اشاره:
فرصتی فراهم شد تا پس از مطالعه مجله اندیشه پایداری (شماره پنجم، بهار و تابستان 1401)، بر اساس پیشفرضهایی که داشتم، نکاتی را در سه یادداشت جداگانه بنویسم که نیاز به بررسیِ تفصیلی دارد و امیدوارم فرصت آن فراهم شود. فرض من بر این است که؛ «جهاد تبیین» به این دلیل موضوعیت پیدا کرده که آنچه انجام شده، پاسخگو نبوده و اقدامات دیگری باید انجام می شد که به هر دلیل مورد توجه قرار نگرفته است. بنابراین جهاد تبیین از مسیر نقد و بررسی دو حوزه «ادبیات و تاریخنگاری» جنگ عبور میکند. هر چند غفلت از «بررسیهای نظامی- استراتژیک»، مقوله دیگری است که باید جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد. با نظر به ملاحظه یادشده و با رویکرد انتقادی، به برخی موضوعات اشاره خواهم کرد.
*********
مفهوم ادبیات جنگ، با تأثیرپذیری از عنوان «ادب المقاومه»، هم اکنون در جامعه ایران بعنوان «ادبیات پایداری» شناخته میشود که ناظر بر تحقق اهداف و سیاستهای تأثیرگذار بر جامعه، با ترسیم الگوی نظام فکری، ارزشی و رفتاری دوره جنگ با عراق است. به این اعتبار، میزان استقبال از آثار در این حوزه، به معنای ارزیابی میزان تأثیرگذاری و پذیرش ادبیات پایداری در جامعه میباشد.
با بررسی محتوای شماره پنجم مجله پایداری که موضوع آن ادبیات مستند است، به این نتیجه رسیدم که ادبیات جنگ همانند تاریخنگاری آن، از موضوع شروع شده و به نقد و بررسی ساختار و پژوهشگر رسیده است. در واقع گسترش ابهام درباره مسایل جنگ، همراه با کاهش تأثیرگذاری بر مخاطبین، بر اهمیت روششناسی و توجه به مخاطب افزوده است. به همین دلیل بنظرم استفاده از مفهوم «ادبیات مستند» بعنوان مفهوم دوگانه و متناقض، برای غلبه بر بحران مخاطب در ادبیات پایداری است. پیش از این، حوزه تاریخ نگاری جنگ برای ثبت و ضبط و مقابله با تحریف شکل گرفت، ولی به مناقشه ارتش و سپاه و دعواهای نظامیها و سیاسیها تبدیل شد.
کارکرد ادبیات برای تأثیر و تغییر فرهنگی- اجتماعی با تأکید بر الگوی سلوک فردی- رفتاری جامعه ایران در زمان جنگ و کارکرد تاریخ نگاری در نسبت با انطباق شناخت با امر واقع به روش مستند و نقلی برای جلوگیری از تحریف تاریخی، به دلیل ابهام و پرسشهای موجود، همانند آنچه انتظار میرفت، نیست. چنانکه کارکرد تاریخ نگاری جنگ برای مقابله با تحریف، به بیراهه رفته است. بر همین اساس، روند و سرانجام ادبیات پایداری نیاز به نقد و بررسی دارد. به این اعتبار، ضرورت «جهاد تبیین» را باید بصورت جدی مورد توجه قرار داد.
نظر به اینکه حوزه ادبیات و تاریخ نگاری جنگ به نوعی با یک نظریه سیاسی- فرهنگی برای تثبیت و تعمیق قدرت سیاسی و نظام برآمده از انقلاب نسبت دارد، لذا بحران در نظریه قدرت بر موقعیت و کارکرد حوزه ادبی- فرهنگی تأثیرگذار خواهد بود که نمود آن در ریزش مخاطبین قابل مشاهده است. در نتیجه ناتوانی در تبیین جنگ، نظام سیاسی را از پشتوانه های فرهنگی و اجتماعی محروم خواهد کرد.
مطالب مرتبط:
- تأملی بر تفاوت موقعیت حوزه ادبیات جنگ در مقایسه با تاریخ نگاری جنگ - بخش دوم