
اشاره:
تاکنون پنج یادداشت در نقد گفتار و نوشتار جناب شیرعلی نیا نوشته ام. به این شکل که؛ دو یادداشت با «نگاه کلّی» به یادداشت های کانال تلگرامی ایشان و سه یادداشت اخیر در موضوع «عملیات بدر» بوده است. اگر مسئله ایشان روشن شدن «واقعیات تاریخی» است که بر آن تاکید میکند، بدیهی است باید با پذیرش مسئولیت گفتار و نوشتار خود، به نقدهای وارده بصورت مستقیم پاسخ بدهد تا راه برای ادامه نقد و بررسی سایر یادداشت ها و گفتار ایشان گشوده شود. با این هدف، یادداشت حاضر را در «نقد روش شناختی» نوشتهام که در ادامه خواهد آمد.
*************
تصمیمگیری و اقدامات در زمان جنگ، در سطوح مختلف، متأثر از دکترین و استراتژی دفاعی و تهاجمی، طرح ها و تاکتیک های عملیاتی، با نظر به موقعیت و توان نظامی دشمن و بسیاری از عوامل دیگر صورت میگیرد. چنانکه اصول جنگ بعنوان مفاهیم اساسی و برآمده از تجربیات تاریخی در صحنه نبرد، راهنمای طرح ریزی عملیاتی و اجرای تاکتیک های نظامی است. رخدادهای سیاسی و نظامی در جنگ که برای انتشار اسناد و گزارشها همچنین تاریخنگاری آن اقدام می شود، در واقع نتیجه رویارویی استراتژی ها در صحنه جنگ و در شرایط خاص است که با گذشت زمان، تاریخمند و از اهمیت تاریخی- راهبردی برخوردار می شوند.
با این مقدمه، مطالعه تجربه جنگ ایران و عراق، برای «توصیف و یا نقد» آن، نیازمند بررسیهای مفهومی و تاریخی است. بعبارت دیگر؛ طبق مباحث نظری و روش شناختی که مورد تأکید قرار میگیرد، از نقل و توصیف برای گزارش از جزئیات رخدادها استفاده می شود، در حالیکه ابزار اندیشیدن در یک موضوع، بحث و نقد و توضیح و تحلیل آن از طریق مفاهیم است که در موضوع جنگ به آن اشاره شد.
بنظرم مهمترین مشخصه تلاشهای آقای شیرعلی نیا تا قبل از تأسیس کانال تلگرامی، تبدیل امر تخصصی جنگ به امر عمومی، از طریق استفاده از اطلاعات، تصاویر و جداول بوده است که در مهمترین اثر تحقیقاتی ایشان در حوزه جنگ ایران و عراق، با عنوان «دائره المعارف جنگ ایران و عراق» بازتاب یافته است. در همان زمان بعنوان ناظر کتاب به ایشان عرض کردم، هر چه در این کتاب آمده، حاصل تحقیقات منتشرشده در سایر منابع است و در مواردی که تحقیقاتی وجود ندارد، مباحث کتاب متوقف شده است که ایشان این ارزیابی را پذیرفت. در هر صورت این اقدام ایشان که با استفاده از منابع منتشرشده صورت گرفته است، در غرب با عنوان عمومی کردن یا populdrize شناخته می شود. به نظرم هم اکنون از تلاقی تلاشهای جناب شیرعلی نیا برای تبدیل امر تخصصی به امر عمومی با رویکرد منتقدانه و با روش نقلی، با توجه به مطالبات عمومی درباره پرسشها و ابهامات جنگ در جامعه، نوعی انتظارات دوگانه «انتقادی- تأییدی» از رخدادهای جنگ شکل گرفته و مناقشات جدیدی را در حوزه تاریخ جنگ ایجاد کرده است. ملاحظه یادشده یکی از عوامل موثر در نقدِ روش شناختی از یادداشتها و گفتار جناب شیرعلی نیا است که امیدوارم ایشان با پاسخگویی، زمینه روشن شدن این موضوع را فراهم کند.
با نظر به مقدمه یادشده و مطالعه برخی آثار و گفتار جناب شیرعلی نیا، فرض من در یادداشت حاضر این است که وی برای دو هدفِ «توصیف و نقدِ» رخدادهای جنگ ایران و عراق با استفاده از منابع منتشر شده، از یک «روش واحد» استفاده میکند، در حالیکه روایت از وقایع، با استفاده از توصیف مرسوم است، ولی نقد نیاز به استفاده از مفاهیم و مباحث روش شناختی متفاوتی دارد که تا کنون در گفتار و نوشتار ایشان مشاهده نکرده ام و انتظار دارم در پاسخهای ایشان به نقدهای وارده، مفاهیم و چارچوب نظری و روش شناختی ایشان روشن شود.
آقای شیرعلی نیا در توصیف رخدادهای جنگ، شاکله نوشتار و گفتار خود را بر پایه نقل قرار داده و از پیشفرضهای ادراکی خود برای گزینش، دستهبندی و چینش داده ها، همچنین عنوانگذاری آنها، بعنوان یک روش مرسوم استفاده کرده است. در حالیکه وی در رویکرد منتقدانه به تصمیمات و نتایج آن در جنگ، بجای بررسی ساختاری و پاسخ به مسئله، همچنان با ارجاع به نقل و کنار هم قرار دادن آنها و بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی، از نقل قولهای محدود و گزینشی، نتیجه گیری کلی و طرح پرسش می کند که خلاف روش مرسوم است.
بنظرم آقای شیرعلی نیا از این طریق بجای طرح آراء و نظرات خود که نیاز به اشراف بر موضوع مورد بحث و آشنایی با شرایط تاریخی دارد، بدون توجه به سایر منابع و ابعاد و شرایط تاریخی، مسئولیت بحث را با استفاده از روش نقل و نتیجه گیری مورد نظر خود، برعهده دیگران می گذارد. روش یادشده آگاهانه و یا ناآگاهانه بمعنای تحریف واقعیات تاریخی است، زیرا موضوعات و نظرات را از مواضع و شرایط تاریخی خارج کرده تا بدون پذیرش مسئولیت آن برای امکان پذیری فهم صحیح از واقعیات تاریخی، نظرات خود را طرح می کند. در این موضوع علاوه بر نقص روش شناختی که بر ایشان وارد است و برخلاف آنچه جناب شیرعلی نیا تصور میکند، مسئولیت آنچه درباره رخدادهای جنگ نوشته و یا میگوید را نمی تواند با ارجاع به نقل قول ها، به دیگران واگذار کرده و از پذیرش آن شانه خالی کرد.
با این توضیح، پرسش این است که؛ چرا آقای شیر علی نیا برای بررسی دو مسئله متفاوت که به روش متفاوت نیاز دارد، از روش واحد، با ارجاع به نقل استفاده میکند و به نقد روش شناختی پاسخ نمی دهد؟ برای مثال ایشان درباره عملیات خیبر و بدر، در کتاب «دایره المعارف جنگ» و کتاب «هشت سال اینگونه گذشت»، از روش نقلی، عکس، جدول و نمودار، برای توصیف وقایع و امکانپذیری فهم عمومی از رخدادهای جنگ، بدون هیچگونه نتیجه گیریِ آشکار، استفاده کرده است. این در حالیست که بعدها با روش نقلی، درباره عملیات بدر و خیبر با همین روش، یادداشت منتقدانه نوشته است!!
مسئله قابل توجه این است که موضوع بحث، وقایع تاریخی در زمان گذشته است که هیچگونه تغییری نکرده و در منابع منتشر شده در حدّفاصل انتشار کتاب های «دایره المعارف جنگ» و «هشت سال اینگونه گذشت» تا نگارش یادداشتهای منتقدانه در کانال تلگرامی، تحوّل اساسی با انتشار آثار جدید یا تغییر در رویکردها صورت نگرفته است. لذا استفاده از روش یکسان با هدف متفاوت برای توصیف و نقد، همچنین عدم پاسخگویی به انتقادات، موجب پرسش و گمانه زنی درباره اغراض و توانایی نویسنده می شود. به این معنا که؛ یکی از دلایل خودداری آقای شیرعلی نیا از پاسخ به نقد، احتمالاً علاوه بر جلوگیری از آشکارشدن تناقضات ذهنی و رفتاری ایشان در موضوعات واحد در دو زمان متفاوت، می تواند به دلیل ناتوانی در استدلال درباره مسائل اساسی جنگ باشد که نویسنده داعیه آن را دارد، ولی فاقد مبانی نظری و روش شناختی مورد نیاز است. امیدوارم پاسخ مستقیم ایشان به پرسشهای طرح شده و پرهیز از حاشیه روی، موجب رفع ابهامات موجود شده و راه را برای نقد و گفتگو در این زمینه بگشاید.
مطالب مرتبط:
+ بررسی جنگ ایران و عراق؛ نقدی بر یک تفکر و روش (1)
+ بررسی جنگ ایران و عراق؛ نقدی بر یک تفکر و روش (2)
+ بررسی جنگ ایران و عراق؛ نقدی بر یک تفکر و روش (3)
+ روایت مستقل و جدید از جنگ؛ با کدام هدف، با کدام روش؟
+ تأملی بر بازتاب های نقد بر کانال تلگرامی جناب آقای شیرعلی نیا