معیار پیروزی و شکست در جنگ 12 روزه چیست؟

شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴

پاسخ به پرسش از معیار پیروزی و شکست در جنگ اخیر، بیش از آنکه با ارزیابی نتیجه جنگ و تعیین برنده و بازنده نسبت داشته باشد، که دارد، به اعتبار تأثیر بر احتمال ازسرگیری جنگ بعنوان مسئله نگرانکننده کنونی جامعه ایران، ضرورت و اهمیت دارد. مدعای یادداشت حاضر این است که از طریق ارزیابی نتیجه جنگ و ترسیم علت شکست مهاجم، میتوان میزان احتمال ازسرگیری جنگ و الزامات آن را در تفاوت با گذشته، مورد بررسی قرار داد.

فرض من بر این است که تعیین معیار پیروزی و شکست را نمیتوان مستقل از اهداف مهاجم و واکنش مدافع مورد ارزیابی قرار داد. زیرا راهنمای مهاجم برای استفاده از قدرت نظامی، اهداف سیاسی است، و مدافع، در صورت از دست دادن قدرت بازدارندگی و ناتوانی در احیای آن، امکان پیروزی قطعی مهاجم را با پذیرش روش خاتمه جنگ و شرایط مهاجم، فراهم خواهد کرد. با این توضیح، واکنش مدافع میتواند با ظهور عوامل محاسبهنشده، نتیجه جنگ را غیر قابل پیش بینی کرده و از این طریق مانع از تأمین اهداف مهاجم شود. با این توضیح، پس از وقوع جنگ، نتیجه پیروزی و شکست در اختیار مدافع خواهد بود. طبق آنچه بصورت رسمی از سوی اسرائیل اعلام و تصریح شده، هدف از حمله نظامی به ایران، «تغییر نظام سیاسی» بود. اسرائیل با حمایت امریکا و با استفاده از قدرت نظامی، با ضربه به قدرت دفاعی- تهاجمی و زیرساختها و تأسیسات هستهای ایران، از طریق ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای، حملات سایبری، هوایی و موشکی که بعنوان مشخصههای «جنگ مدرن و ترکیبی» نامگذاری شده است، به دنبال تغییر نظام سیاسی در ایران بود. درواقع نقطه تعیینکننده برای اسرائیل و امریکا، نابودی تأسیسات هستهای نبود، چنانکه همین موضوع مورد مناقشه است، بلکه امیدواری به تأثیر شوک روانی تهاجم غافلگیرکننده بر تحریک جامعه ایران و بیثباتسازی، همچنین اختلال در فرماندهی نیروهای مسلح و ناتوانی در واکنش دفاعی و تهاجمی بود.

انتخاب تاریخی و استراتژیک مردم ایران برای همراهی نکردن با مهاجم و تداوم حیات نظام سیاسی در ایران، همراه با تداوم حملات موشکی به اهداف تعیینشده در سرزمینهای اشغالی، دو نشانه آشکار و مورداجماع از سوی ناظران، برای ارزیابی نتیجه جنگ است. چنانکه به اعتراف نهادها و مقامات رسمی امریکا و اسرائیل، حمله به زیرساختهای هسته ای ایران، تأثیر «تخریبی و تأخیری» داشته و بمعنای نابودی آن نبوده است. بنابراین با فرض شکست امریکا و اسرائیل در حمله به ایران، این پرسش وجود دارد که؛ جنگ چرا و چگونه از سرگرفته خواهد شد؟ در صورت وقوع جنگ، اهداف و روش جنگ، چه تفاوتی با گذشته خواهد داشت و به چه الزاماتی نیاز دارد؟

پاسخ به دو موضوع متفاوت، ولی بهم پیوسته، مبنی بر احتمال تکرار جنگ و مشخصههای آن، در مقایسه با گذشته، تابع پاسخ به پرسش از «علت» شکست امریکا و اسرائیل در حمله نظامی به ایران است. زیرا ارزیابی از علت شکست، نقش تعیینکننده در تکرار جنگ و روش آن خواهد داشت.

بنظرم علت شکست امریکا و اسرائیل در حمله به ایران، شکاف میان اهداف سیاسی با سطح عملیات بود. زیرا اهداف سیاسی بزرگ مانند تغییر نظام سیاسی را نمیتوان از طریق اقدام نظامی محدود و شوک روانی ناشی از آن، تأمین کرد. چنانکه امریکا برای سرنگونی طالبان و صدام، به جنگ گسترده با تشکیل ائتلاف جهانی پرداخت، هرچند سرانجام در استقرار نظام جدید با شکست مواجهه شد و نتیجهای غیر از بیثباتی در کشورهای یادشده و در منطقه نداشت. بنابراین اگر وقوع جنگ برای ایران غافلگیرکننده بود، نتیجه جنگ و نحوه برقراری آتشبس، این وضعیت را به شکل دیگری برای اسرائیل ایجاد کرده است که بدون غلبه بر این چالش راهبردی و تکرارپذیر در آینده، تصمیمگیری و اقدام به جنگ برای اسرائیل و امریکا، به سهولت و همانند گذشته، امکانپذیر نخواهد بود.

با این توضیح، اگر هدف امریکا و اسرائیل همانند گذشته، تغییر نظام سیاسی در ایران باشد، به روش گذشته قابل تأمین نخواهد بود، در غیر این صورت تاکنون محقق شده بود. چنانکه تأمین این هدف نیازمند تغییر روش و آمادگی برای جنگ گسترده و ائتلافسازی است که تا کنون هیچ نشانه ای در این زمینه وجود ندارد و هزینههای آن به دلیل «گسترش جنگ طولانی»، با نتایج مورد نظر، همخوانی ندارد. با توجه به ادعای امریکا و اسرائیل مبنی بر رفع تهدید هسته ای ایران و نابودی آن، یا ایجاد تأخیر شش ماهه تا سه ساله در بازسازی تأسیسات هستهای ایران، هدف از آغاز مجدد جنگ چیست و با کدام توان نظامی و چه روشی قابل تأمین است؟

غیر از موارد یادشده، هدفگذاری برای حفظ «فضای جنگی در ایران»، از طریق تهدید دائمی به حمله نظامی و یا اقدامات امنیتی-نظامی، بدون پذیرش مسئولیت آن، نتیجهای جز گسترش سطح جدیدی از بیثباتی در منطقه نخواهد داشت و این نوع اقدامات بمعنای جنگ، همانند تجربه جنگ 12 روزه نخواهد بود، هر چند میتواند با عمل متقابل، با ایجاد بیثباتی در منطقه، زمینهساز جنگهای دیگری باشد که هنوز اهداف و چهره آن آشکار نشده است.

طبق این بررسی، هدف ترامپ و نتانیاهو از معنادارکردن پیروزی در جنگ، بیش از آنکه با واقعیتهای راهبردی و مورد اجماع ناظران و کارشناسان همخوانی داشته باشد، با هدف تبلیغاتی برای توجیه علت حمله نظامی به ایران و استفاده از فشار تهدید نظامی برای ازسرگیری مذاکرات، برپایه تبدیل موفقیتهای نظامی و تاکتیکی، به نتایج پایدار و مطلوب سیاسی در داخل ایران و منطقه، صورت میگیرد. بنابراین ازسرگیری جنگ تابع تعریف اهداف و ایجاد تمهیدات، با استفاده از شرایط است که بر پایه نتایج جنگ و یا مذاکراتی که پس از آن صورت میگیرد، خواهد بود. در نتیجه باید فراتر از تأثیرات روانی غافلگیری در جنگ 12روزه و عملیات روانی امریکا و اسرائیل برای چینش میز مذاکره و تعیین دستورکار آن، در این زمینه اندیشهورزی و تدبیر کرد.

مطالب مرتبط:

- مطالب مربوط به جنگ 12 روزه میان اسرائیل و ایران

برچسب ها:

بازدارندگی

،

معیار پیروزی و شکست

،

جنگ 12 روزه

معرفی
    محمد درودیان هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاه‌ها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره‌ مند فرمایند.
    همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.

کانال ایتا محمد درودیان کانال تلگرام محمد درودیان
جستجو



    در اين سایت
    در كل اينترنت