در سال های گذشته بصورت تدریجی همواره درگیر دو پرسش جداگانه، ولی بهم پیوسته، بوده ام: آنچه انجام داده ام چه مشخصه و نتیجه ای داشته است؟ چه کاری را باید انجام بدهم که تکراری نباشد و به نیازهای آینده پاسخ بدهد؟ بدلیل پیوستگی معناداری که در بطن دو پرسش یادشده وجود دارد، درگیر پرسش دائمی از آنچه تا کنون فکر کرده و نوشته ام، با آنچه باید درباره آن اندیشه ورزی کرده و بنویسم، شدهام. به نظرم از این مسیر و تأملی چند باره و دائمی در پاسخ به پرسش های یادشده، نه تنها انسجام فکری ام برای بازبینی گذشته و انتخاب موضوع برای آینده، شکل می گیرد، بلکه این امکان فراهم می شود که با ادراک از عناصر اصلی نظام فکری ام، بمثابه طرح اولیه یک نظریه تلاش کنم.
با تحقیق و نگارش کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، پیش درآمدی بر یک نظریه» درگیر مسئله جنگ به عنوان امر استراتژیک شده ام، این مفهوم با صورتبندی تجربه گذشته فراهم شد و امکان تعریف نسبت گذشته با نیازهای آینده را برای من ایجاد کرد. بعبارت دیگر با تمرکز بر مفهوم استراتژیک از جنگ، از امکان فراروی از زمان و مکان، برای صورتبندی دوباره تجربه گذشته و ترسیم نیازها و الزامات جنگ آینده برخوردار شدم. با این توضیح و بر اساس تجربه و مطالعات مفهومی- روش شناختی، بنظرم می توانم برای انتخاب موضوع و پژوهش، چند مسیر را طراحی و دنبال کنم:
1) نقد و بررسی روایت های تاریخی از موضوعات و مسائل جنگ ایران و عراق به عنوان معرفت شناسی درجه دوم که یک مورد آن را با تمرکز بر «نقد و بررسی روایت علت جنگ ایران و عراق» انجام داده ام و زیر چاپ است.
2) انجام بررسی های استراتژیک از مسائل و تحولات جنگ با عراق، برپایه نیازهای آینده، گزینه دیگری است که میتوانم انتخاب کنم. به این شکل که به جای بررسی از گذشته به حال، می توانم نیازهای حال را با رجوع به گذشته، بررسی و مفهوم بندی کنم.
3) بررسی «تفکر و اندیشه نظامی» در جنگ، بجای تمرکز بر رخدادهای سیاسی- نظامی که در آثار خودم غالب است، گزینه دیگری است که تا کنون پژوهشی درباره آن صورت نگرفته است.
4) گفتگو با فرماندهان، مسئولین و صاحب نظران، با هدف تبیین تحولات نظامی و آشکارسازی تفکرات و فرماندهی در جنگ، همچنین اهداف، نتایج و پیامدهای آن، گزینه دیگری است که با توجه به تغییرات نسلی و تغییر در ماهیت تهدیدات و مشخصه های جنگ آینده، می توان انجام داد.
مطالب مرتبط: