پیش از این تصوّر میکردم در مراحل کلی جنگ، شامل وقوع، ادامه و پایان، وقوع جنگ در مقایسه با ادامه و پایان دادن به جنگ از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا تا جنگی آغاز نشود، ادامه و پایان دادن به آن موضوعیت ندارد. با مطالعه مفاهیم نظری و تجربه سایر جنگها در منابع تاریخی شامل حمله امریکا به افغانستان و عراق، جنگ روسیه و اکراین و جنگ غزه، همچنین ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، به این نتیجه رسیدم که «پایان دادن به جنگ» مهمتر از آغاز و ادامه جنگ است. در ادامه، به چهارچوب مراحل کلی جنگ و تجربه آن در جنگ با عراق اشاره خواهم کرد که شامل سه موضوع و مرحله اساسی به شرح زیر است:
1) فرایند وقوع جنگ حاصل محاسبات و برنامه ریزی پیشینی و یا حوادث پیشبینی نشده است.
2) فرماندهی جنگ که با استفاده از همه ظرفیتها برای دفاع و شکست دشمن صورت می گیرد.
3) مدیریت پایان دادن به جنگ که نیازمند انتخاب زمان و شرایط مناسب است.
ذهنیت موجود از تجربه جنگ با عراق، در موضوع وقوع جنگ، به این شکل است که تصوّر می شود جنگ بصورت دفعی و غافلگیرانه واقع شد. در صورتی که تداوم و گسترش درگیریهای 20 ماهه مرزی میان ایران و عراق، بمعنای شکلگیری زمینههای جنگ بود. به همین دلیل ناتوانی در ایجاد بازدارندگی و شکست ارتش عراق در نقطه صفر مرزی، موجب اشغال سرزمین بمدت 20 ماه شد. بنابراین تصوّر موجود از علّت و فرایند وقوع جنگ، با واقعیتهای تاریخی و راهبردی همخوانی نداشته و نیاز به بازبینی دارد. همچنین چگونگی فرماندهی جنگ پس از حمله عراق، با توجه به اشغال سرزمین بمدت 20 ماه و تأخیر در آزادسازی مناطق اشغالی، با وجود اهمیت آن در نقض امنیت ملی و تمامیت ارضی، هنوز مورد مناقشه است و علت آن در سطح راهبردی تبیین نشده است.
درباره پایان دادن به جنگ که پس از حملات نظامی عراق و با پذیرش قطعنامه 598 صورت گرفت، بجای بحث درباره علت بیتوجهی به انتخاب زمانِ مناسب برای پایان دادن به جنگ، همچنان تصوّر میشود تقویت قدرت عراق و اجماع جهانی، موجب ادامه و یا این نحو از پایان دادن به جنگ شد. بنا براین مسئله مهم، نقد و بررسی مدیریت جنگ در چهارچوب اهداف سیاسی و استراتژی نظامی، برای پایان دادن به جنگ است که کمتر مورد بحث قرار میگیرد.
با این توضیح، در مواجهه با تهدیدات و جنگ، علاوه بر پیش بینی سناریوهای احتمالی و ایجاد آمادگی دفاعی، باید با استفاده از قدرت بازدارندگی، در سطح راهبردی برای چگونگی پایان دادن به جنگ برنامهریزی شود، در صورت بی توجهی به این مسئله راهبردی، در صورت وقوع جنگ، بر اثر مداخله عوامل پیشبینی نشده که از مشخصههای ذاتی جنگ است و در جنگهای جاری در اوکراین و غزه قابل مشاهده میباشد، مدیریت پایاندادن به جنگ دشوار خواهد شد و زمینه جنگ فرسایشی و بیفرجام را فراهم خواهد کرد.
مطالب مرتبط: