همچنان باور رایج درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر ناظر بر ابهام در باره علت ادامه جنگ و تاکید بر ضرورت اتمام جنگ است. در واقع پرسش اولیه حاصل از عدم اطلاع و یا ابهام درباره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، به دلیل بی توجهی به ضرورت پاسخ مناسب و تاثیر برخی عوامل و شرایط سیاسی و اجتماعی، موضوعیت خود را بصورت تدریجی از دست داده و به باور رایج مبنی بر ضرورت اتمام جنگ پس از فتح خرمشهر تبدیل شده است.
همچنان بر این باور هستم که تفکر یاد شده در باره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، بیش از آنکه ناظر بر شرایط و ارزیابی میزان امکان پذیری پایان دادن به جنگ باشد، با نظر به نتایج جنگ پس از فتح خرمشهر شکل گرفته است. در واقع طولانی شدن جنگ پس از فتح خرمشهر و نحوه پایان جنگ، منجر به شکل گیری این باور شده است که جنگ باید پس از فتح خرمشهر به پایان می رسید، در حالیکه شرایط و امکان اتمام جنگ برابر آنچه مورد نظر ایران بود، وجود نداشت. با این توضیح، اگر جنگ طولانی نمی شد و با پیروزی در عملیات رمضان به پایان میرسید یا حتی در سال 1367 با پیروزی ایران به پایان می رسید آیا پرسش از علت ادامه جنگ و یا ضرورت اتمام جنگ شکل می گرفت؟
مطالب مرتبط: + مطالب مربوط به فتح خرمشهر و سوم خرداد در این سایت
چه موضوعات و مسایلی در جنگ اهمیت دارد و باید بررسی شود؟
دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
اشاره:
پس از انتشار نوشته ای تحت عنوان «هوشیاری در غیاب بازدارندگی» در روز چهارشنبه سوم آبان 96 در روزنامه ایران و پاسخ آن در روز شنبه ششم آبان 96، از امیر بختیاری خواهش کردم هر دو متن را مطالعه کنند تا هم موضوع و مسئله، همچنین نسبت دو متن منتشر شده با هم روشن شود. ایشان پس از مطالعه به موضوعی اشاره کردند مبنی بر اینکه؛ در برخی موضوعات از جمله غافلگیری نمی توان به نتیجه قطعی رسید و شاید مناسب باشد این موضوعات فعلا مسکوت گذاشته شود. برپایه توضیح ایشان و برخی ملاحظات دیگر یادداشت حاضر را نوشتم.
جنگ و «تاریخ فرهنگی» یا فرهنگ، و «مطالعات فرهنگی»؟
چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
حمله غافلگیرانه عراق به ایران، واکنش دفاعی جامعه ایران را برانگیخت و به این اعتبار، فرهنگ و مناسبات حاکم بر جامعه ایران را که با انقلاب دگرگون و در حال شکل گیری بود، تحت تأثیر متغیّر خارجی جنگ تغییر کرد و بر اثر جنگ طولانی نهادینه شد. بر همین اساس تقسیم بندی دورههای تاریخی، به قبل و بعد از جنگ، به اعتبار تغییرات فرهنگی- ساختاری، به تاثیرات عمیق و پایدار آن،موضوع قابل توجهی است که تا کنون کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. در واقع رویکرد سیاسی و نظامی به جنگ، مطالعات فرهنگی-اجتماعی را در حاشیه قرار داده است، حال آنکه با گذشت سه دهه از زمان پایان جنگ، همچنان جامعه ایران درگیر پیامدهای جنگ با عراق است.
هم اکنون در چارچوب رویکرد فرهنگی- معنوی به جنگ، بیشتر سلوک فردی- اجتماعی جامعه ایران و نظام ارزشی حاکم بر تفکر و رفتارها رزمندگان و جامعه ایران در مواجهه با جنگ، مورد بررسی قرار می گیرد. بر پایه توضیحات یاد شده و آنچه هم اکنون در حوزه مطالعات جنگ جریان دارد،این پرسش وجود دارد که؛ جنگ بعنوان یک تهدید و متغیر خارجی چه نسبتی با مسئله فرهنگ و جامعه ایران داشته است؟ در پرسش یاد شده، مسئله اصلی؛ بررسی دو موضوع متفاوت در نگرش به نسبت فرهنگ و جامعه، با جنگ است. در واقع مسئله این است که؛ «تأثیر جنگ بر فرهنگ» یا «تأثیر فرهنگ بر جنگ»، کدام یک موضوع بررسی است. بعبارت دیگر در واکاوی نسبت جنگ با فرهنگ، مفروض و پرسش اصلی؛ فرهنگ است یا جنگ؟ تفاوت در مسئله مورد بحث این است که، اگر مسئله جنگ باشد، فرهنگ بمثابه الگوهای فرهنگی و رفتاری جامعه ایران در نگرش و واکنش به جنگ، چه تأثیری از جنگ پذیرفته است؟ پاسخ به پرسش یاد شده، بمعنای تاثیر جنگ بر فرهنگ را می توان در چارچوب مفهوم « تاریخ فرهنگی جنگ» بررسی کرد. حال آنکه اگر موضوع مورد بررسی فرهنگ باشد، در واقع تأثیر الگوی فرهنگی جامعه ایران در واکنش به مسئله جنگ، بعنوان « مطالعات فرهنگی جنگ» موضوعیت دارد. بنظرم پاسخ به پرسش طرح شده و تعریف مسئله، به دو اعتبار اهمیت دارد:
1) به اعتبار «تأثیر جنگ بر فرهنگ» و مناسبات حاکم بر جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب، منجر به تبیین یک دوره تاریخی از منظر مناسبات فرهنگی- اجتماعی ایران، در ذیل مفهوم « تاریخ فرهنگی جنگ» خواهد شد.
2) به اعتبار «تأثیر فرهنگ جامعه ایران بر جنگ»، واکنش های احتمالی جامعه ایران را در برابر جنگ مجدد، قابل پیش بینی، همچنین هدایت پذیر خواهد کرد. با این ملاحظه بایدبررسی های لازم در ذیل مفهوم «مطالعات فرهنگی جنگ» انجام شود.
بنظرم هم اکنون آنچه که در حوزه «مطالعات فرهنگی جنگ» صورت می گیرد، بدون تعریف و تعیین مسئله پیش رو و علت توجه به آن، جریان دارد. زیرا رویکرد و روش کنونی، از طریق مصادره نظریه تاریخ فرهنگی در غرب و ترجمه آن، با تقلیل مسائل اساسی جامعه ایران است که، با توجه به خاستگاه آن، میزان انطباق آن با نیازمندیها و مسائل جامعه ایران محل پرسش است. بنظرم به جای استفاده از روش کنونی در مطالعات فرهنگی جنگ، از طریق تقلیل مسائل در ذیل یک نظریه، باید با مطالعات تاریخ فرهنگی جنگ، تجربه جامعه ایران را در برابر جنگ با عراق، صورت بندی و در قامت یک نظریه ارائه کرد.
مسایل اساسی تجربه شده در جنگ با عراق را بر اساس کدام مبانی نظری میخواهیم توضیح داده و تبیین کنیم؟ نظریهها و روشهای مختلفی وجود دارد که به برخی از موارد آن اشاره خواهم کرد:
آیا ما از تاریخ می آموزیم؟ طرح این پرسش بمعنای تردید در آموختن از تاریخ است، به همین دلیل وجه سلبی آن مبنی بر نیاموختن از تاریخ، در طرح پرسش نادیده گرفته شده و به نوعی در تقدیر این پرسش قرار دارد و احتمالاً می تواند پاسخ آن هم باشد. فرض من بر این است که ما از تاریخ نمی آموزیم و بهمین دلیل تاکید می شود باید از تاریخ آموخت.
در مواجهات تاریخی که بصورت نسلی صورت می گیرد و تغییر می کند، نسل حاضر در یک واقعه تاریخی با روندهای تاریخی بصورت تدریجی به تمامیت میرسند، اما نسلهای بعد خود را استثناء پنداشته و تصور میکنند با گذشتگان تفاوت دارند و این تفاوت به دلیل برتری بر آنهاست. در نتیجه هر نسلی در مواجهات تاریخی و تجربه آن از نو شروع می کند! شاید بهمین دلیل رویکرد نقادانه و نفی گذشته به جای استفاده از آن بیشتر مورد توجه و تاکید قرار می گیرد. با این توضیح چرا این گزاره شکل گرفته است که؛ باید از تاریخ آموخت؟ آیا نیاموختن از تاریخ، موجب تأکید بر گزاره «آموختن از تاریخ» نشده است؟!
فرصتی فراهم شد تا فیلم «به وقت شام»؛ ساخته آقای ابراهیم حاتمی کیا را در اکران خصوصی به تماشا بنشینم. علاقه ام به تماشای فیلم، بیشتر به دلیل موضوع آن بود که به داعش و حضور نیروهای ایران در سوریه پرداخته است، چنانکه پیش از این مطالبی را درباره اهمیت این موضوع و پیوستگی آن با تجربه جنگ ایران و عراق نوشته ام. مهمتر آنکه واکنش غیرمعمول کارگردان فیلم در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر به نقد آن در سیما و عذرخواهی رئیس رسانه ملی نیز در افزایش حساسیت و تمایلم به تماشای فیلم موثر بود.
پس از مشاهده فیلم، چندان تمایلی برای نقد فیلم نداشتم زیرا بضاعت آن را ندارم، مهمتر آنکه نگرش به فیلم ساخته شده به دلیل موضوع آن و مهمتر از آن؛ حمایت از حاتمی کیا در واکنش به نقد فیلم، مسیر نقد را تا اندازه ای ناهموار کرده است. وضعیت کنونی بیش از آنکه نتیجه طبیعی فیلم به وقت شام باشد، که هست، حاصل واکنش گارگردان به نقد فیلم است. بدون هرگونه بدگمانی و نیّتخوانی، حداقل میتوان گفت روش کارگردان در واکنش به نقد فیلم، راه را بر نقد فیلمی که به دلایلی بیش از هر فیلم دیگری نیازمند نقد است، بسته است. حتی اگر چنین قصدی هم وجود نداشته است. در عین حال قضاوت درباره فیلم به مخاطبین واگذار خواهد شد که پس از تماشای آن، درباره منتقدین و واکنش کارگردان اظهار نظر کنند. البته این قضاوت تنها به فیلم محدود نخواهد شد و اعتبار کارگردان نیز از این قضاوت سهیم خواهد شد.
با وجود اهمیت موضوع فیلم که به گفته کارگردان در گفتگو با روزنامه شرق؛ «درام فیلمنامه در حال توضیح چرایی حضور ایران در سوریه است»، بنظرم نوعی سردرگمی در پردازش به موضوع فیلم، کاملاً مشهود است و مانع از دریافت پیام آن درباره «چرایی حضور ایران در سوریه» است. نیمی از فیلم با پرواز هواپیما و فرود در یک منطقه بیابانی تمام میشود و نیمه دیگر، به بازگشت و سپس پرواز مجدد و انفجار هواپیما اختصاص دارد. در لحظاتی از فیلم، افراطگری در به تصویر کشیدن چهره داعش و خشونت طلبی آنها حتی موجب تحقیر خلبانان ایرانی، همچنین ابهام و طرح پرسش درباره علت حضور آنها در سوریه شده است، بدون آنکه در فیلم به آن پاسخی داده شود.
در واقع فیلم به وقت شام، از نظر موضوع و حضور ایران در سوریه و ضرورت مبارزه با داعش، اهمیت دارد و با وجود آنکه کارگردان میگوید: «ساختار بر مبنای همین منطق چیده شده است تا فرصتی پیدا شود تا داعش تعریف شود»، اما تصویرسازی غیرواقعی و تخیّلی از داعش، مانع از برقراری ارتباط با فیلم و پذیرش تعریف مورد نظر کارگردان می شود.
بنظرم با وجود تلاش کارگردان که گاهی موجب آزار مخاطبین و خستگی آنها میشود، آنچه در این اثر سینمایی از داعش نمایش داده میشود، چیزی بیش از آنچه تاکنون در رسانه ها به تصویر کشیده شده و باورهای موجود و رایج، بیان نشده است و تنها در ابعاد اعتقادی و سستی باورهای آنها می توان گفت اشارات جدیدی دارد. اما درباره ضرورت حضور ایران در سوریه و دستاوردهای آن، فیلم در سردرگمی بسر میبرد و هیچ پیامی برای بیننده مبنی بر نمایش نقش ایران در شکست داعش و دستاوردهای آن بعنوان قدرت منطقهای که هم اکنون همگان بر آن تاکید میکنند، همچنین ضرورت تداوم حضور در سوریه و پرداخت هزینه آن وجود ندارد. به همین دلیل در پایان فیلم، مخاطب همچنان در حالت ابهام و تشویش خاطر، سینما را ترک می کند.
هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاهها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره مند فرمایند. همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.