بخش سوم و پایانی گفت و گو با سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی پیرامون مختصات پژوهش و آسیب شناسی تاریخ نگاری درباره قطعنامه 598 و پایان جنگ را در ادامه مطاله بفرمایید:
در سالهای اخیر، سپاه و ارتش و پژوهشگران با استناد به همین اسناد شروع به پژوهش کردند. شما به عنوان کارشناس و پروهشگر این حوزه بفرمایید چه جریانهایی و با چه رویکردهایی به آن مقطع تاریخی پرداختهاند و به نظرتان ایراد اساسی آنها چیست؟
از نظر تولید منابع در سایتها که جستوجو کردم، ۱۰۰ کتاب در زمینهی قطعنامهی ۵۹۸ موجود است و حدود ۸ کتاب به صورت تخصصی در مورد قطعنامه بحث کرده که من برخی از آنها را خواندم. چون این موضوع مهم بود با خانم مرضیه محمدی، که مسئول کتابخانهی تخصصی جنگ در حوزهی هنری است، تماس گرفتم و گفتم ارزیابی شما از ادبیات پژوهشی در موضوع پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ چیست؟ ایشان گفتند ۱۲۰ عنوان کتاب در مورد قطعنامه وجود دارد حتی کتابهایی هم که اشارهای کوتاه در مورد قطعنامه دارد، جزء این کتابها ثبت شدند. البته در ۲۲ عنوان کتاب به صورت تخصصی دربارهی قطعنامه بحث شده است. اما من کتاب تخصصی که با استفاده از منطق استراتژیک موضوع را بررسی کند ندیدم و معتقدم تنها مسیری که ما را به فهم درست میرساند، این نوع بررسی است که ما این کار را انجام ندادیم.
روایتهای پژوهشگران خارج از ایران از قطعنامهی ۵۹۸ چیست؟
در یک دورهای روی پذیرش قطعنامه از سوی ایران و ارزیابی پیامد آن مطالعه میکردم، متوجه شدم در ادبیاتی که منتشر شده، شکست نظامی ایران از ارتش عراق خیلی برجسته نبود؛ زیرا تحلیلگران جهان معتقد بودند مداخله و پشتیبانی امریکا در پیروزی ارتش عراق نقش اساسی داشته، ولی موضوع قابل توجه ارزیابی از تأثیر نتیجهی جنگ بر انقلاب بود. به این معنا که، آیا سیاست خارجی ایران تغییر خواهد کرد؟ معتقد بودند که سیاست خارجی ایران تغییر خواهد کرد. بنظرم تحلیلگران خارجی اشتباه کردند. امروز حضور ایران در منطقه در چه چهارچوبی بررسی میشود؟ حضور ایران در منطقه در امتداد بحث صدور انقلاب و حمایت از نهضتها است و امروزه در جنگ غزه ظهور قدرت تهاجمی ایران در ابعاد مختلف آشکار شد و در هیچ دورهی تاریخی، ما شاهد این موقعیت نبودیم. حتی اگر هم زیرساختش به وجود آمده بود، اما شرایط برای آشکارسازی فراهم نشده بود. این موقعیت را باید براساس مفاهیم استراتژیک ارزیابی کنیم.
در حوزهی پژوهشی از منظر تاریخنگاری، شما خلاءهای پژوهشی روایت مقطع قطعنامه را چه میدانید؟ چه خلاءهایی وجود دارد؟
طبق نظریه کلاوزِویتس، جنگ سه ضلع دارد: ۱- دولت یعنی حاکمیت، ۲- ارتش یعنی نیروهای مسلح، ۳- جامعه یا ملت. به نظر من نظام پژوهشی ما بر اساس گسست میان این سه ضلع بنا شده است. و این دعوای مناقشهآمیزی که بین ما شکل گرفته است، متأثر از همین وضعیت است. جنگ بنظرم سه ضلع دارد: حماسه، معنویت و عقلانیت. رویکرد کنونی ما غلبهی مباحث فرهنگی و معنوی در جنگ، با تأکید بر خاطرات رزمندگان است. در حالیکه جنگ بدون عقلانیت برای طراحی و تصمیمگیری و روحیهی حماسی و ارادهی کسب پیروزی بر دشمن، به نتیجه نمیرسد. وقتی ما دربارهی اندیشه و عقلانیت بحث نمیکنیم و به شرایط توجه نداریم، درگیر مباحثی مثل خیانت و غیره میشویم. با طرح موضوع خیانت دیگر کسی سراغ اندیشه نمیرود و میگوید: اینها همه خائن هستند. در نتیجه، سه ضلع به هم پیوسته برای فهم از مسئلهی جنگ، از هم فروپاشید. و بدینترتیب، اداراک ما با وجود ۸ سال جنگ، ادراک درستی نیست. این صورتی از آسیبشناسی مفهومی و روشی است که به بحث جداگانهای نیاز دارد.
از همین رویکرد هم گروهی به این مطلب میرسند که ما از موضع ضعف قطعنامه را پذیرفتیم. و یک گروه هم حماسههای آفریده شده را درخشان میکنند. یعنی نگاه صفر تا صدی؟
بله. یک عده میگویند ما قدرت داشتیم ولی نگذاشتند جنگ را ادامه بدهیم. اما نمیگویند جنگ را تا کجا باید ادامه میدادیم؟ تا چند سال دیگر؟ چه نشانه ای بود که ما بر ارتش عراق پیروز شویم. بنظرم پاسخ به این پرسشها با استفاده از مفهوم جنگ بعنوان امر استراتژیک قابل دستیابی است، در حالیکه این مفهوم مورد غفلت قرار گرفته و جنگ بیشتر در ذیل مفهوم دفاع مقدس تبلیغ میشود که ناظر بر عملکرد جامعهی ایران در برابر تجاوز ارتش عراق است.
به عنوان یک پژوهشگر، نقش اسناد را در تاریخنگاری حوزهی قطعنامه چگونه میبینید؟ آیا انتشار و یا عدم انتشار اسناد کمکی به روایت کلی از جنگ میکند؟ آیا دسترسی آسان به اسناد وجود دارد؟
اسنادی که در وزارت خارجه است، بخصوص در موضوع قطعنامهی ۵۹۸، تا بحال اصلاً منتشر نشده است. تا جایی که من میدانم اختلاف نظر وجود داشته که قطعنامه را بپذیرند و یا نپذیرند؟ و اساساً جنگ را چگونه تمام کنند. یعنی نظریهی وزارت خارجه در پایاندادن به جنگ روشن نیست که بصورت دقیق چه بوده است؟ اصلاً تا یک دورهای باوری به پایاندادن جنگ وجود نداشته. من معتقدم، در یک دورهای سیاست خارجهی ما با وقوع جنگ دچار انفعال میشود. و دیپلماتهای ما هرجای دنیا میرفتند باید پاسخ میدادند چرا ایران جنگ را تمام نمیکند. و یا قبلتر چرا گروگانها را آزاد نمیکند. سیاست خارجی ما در دو مورد گروگانگیری و جنگ منفعل عمل کرد و بنظر میرسد طرح روشنی برای پایاندادن به جنگ دنبال نکرده است و اگر غیر از این است تا کنون اسناد وزارت خارجه هم منتشر نشد تا ببینیم چه دیدگاهی داشتند تا مورد ارزیابی قرار بگیرد. امیدوارم با انتشار اسناد این موضوع روشن شود. در مسئلهی قطعنامه دو دیدگاه وجود داشته که همانند قطعنامههای پیشین رد کنند یا بپذیرند. ظاهراً با مداخلهی امام قرار میشود نه رد کنیم و نه بپذیریم.
شما نگاه کنید در جنگ روسیه و اوکراین، با شروع جنگ مذاکرات هم دنبال میشد. مذاکرات نباید تعطیل شود. جنگ و سیاست تالی همدیگر هستند. گاهی جنگ غالب است و سیاست به دنبال آن هست، گاهی هم سیاست جلو هست و قدرت و تهدید نظامی پشت آن قرار میگیرد. ما از اول دو مقولهی نظامی و سیاسی را از هم جدا کردیم و سیاست را مساوی سازش دانستیم. در صورتی که سیاست همان جنگ است اما بدون خونریزی. دیپلمات ما همان اندازه که میرود مذاکره میکند و کار را پیشمی برد، مثل یک رزمنده در میدان نبرد، در زمان جنگ عمل میکند و تکمیلکنندهی تلاشها در میدان نظامی و جنگ است.
شما فکر میکنید اگر اسناد مربوط به بخش نظامی منتشر شود، به فهم جنگ کمک بیشتری میکند؟
من معتقدم بخش اعظمی از اسناد نظامی منتشر شده است. ولی نوارهای کاست که در بخش اسناد جنگ است، منتشر نشده است. در صورتیکه نوارهای ضبطشده از جلسات تصمیمگیری و فرماندهی در جنگ، پایه و اساس روشنشدن مسائل جنگ است ولی هنوز با گذشت سالها منتشر نشده و مسکوت باقی مانده است. در جامعه نیز هیچ فردی با رویکرد جامعهشناسی جنگ را بررسی نکرده است؛ زیرا رویکرد جامعهشناسی بیشتر ضد جنگ است و ما چون جنگ را یک امر معنوی میدانیم، نمیرویم سراغ تحقیقات و یک پایشی انجام دهیم و با خانوادهها گفتوگو کنیم.
ببینید اسناد مانند کتاب که صدا ندارند، بلکه باید خوانده شوند و بررسی شوند. ما آدمها هستیم که یک قسمت را انتخاب میکنیم و یا یک بخش را نادیده میگیریم. مثلاً میگوییم این قسمت از سخن امام مهم است ولی به بخش دیگر توجه نمیکنیم چون با پیشفرضهای ذهنی ما همخوانی ندارد. بنظرم تا پیشفرضهای مفهومی ما در مورد مسئلهی جنگ تغییر نکند و مسئلهمان را تعریف نکنیم، نمیتوانیم شالودهی یک نظریهی جدید را پیریزی کنیم. ولو اینکه یک قدرتی را با تجهیزات نظامی تولید کنیم. قدرت و به کارگیری آن باید با مباحث نظری پشتیبانی شود. امروز بنظرم بین تجربهی جنگ گذشتهی ما با عراق، با موقعیت استراتژیک ما در منطقه، شکاف وجود دارد. ما با حضور در منطقه و حفظ بشار اسد، یک پیروزی استراتژیک در منطقه بدست آوردیم که از نظر تاریخی و راهبردی کمنظیر است. ولی میآییم آن را در چارچوب دفاع از حرم تعریف میکنیم. بدون تبیین وضعیت کنونی در چارچوب موقعیت استراتژیک بنظرم نمیتوانیم دستاور و هزینههای حضور منطقهای را برای جامعه توضیح دهیم.
پایان
مطالب مرتبط:
- آسیبشناسی تاریخنگاری پایان جنگ در گفتگو با سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی- بخش اول
- آسیبشناسی تاریخنگاری پایان جنگ در گفتگو با سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی- بخش دوم