفهامها و پرسشها پاسخ میدهد. این روایات شکلگرفته برای پاسخ به یک سری مسائل است و جذابیت برای مخاطبینِ اینگونه روایتها هم برهمین اساس شگل میگیرد و احساس میکنند مسائلشان درون این روایت دارد حل میشود. احتمالاً یا چالش ذهنی است یا مسئله و پیامدی از جنگ است که در امروزش اثرگذاشته و حالا با بازخوانی این حادثه میتواند به درک جدیدی برسد و یک مسیر جدیدی نسبت به آن واقعه برایش گشوده شود.
همچنین باید توجه داشت که ما در این زمینه با هجمة رسانهای مواجهیم. ما در این 40 سال در بستر عادی و آرامی جلو نرفتیم. شما جنگ جهانی اول و دوم را در نظر بگیرید. بعد از اتمام این جنگها در دوران نسبتاً آرامتری در دهة دوم و سومشان به آنها پرداخته شد و تاریخ شفاهی و موزههای آن مکتوب گردید؛ اما در کشور ما به دلیل پیوستگی جنگ و انقلاب هنوز هم مسئلة جنگ پرچالش است و از تب و تاب نیفتاده است. هنوز چهرهها و بزرگان مهمِ جنگ حاضر نیستند خاطرات و نوشتهها و گفتههای خود را نسبت به جنگ سریعاً منتشر کنند زیرا احساس میکنند ممکن است بازخوردهایی داشته باشد و بر مسائل امروزشان اثر بگذارد.
پس روایت از جنگ، امروز باید بتواند پاسخگوی پرسشهای نسل جدید باشد. من خود را نمایندة طیف نسل جدیدی میدانم که جنگ را ناظر به یک سری پرسشها برای حل مسائل امروز و آینده میدانیم. ما دیگر به جنگ بهعنوان یک مسئلة پیشینی نگاه نمیکنیم. یعنی وقتی میگوییم پیوستگی جنگ و انقلاب، میگوییم امروز دفاع مقدس چه حرف، پیامد و آوردهای برای اکنونِ ما و فرزندانمان و آیندة آنها دارد. وقتی با این منطق به جنگ نگاه کنیم، میتوان پرسشهای دیگری از جنگ مطرح کرد. به نظرم این دوران فرارسیده است که پرسشهای جدید معطوف به حل مسائل در مورد جنگ مطرح شود. شاید تا دیروز مسئلة اصلی، چگونگی وقوع، ادامة جنگ و پایان آن بود و اینها مسائل و پرسشهای اساسی جنگ بودند زیرا ما داشتیم یک تاریخ را
به صورت پیشینی بررسی میکردیم ولی اگر اکنون برای حل مسائل امروز و آیندهمان قائل به این مسئله هستیم که دفاع مقدس حق دارد و میتواند حرف نو بزند، به نظرم پرسشهای جدیدی شکل میگیرد.
مثلاً پرسش مهم ما شاید این باشد که نقش دفاع مقدس در تمدن نوین اسلامی و شکلگیری آن چیست؟ بهعنوان مثال ما میتوانیم بُرشی بزنیم و بگوییم دفاع مقدس الگوی ساختار حاکمیتی ما در عرصة دولت اسلامی بود زیرا موفقیت و کارآمدی خود را در این هشت سال نشان داده و توانسته است الگوهایی مثل حشد الشعبی و الگوهای دیگر را برگرفته از آن مکتب و نه عیناً همانند الگوها و تاکتیکها و مدلهای نظامیاش شکل بدهد. جنگ توانسته است در حوزة دفاعی برشی از دولت اسلامی را شکل دهد؛ اما میگوییم چرا نتوانسته منجر به تحقق کاملش شود؟ آیا اساساً این ظرفیت در جنگ – از حیث نیروی انسانی و فتحالفتوح اصلی که در آن اتفاق افتاد – وجود دارد؟
ما بحثمان بحث روایت بود و روایتی که بعد از جنگ داشتیم، روایت فتح بود. نمیخواهم به خود روایت فتح و برنامههای آقای آوینی اشاره کنم بلکه میخواهم بگویم ما به سمت روایت فتح به معنای عملیاتها میرفتیم. اتفاقاً سبک آقای آوینی این بود که روایت فتح و فتحالفتوح را انسانهایی میدید که دارند در آن فضا تنفس میکنند و آن روایت را جدی میگرفت. درکنارش عملیات هم ساحتی بود که منجر به این پختگی و بلوغ شده بود که گفتنش هم قطعاً لازم است. بنابراین روایتی که از جنگ شکل گرفت، یک روایت مبتنی بر عملیاتها و روایت فتح از آن زاویه بود که بعدها نتوانست در روایت برش انسانیِ جنگ و آن مسئله که آقای آوینی شکل داد تا به امروز تداوم یابد تا بتواند این مسئله را حل کند تا در بخشهای دیگر هم بتوانیم از همان نوع کادرسازی و شکل دادن به انسان متعالیه استفاده کنیم و دولت اسلامی را در عرصههای مختلف علم و اقتصاد و فرهنگ و مسائل اجتماعی پیشرفت دهیم. پس یک سری سؤالات ناظر به امروز و فردای انقلاب اسلامی وجود دارد که در 40 سالگی میتواند مطرح شود اما شاید در این چهار دهه تا به حال مطرح نشده و پاسخ نیافته است.
ادامه دارد ...
مطالب مرتبط: