پرسش از اهمیت زمان برای تصمیم گیری در بزنگاه های تاریخی، هر چند یک اصل و قاعده کلی است، ولی درک آن تا اندازه ای براساس تجربه و آزمون و خطا فراگیری می شود. نظر به اهمیت این موضوع در ارزیابیهای تاریخی و راهبردی برای آینده، در این یادداشت به دو مورد از تجربیات تاریخی اشاره خواهد شد:
1- تصرف سفارت امریکا با هدف نگرانی از پیامدهای سفر شاه به امریکا و تکرار تجربه کودتای 28 مرداد 1332 و پیامدهای آن، با آشکارسازی تمایز تفکر و رفتار انقلابی نیروهای پیروان خط امام با تفکر لیبرالیستی و مارکسیستی، کارکردهای متفاوتی داشت که از نظر تاریخی هنوز جریان دارد. فارغ از این ملاحظه، بنظر می رسد تأثیر تصرف سفارت امریکا، بر روند تحولات اجتماعی و ایجاد انسجام داخلی که در شکل گیری دفاع مردمی در برابر حمله عراق و برقراری ثبات سیاسی نمایان شد، موجب نادیده گرفتن عنصر زمان برای تصمیم گیری در آزادی گروگانهای آمریکایی و پایان دادن به آن شد.
2- پس از حمله عراق به ایران، پیامدهای اولیه وقوع جنگ در ایجاد انسجام سیاسی- اجتماعی و تأثیر آن در شکل گیری دفاع و شکست ارتش عراق، موجب اعتماد به نفس ملی و تمرکز نظامی بر آزادسازی مناطق اشغالی شد. در واقع کارکرد این تحولات، موجب نادیده گرفتن عنصر زمان برای پایان دادن به جنگ پس از دفاع ـ آزادسازی، با فتح خرمشهر شد. مهمتر آنکه منطق جنگ دفاعی در خاک ایران را به تهاجمی در خاک عراق تغییر داد و زمینه های جنگ طولانی و گسترده در خاک عراق را فراهم کرد.
با این توضیح این پرسش وجود دارد که: آیا انتخاب زمان مناسب برای تصمیم گیری در پایان دادن به بحران های سیاسی- نظامی در دو تجربه یادشده، نمی توانست روند تحولات را تغییر و دستاوردهای ج.ا.ایران را افزایش دهد؟
مطالب مرتبط: