اشاره:
بخش پایانی نقد مقاله «آرمان- واقعیت، زمان و دیوانسالاری جنگی» که در روزنانه شرق منتشر شده بود، برای بهره مندی مخاطبان در ادامه خواهد آمد.
اشاره:
بخش پایانی نقد مقاله «آرمان- واقعیت، زمان و دیوانسالاری جنگی» که در روزنانه شرق منتشر شده بود، برای بهره مندی مخاطبان در ادامه خواهد آمد.
اشاره:
بخش سوم نقد مقاله «آرمان- واقعیت، زمان و دیوانسالاری جنگی» که در روزنانه شرق منتشر شده بود، برای بهره مندی مخاطبان در ادامه خواهد آمد.
اشاره:
بخش پایانی نقد مقاله علی افشاری که در تاریخ 10 مهر 1399 تحت عنوان «اگر ارتش تضعیف نمیشد، آیا صدام حسین به ایران حمله میکرد؟» در رادیو فردا منتشر شده است، برای بهره مندی مخاطبان محترم در ادامه از نظر خواهد گذشت.
اشاره:
بخش سوم نقد مقاله علی افشاری که در تاریخ 10 مهر 1399 تحت عنوان «اگر ارتش تضعیف نمیشد، آیا صدام حسین به ایران حمله میکرد؟» در رادیو فردا منتشر شده است، برای بهره مندی مخاطبان محترم در ادامه از نظر خواهد گذشت.
اشاره:
علی افشاری در تاریخ 10 مهر 1399 مقالهای را تحت عنوان «اگر ارتش تضعیف نمیشد، آیا صدام حسین به ایران حمله میکرد؟» در رادیو فردا منتشر کرده است. نویسنده با فرض «اجتنابپذیری جنگ»، بر این باور است که؛ انقلاب موجب تضعیف ارتش شد و در نتیجه عراق به ایران حمله کرد. بر اساس این نظریه اگر ارتش تضعیف نمیشد، امکان جلوگیری از وقوع جنگ وجود داشت. مقاله اگرچه با هدف تبیین «اجتنابپذیری جنگ» نوشته شده و با وجود نادیده گرفتن برخی از رخدادهای تاریخی- راهبردی و یا مخدوش کردن آن، به دلیل اینکه نویسنده بر تأثیر متغیّر واقعه تاریخی پیروزی انقلاب در ایران بر تضعیف ارتش و کاهش قدرت بازدارندگی ایران تصریح و تأکید کرده، در عمل از «منطق اجتناب ناپذیری» تبعیت کرده است. در ادامه، مفروضات و شواهد تاریخی- استدلالی نویسنده برای تبیین اجتنابپذیری جنگ مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت تا این موضوع روشن شود که طبق نظر وی؛ آیا امکان جلوگیری از جنگ وجود داشت؟ بعبارت دیگر آیا وقوع جنگ اجتناب پذیر بود؟ با کدام رویکرد و روش؟
باور به تغییر و ضرورت آن در نگرش تاریخی به پدیدههای انسانی، می تواند به دو رهیافت متفاوت منجر شود:
1- محافظه کاری در برابر تغییر و یا انفعال و تنسپاری به آن
2- استقبال از تغییر و جستجوی روش های دستیابی به آن
روش اول موجب مقاومت در برابر تغییر و یا اضمحلال در درون تغییر می شود، در حالیکه روش دوم موجب احاطه و مدیریت تغییر خواهد شد. با این ملاحظه، چگونه باید در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق، تغییر رویکرد و روش را از طریق نوآوری مدیریت کرد؟ به نظرم با پذیرش این باور که خلاقیّت در مواجهه با پدیدههای جدید با ترس و اضطراب همراه است و تصمیمگیری در این میانه مسئله اساسی است، در عین حال اقداماتی را باید انجام داد:
1- استقبال از چالش و پرسشگری درباره باورها و تصمیمات و اقدامات در زمان جنگ
2- جستجوی روشهای مختلف و جدید برای بررسی و مطالعه رخدادها و مسایل جنگ ایران و عراق
3- جسارت و صداقت در پذیرش باورهای جدید و طرح آن
فرهنگ جامعه با شرایط و تحولات سیاسی- اجتماعی نسبت دارد و هم اکنون «رویکرد اعتراضی» درباره همه چیز مفهوم نقد را مخدوش کرده و مواجهه خلّاقانه با موضوعات و مسایل جنگ ایران و عراق، دشوار شده است. در عین حال به نظر میرسد نقد با تعهد و مسئولیتپذیری اجتماعی- فردی نسبت دارد، در حالیکه همواره معترض بودن در برابر همه چیز میتواند در نقطه مقابل آن قرار بگیرد.
جنگ به معنای یک واقعیّت سیاسی- نظامی، در زمان و مکان واقع شده و به اعتبار زمان، تاریخی شده است. تاریخ نگاری واقعه تاریخی با رجوع به اسناد و با استفاده از روش های مختلف، ناظر بر نوعی نگرش تاریخی در برداشت و تفسیر واقعه جنگ ایران و عراق است. متون یاد شده بمعنای معرفت درجه اول است، زیرا به دنبال شناخت وقایع تاریخی با رجوع به اسناد و یا بیان جزئیات وقایع به روش شفاهی است.
با گذشت زمان، این پرسش وجود دارد که؛ در متون تاریخ نگاری جنگ، چه روایتی از وقایع با چه روشی بیان شده است؟ پاسخ به این پرسش، بمعنای نقد و بررسی متون تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق، معرفت درجه دوم محسوب می شود. به عبارت دیگر؛ معرفت شناسی درباره معرفت شناسی تاریخی است. استفاده از این روش به دلیل اشراف و آگاهی از تفکرات و روش های موجود در بررسی وقایع تاریخی، به دلیل رویکرد انتقادی، زمینههای بازبینی در رویکرد و روش های تاریخ نگاری را فراهم می کند.
مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تاریخ نگاری
استفاده رو به گسترش از روش تاریخ شفاهی در ایران، بیش از آنکه ناظر بر تلاش برای آشکارسازی و تبیین تاریح جنگ و انقلاب باشد، که تا اندازه ای هست، به دلیل تاثیر پذیری از فرهنگ جامعه ایران است که بیشتر نقلی- تاریخی است. همچنین تاثیر پذیری از تمایل به بیان نقش فردی- سازمانی، در حوادث تاریخی است. نظر به اینکه تاریخ شفاهی ناظر بر واقعه و تشریح جزئیات آن، همچنین نقش و عملکرد فردی- سازمانی است، پرسش مورد بحث این است که؛ کارکرد تاریخ شفاهی چیست و چه نسبتی با مسئله جنگ دارد؟
به نظرم جزئیات وقایع تاریخی و تجربه آن با وجود اهمیتی که دارد، ظرفیت استفاده مستقیم برای حال و آینده را ندارد، مگر آنکه با انتزاع از جزئیات به کلیّات، صورتندی جدیدی از وقایع و روند تحولات انجام شود، در این صورت پاسخگوی نیازهای آینده خواهد بود.
تاریخ شفاهی بر محور جزئیات وقایع و نقش افراد و یا سازمانها، موجب تکثّر در روایت تاریخی و ظهور تناقضات و «سردرگمی در تاریخ» خواهد شد، حال آنکه استفاده از تجربیات با فراروی از جزئیات تاریخی و با نگاه به آینده، قابل حصول است. مهمتر آنکه برای تجربهاندوزی، علاوه بر انتزاع از واقعه و از جزئیات به کلیّات، باید از روش نقد و گفتگو استفاده کرد. حال آنکه تاریخ شفاهی علاوه بر تناقض و چندگانگی در روایت، مناقشات را بر حول محور جزئیات و نقشهای تاریخی، گسترش داده و نهادینه خواهد کرد.
مطالب مرتبط:
+ مطالب مرتبط با تاریخ شفاهی در این سایت
نزدیک به یک دهه است که درگیر مباحث روش شناسی در مطالعه جنگ ایران و عراق شده و روش مرسوم تاریخ نگاری نقلی- مستند را نقد می کنم.
اکنون برای خودم علت نقد روش شناسی تاریخ نقلی مورد پرسش است. پیش از این تصور می کردم تغییر مسئله جنگ برای من از یک واقعه تاریخی به یک امر نظامی و استراتژیک، موجب چنین نقدی شده است. اما اخیراً به نتیجه رسیده ام تاریخ نگاری واقعه به روش نقلی- مستند، ظرفیت اندیشه ورزی و فراروی از زمان و مکان تاریخی را ندارد، حال آنکه درگیر چنین تمایلاتی شده ام.
مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به روش شناسی