
1- خانم جمشیدی نقدی را درباره متن سخنرانی اینجانب در نمایشگاه کتاب، بعنوان «نظر» نوشتند که به دلیل حجم کلمات و مهمتر از آن؛ مثل همیشه نقد دقیق و عالمانه، بصورت مستقل در ادامه خواهد آمد. ایشان در نقد خود ساختار بحث را از نظر روش شناختی و مفهومی مورد نقد فرار داده و در نتیجه امکان گشایش افق جدیدی را برای ادامه بحث فراهم کرده است. فرصت را مغتنم شمرده و مراتب سپاسگزاری خودم را نسبت به لطف ایشان در نقد سخنرانی اعلام می دارم.
2- در مراسم سخنرانی تلاش کردم باورداشت های اولیهی حاصل از مشاهدات و تحقیقاتم را تحت عنوان مفروضات سه گانه بیان کنم و پرسش مندرج در یاداشت را در آن جلسه بیان نکردم. همچنین به دلائلی برای هماهنگی با سخنرانی جناب کمری و محدودیت وقت، به مباحث روش شناسی و رویکردها نیز اشاره نکردم . چنان که در یادداشت خانم جمشیدی اشاره شده است، پرسش دو بخش است. من با فرض تاریخی شدن مسئله مورد بحث که در بند اول مفروضان آمده، نتیجه گرفتم که«در این صورت»، این پرسش که همان عنوان یادداشت است وجود دارد که: «مشخصه ها، رویکرد و روش و کارکرد تاریخنگاری جنگ چیست و کدام است؟» بنابراین پرسش از تاریخی شدن، محل بحث نبوده است که مخل بند اول مفروضات تلقی شود.
3- من در این سخنرانی بدنبال اثبات و یا ابطال نبودم. ضمن اینکه اثبات و ابطال در نظریه تجربهگرایی و ابطال پذیری، بیش از چند دهه است که منسوخ شده است، هر چند در ایران همچنان محل اعتناء قرار دارد. در این بحث بدنبال توضیح و استفاده از استدلال برای تایید نظراتم بودم.
4- منظور من از رویکرد و روش در این بررسی، درباره متون و در حوزه تاریخنگاری است. خانم جمشیدی واکنش به این بخش از سخنرانی، رویکرد و روش در بررسی متون تاریخنگاری جنگ را، با تعریف جدید، به «رویکرد و روش» من در ارائه بحث تاریخنگاری جنگ، تفسیر و تاویل کرده است که جالب است، ولی بنظرم برداشت متفاوتی از رویکرد و روش صورت گرفته است.
5- مطالب این سخنرانی بنظرم هیچ نسبتی با آخرین کتابم ندارد، زیرا در آنجا «جنگ را بعنوان یک مسئله استراتژیک» نقد و بررسی کردم در حالیکه در این سخنرانی در حوزه تاریخنگاری جنگ و متون منتشر شده، مطالبی را اجمالاً بیان کردم. در عین حال نظراتی را در این زمینه داشتم که پیش از این در سایت نوشتم، از جمله؛ «مفهوم زمان در تاریخ» که انتظار داشتم و دارم از نظرات دوستان استفاده کنم که با وجود ارسال آن با ایمیل و انتشار در سایت، هنوز نقدی در این زمینه صورت نگرفته است. حداقل از خانم جمشیدی، دکتر صیامیان و جناب استاد کمری انتظار دارم که برای ایجاد «چالشی جدی»، به واکاوی بحث کمک بفرمایند.
مانند همیشه از لطف منتقدین محترم و نظرات آنها صمیمانه تشکر و متواضعانه استقبال می کنم. نظرات دقیق و منتقدانه خانم جمشیدی در ادامه آمده است.
************************
آقای درودیان سلام. اجازه میخواهم جسارتاً مطالبی را عرض کنم:
الف) در ابتدای یادداشتتان، خیلی بهجا و منطقی به دو پرسش خود صراحت بخشیدهاید که یکی از آنها این است: «آیا جنگ ایران و عراق، تاریخی شده است؟» اگر این پرسش جدی یا اصلی شما باشد، چگونه میفرمایید که مفروضتان این است: جنگ ایران و عراق به اعتبار «زمان»، تاریخی شده است. چون مفروض، گزارهای است که برای محقق مسلّم و بدیهی است و قرار نیست به اثبات یا ردّ آن اهتمام کند. پس اگر تاریخیشدن جنگ به اعتبار زمان، برای شما مفروض است، دیگر سعی به دانستن و یافتنِ چه پرسشی دارید؟!
ب) پرسش(های) شما منطقاً باید معطوف به گزارههای ابطالپذیر یا فرضیههایتان باشد که با طرح آنها، میکوشید میزان آزمونپذیری، ابطالپذیری و تعمیمپذیریشان را با دیگران به اشتراک بگذارید.
به نظرم، مفروضهای شما را باید در قسمت رویکردها و روشها، کارکردها و نتایج مشاهده کرد. در آنجا از نوشتهی شما این مفروضات استنتاج میشود:
1- رویکرد به هر چیزی، پدیدهای، موضوعی، متأثر از نوع تلقی و تصور از «چیستی» یا هستیشناسی آن چیز یا پدیده یا موضوع است.
2- روش مطالعهی چیزی یا پدیدهای یا موضوعی متأثر از چگونگی معرفتیابی به هستی آن چیز یا پدیده یا موضوع است.
3- چگونگی معرفتیابی به هستی چیزی یا پدیدهای یا موضوعی بستگی تام و تمام به این دارد که چه بخشی از حیات آن چیز یا پدیده یا موضوع در ذهن محقق مسئله شده است.
4- کارکرد همواره متأثر از نوع رویکرد و روش است.
ج) گزارههای ابطالپذیر یا فرضیههای شما با توجه به متنی که مرقوم فرمودهاید، اینهاست:
1- رویکرد غالب در تاریخنگاری جنگ متأثر از نوع تلقی و تصوری است که ایران از جنگ داشته و دارد و جنگ را در واقع، دفاع در برابر دشمن میدانست و میداند. این تلقی موجب شده که رویکرد ادبی ـ خاطرهگونه ـ داستانی به جنگ، پررنگتر باشد و عمدهی تلاشها در جهت جمعآوری دادهها یا فاکتهایی صورت بگیرد که یک واقعه را بازسازی می کنند.
2- روش مسلط در تاریخنگاری جنگ، تابع تعریفی بوده و هست که از مسئله وجود داشته و دارد، که در تاریخنگاری جنگ، مهمترین مسئله، جلوگیری از تحریف واقعیت جنگ بوده و هست. به همین سبب، روش مستندسازی بیش از هر روش دیگری چیرگی دارد.
3- دلیل تسلط و غلبهی رویکرد و روش مذکور، عارضهای است که تاریخنگاری جنگ به آن دچار است؛ یعنی نهادگرایی نظامی، که ناشی از آن است که اسناد جنگ عمدتاً در اختیار ارتش و سپاه بوده است و این دو نهاد در ثبت و ضبط تاریخ جنگ پیشگام بودهاند.
4- نهادگرایی نظامی در تاریخنگاری جنگ، این تاریخنگاری را دارای مشخصههای ذیل کرده است:
الف) مرکزیتیافتن وجوه سیاسی- نظامی در تاریخنگاری جنگ و حاشیهشدگی وجوه اجتماعی و راهبردی و اقتصادی در آن،
ب ) نادیده ماندن تغییر ماهوی جنگ از دفاعی به تهاجمی در تاریخنگاری جنگ،
ج ) کمتوجهی/ بیتوجهی تاریخنگاری جنگ به استخراج و برجستهسازی وجوه راهبردی از واقعهی گذشتهشدهای به نام جنگ،
د ) تأکید تاریخنگاری جنگ به حضور بسیجگونهی مردم و محدودکردن این حضور به عرصههای معنوی که خود موجب رواج نوعی تلقی از جامعهی ایران به «جامعهی تودهوار» شده است،
5- کارویژهی تاریخنگاری جنگ متأثر از نوع رویکرد و روش و کارکرد و مشخصههای گفتهشده، کارویژهی توصیفی است؛ یعنی چگونهبود یک امر گذشتهشده،
6- کارویژهی توصیفی، تاریخنگاری جنگ را فاقد سه نوع توانایی ذیل میکند:
الف ) فاقد توانایی تبیین (تبیین واقعیتهای زمان حال و نسبت و رابطهی آن با واقعهی گذشتهشده)،
ب ) فاقد توانایی کنترل (کنترل وقایع با بهرهگیری از تجارب حاصل از واقعهی گذشتهشده)،
ج ) فاقد توانایی پیشبینی (پیشبینی نیازهای حال و آینده با توجه به
راهبردهایی که واقعهی گذشتهشده میتواند در اختیار بگذارد)،
البته ساختار تئوریک فوق بسیار قابل بحث و گفتگوست ولی به نظر میرسد از بعد از کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» از این سطح بحث فراتر نرفتهاید. شاید به این دلیل که گذار و گذر از این سطح نیازمند حریفانی است که بتوانند بهدرستی پاشنه آشیل منطق این بحث را پیدا کنند و با نشانهرفتن آن، شما را به چالشی جدی با خودتان دچارسازند و چه اندوه بزرگیست نبود کسی یا کسانی که ما را دچار کنند!!!
- برچسب ها:
تاریخ نگاری جنگ، فرانک جمشیدی، رویکرد و روش در تاریخ نگاری، -
مطالب مرتبط:
+ سایر مطالب مربوط به فرانک جمشیدی در این سایت
-