ارتش و سپاه درباره نقش و عملکرد خود در جنگ گزارش هایی را منتشر کرده اند که در گفتار و نوشتار فرماندهان و پژوهشگران قابل مشاهده است. در بخش اول نظریه ارتش درباره «نقش و عملکرد ارتش در جنگ» بیان شد و در این بخش به نظریه سپاه در این باره اشاره خواهد شد.
ب) مفاهیم اساسی در نظریه سپاه
در آثار سپاه، شامل تحقیقات انجام شده و گفتار و نوشتار فرماندهان جنگ، عملکرد ارتش در جنگ در چارچوب چند مفهوم و مسئله اساسی نقد و بررسی شده است:
1) قدرت دفاعی ایران در برابر تهدیدات نظامی عراق، با نظر به ماهیت و مشخصه های ساختار و سازمان ارتش، شامل؛ نقش امریکا در ایجاد ساختار و نظام آموزشی آن قبل از پیروزی انقلاب، همچنین تعریف کارکرد امنیتی ارتش در حفظ رژیم شاه و مقابله با مردم در خیابانها در زمان انقلاب، ، همراه با تأثیر نظام مستشاری در جلوگیری از ایجاد قدرت فکری و فنی در مدیریت و فرماندهی ارتش، در مجموع موجب کاهش کارکرد قدرت دفاعی ایران در برابر تهدیدات نظامی عراق و جنگ شد.
2) حمله عراق به ایران و اشغال سرزمین، بمعنای ناتوانی ارتش در بازدارندگی عراق از حمله به ایران، غافلگیری در برابر جنگ و ناتوانی در شکست ارتش عراق در نقطه صفر مرزی شد. برای نخستین بار کلمه غافلگیری در جنگ، در بیانیه ستاد مشترک ارتش بکار رفته است.
3) تاثیر وضعیت سیاسی و دفاعی کشور در استقرار ارتش عراق در مناطق اشغالی، بمعنای پیوستگی میان وضعیت اشغالی با بیثباتی سیاسی در کشور است. در این شرایط آزادسازی مناطق اشغالی پیششرط برخورداری از ثبات سیاسی بود. در چنین شرایطی شکست عملیات های چهارگانه ارتش برای آزادسازی مناطق اشغالی که با ضعف در طراحی و فرماندهی نیروها و بکارگیری تجهیزات همراه بود، موجب بن بست نظامی در جنگ و بی ثباتی سیاسی در کشور شد.. پیدایش وضعیت یاد شده از نظر نظامی، بمعنای ناکارآمدی تفکر کلاسیک در جنگ بود.
4) حضور شهید صیاد در فرماندهی نیروی زمینی ارتش پس از حذف و فرار بنی صدر از کشور، نقطه تحول در رویکرد و روش ارتش در جنگ بود که موجب ایجاد هماهنگی و عملیات مشترک و بی نظیر میان ارتش و سپاه شد که مهمترین دستاورد ان ازادسازی مناطق اشغالی بود.
5) توانمندی سپاه در انجام عملیات محدود و شبانه پس از شکست ارتش در آزادسازی مناطق اشغالی در دوره فرماندهی بنی صدر، همچنین توسعه این تجربه در همکاری مشترک با ارتش و آزادسازی مناطق اشغالی در سال 1361، منجر به پیدایش این تصور شد که، تحولات جنگ حاصل استفاده از شیوه جدید در جنگ است که با روش کلاسیک ارتش و تجهیزات محوری تفاوت دارد. برای آشکارسازی این تمایز، سپاه از مفهوم «جنگ انقلابی» برای توضیح تاکتیکهای عملیاتی و نظریه «دکترین بهمن» برای تبین گسترش سازمان رزم، متکی بر جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی استفاده می کند.
6) پس از اختلاف نظر در انتخاب منطقه عملیات و شیوه جنگیدن در برابر ارتش عراق، بمعنای چگونگی طراحی عملیات و فرماندهی بر نیروها، همچنین بکارگیری امکانات موجود که متأثر از پیچیدگی شرایط جنگ بود، سپاه توانمندی در انجام عملیات پیروز و مستقل از ارتش را، به ویژه در منطقه فاو و در شرق بصره، از دلایل صحت تفکر و روش خود میداند و معتقد است با وجود اهمیت تجهیزات و پشتیبانیهای آتش، مسئله اساسی میان ارتش و سپاه، تفاوت در «شیوه جنگیدن» بمعنای طراحی و فرماندهی در سطح عملیاتی- تاکتیکی نیروها است که ارتش در نظام آموزشی و آموزههای تجربی خود، با آن آشنا نشده است و در زمان جنگ نیز ار انجام آن خودداری کرد.
7) گفتمان اولیه ارتش درباره انقلاب، بر اساس «مشارکت در انقلاب» و «نجاتیافتگان از سلطه قدرت طاغوت» بود، اما به تدریج به مفهوم نقش موثر ارتش در «تسریع در پیروزی انقلاب»، با اجتناب از رویارویی با مردم، تغییر کرده است. هم اکنون در ادبیات برخی نویسندگان ارتش، بیش از گذشته از تاثیر پیروزی انقلاب، بعنوان عامل اساسی در «تضعیف ارتش» و «ناتوانی ارتش در جنگ»، که موجب حمله عراق به ایران شد، سخن گفته می شود.
پایان
مطالب مرتبط:
- نقدی بر نظریه ارتش و سپاه در جنگ در آثار منتشرشده - بخش اول