1) رویارویی نظامی با اسرائیل پس از حمله به کنسولگری ایران در دمشق، بعنوان «رویارویی دو استراتژی»، به دلیل بازتاب گسترده ای که داشته و آشکارشدن نتایج آن در آینده، همچنین به اعتبار نسبت آن با تجربه جنگ با عراق، در این جستار بررسی خواهد شد. چنانکه تصریح می شود، فرض بر این است که؛ «استراتژی معطوف به موجود زنده است.» زیرا جنگ یک امر انسانی است که با استفاده از ابزار نظامی، برای تأمین اهداف سیاسی، صورت میگیرد. پویایی و عدم قطعیت جنگ که مورد تأکید قرار می گیرد، تا اندازه ای متأثر از همین ملاحظه است. بنابراین تأثیر باورهای ذهنی و اندیشه ها در هدف گذاری، طراحی، تصمیم گیری و اقدام، از اهمیت زیادی برخوردار است و باید مورد بررسی قرار بگیرد.
2) تجربه فضای درگیریهای اخیر، از نظر تاریخی- راهبردی، همانند وضعیت بحرانی در زمان آغاز و پایان جنگ ایران و عراق است. در عین حال از نظر روششناختی برای فهم مسائل و واقعیتها؛ بمعنای آنچه در زمان و مکان تعیّن پیدا کرده و منطق رویاروییها را شکل داده، از یکسو با «باورهای ذهنی» در هدفگذاری و محاسبه از شرایط، توسط تصمیمگیرندگان نسبت دارد و از دیگر سو؛ بر «تفسیر» رخدادها در افکار عمومی و در نتیجه، شکلگیری منطق «واکنشها» در یک چرخه تصاعدی، تأثیرگذار خواهد بود.
3) مواجهه با تجربه جنگ با عراق پس از پایان آن، با تأکید بر مفهوم عملیاتی- فرهنگی بجای «نظامی- استراتژیک»، هم اکنون مانع از فهم ماهیت و مسئله جنگ، در پیوستگی با اهداف سیاسی، در چهارچوب مفهوم «بازدارندگی» شده است. پیدایش این وضعیت در مواجهه با واقعیّات، بر تفسیر آن برای تعریف از اهداف و روش دستیابی به آن برای اقدام، تأثیر گذاشته است. چنانکه در این مواجهات، بیشتر بر روی «روایت اول» تأکید میشود، در حالیکه در «جنگ روایتها»، تأثیرگذاری و ماندگاری روایتها مشروط به برخورداری از قدرت اقناعی در تفسیر واقعیّات عینی است که بر مبانی نظری استوار و با استفاده از مفاهیم قابل دستیابی میباشد.
4) رخدادهای کنونی هرچند از ریشههای سیاسی- تاریخی برخوردار شده، اما ماهیت نظامی- استراتژیک دارد که ناظر بر آینده است. با این وجود، نظام رسانهای و تبلیغاتی، همانند تجربه جنگ با عراق، بیشتر بر مفهوم «تحقیر دشمن» بجای تأثیر درگیریها بر «معادلات استراتژیک» برای آینده، تمرکز میکند، به همین دلیل شناخت موقعیتها و تحلیل شرایط، با ابهام همراه شده و از قابلیت ترسیم چشمانداز آینده و گفتمانسازی برای افزایش تحملپذیری جنگ، برخوردار نیست.
5) در تعریف کلاسیک از مفهوم جنگ با استفاده از قدرت نظامی؛ تهدید به حمله به نقطه ثقل دشمن با هدف بازدارندگی و یا تسلیم دشمن، مورد تأکید قرار میگیرد. در حالیکه در تجربه جنگ با عراق، بهدلیل اشغال بخشهایی از سرزمین ایران و ضرورت آزادسازی آن و سپس ادامه جنگ در خاک عراق با تأکید بر تصرف یک منطقه استراتژیک برای پایاندادن به جنگ، بیشتر بر مفهوم سقوط صدام بعنوان هدف سیاسی با انجام عملیات نظامی و تصرف زمین، تأکید شده است. با این توضیح، بر اساس مفاهیم تجربه جنگ با عراق، برای ترسیم موقعیتها و گفتمانسازی درباره پیروزی و شکست، نمیتوان ماهیت و دامنه مواجهه نظامی با اسرائیل و چگونگی تداوم درگیریها را بدلیل نداشتن مرز مشترک، صورتبندی کرد.
6) ارزیابی نتیجه موقعیتها و پیشبینی وضعیت آینده برای خاتمه درگیریها از طریق بررسی وقایع و نتایج، کافی نیست، بلکه باید با نظر به اهداف و توان نظامی، موقعیتها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. هم اکنون در محافل آکادمیک و متأثر از آن، در رسانهها، از مفهوم بازدارندگی استفاده میشود، در حالیکه استفاده از این مفهوم براساس تجربه جنگ با عراق، هیچگونه پیشینه روشنی برای بازبینی و بهره برداری ندارد.
7) هرچند روش بکارگیری قدرت نظامی با اهداف نسبت دارد، ولی برای صورتبندی و پیشبینی، نمیتوان از مفهوم جنگ «محدود یا گسترده» استفاده کرد. زیرا دامنه اقدام نظامی، تابع مفهوم اقدام «قوی و یا ضعیف» است که در نسبت با حمله به نقاط ثقل و استراتژیک تعریف میشود. به همین دلیل اظهارات یکی از اعضای کابینه جنگی اسرائیل با اطلاق کلمه «ضعیف» که به «بیخاصیت» هم ترجمه شده، بازتاب گستردهای برای ارزیابی حمله نظامی اسرائیل به پایگاه ارتش در اصفهان، در محیط داخلی اسرائیل داشته است.
با این توضیح، رویکرد و روش مواجهه با تجربه جنگ ایران و عراق برای استفاده در تبیین چگونگی مواجهه نظامی با اسرائیل و صورتبندی تحولات آن، از مشخصههای لازم برای فهم از ماهیت جنگ، بعنوان یک امر استراتژیک، همچنین ارزیابی الزامات و پیشبینی روندها و نتایج آن، برخوردار نیست. ملاحظه یادشده ناظر بر این مسئله است که اگر این موضوع مورد بازبینی قرار نگیرد، تجربه جنگ با عراق، به عملکرد تاریخی و مناقشهآمیز در گذشته محدود شده و برای مواجهه با تهدیدات و جنگ آینده، قابل بهرهبرداری نخواهد بود. در حالیکه تجربه جنگ، مهمترین میراث ملی و راهبردی برای تأمین امنیت ملی در آینده است.
مطالب مرتبط: