نقدی بر جهت گیری پژوهشی در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق
جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲
هم اکنون حوزه پژوهشی جنگ ایران و عراق به دلیل موضوع جنگ، مأموریت سازمانی نیروهای مسلح در جنگ، در اختیار داشتن اسناد و همچنین برخی وجوه امنیتی، فرهنگی و مالی، بصورت اختصاصی در اختیار نیروهای مسلح قرار دارد. با این توضیح، این پرسش وجود دارد که؛ جهت گیری پژوهشی نیروهای مسلح در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق، از چه مشخصهای برخوردار است؟ پرسش مورد نظر را در ادامه، با اشاره به مشخصههای حوزه پژوهشی جنگ ایران و عراق، کارکرد و کاستیهای آن، بررسی خواهم کرد. ...
به مناسبت گرامیداشت هفته جنگ، در برنامه «مهمات» از شبکه یک سیما، گفتگویی را انجام دادم که از دقت لازم برای بررسی رویکرد و روشهای متفاوت در حوزه جنگ ایران و عراق برخوردار نبود. اگرچه توضیحات کنونی نیز ناقص است. پیش از این در سایت و در کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» به این موضوع اشاره کرده ام که با وجود گذشت زمان، همچنان از اعتبار لازم برای بازبینی برخوردار است.
ضرورت مطالعات راهبردی درباره مسایل و تحولات جنگ ایران و عراق
سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰
پیش از این در پاسخ به پرسش از «علت و چگونگی» جابجایی در اهمیت رخدادهای تاریخی، یادداشت هایی را در سایت منتشر کردم که برای مطالعه جنگ، به اعتبار مبانی نظری و روش شناختی اهمیت داشت. اکنون با گذشت نزدیک به چهل سال از آغاز جنگ، رخدادهای بسیار زیادی در ایران، عراق و منطقه روی داده که حادثه جنگ ایران و عراق را به یک واقعه تاریخی تبدیل کرده است.
توضیح یادشده در واقع منطق حاکم بر جابجایی رخدادهای تاریخی را بیان میکند. به این معنا که هر نسلی تاریخ خود را بر پایه تاریخ گذشته و یا در نقد و نفی آن می سازد و از این طریق با شکل گیری روندهای جدید، رخدادهای پیشین تاریخی می شود.
به نظرم مناقشات ارتش و سپاه درباره رخدادهای جنگ و گسترش رویکرد خاطره محور و فردی از تجربه جنگ در سال های گذشته، مانع از فهم عمیق و راهبردی از مسایل و تحولات جنگ شده است. با جابجایی رخدادهای جنگ از متن صحنه سیاسی ایران به حاشیه تاریخ و رجوع مناسبتی به آن، فرصت مناسبی برای مطالعات راهبردی درباره مسایل اساسی و تکرارپذیر جنگ در آینده فراهم شده است.
تأملی بر ضرورت بازبینی تفکر و عملکرد مرحوم دکتر هادی نخعی
شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۸
مرحوم دکتر هادی نخعی
با وجود آنکه پس از مرگ عزیزانمان، ازجمله مرحوم دکتر هادی نخعی، تأثرات روحی اولیه به تدریج کاهش یافته و امکان نگاه به تفکر و عملکرد آنها را برای ما فراهم می کند، در عین حال گرد و غبار برآمده از گذشت زمان و تغییر شرایط، موجب غفلت از ضرورت تأمل و بازبینی تلاش ها و اقدامات آنها می شود. در برابر این دوگانگی اجتناب ناپذیر چه باید کرد؟
حوزه مطالعات جنگ به اعتبار مسئله امنیت ملی و تاریخ نگاری ابعاد سیاسی- نظامی آن، دو موضوع اساسی است که راویان جنگ در مرکز «مطالعات و تحقیقات جنگ» در سطوح و با روش مختلف به آن پرداخته اند. بنابراین برای شناخت رویکردها و روشهای مورد استفاده و تداوم آن، باید نسبت به تلاشهای راویان شامل تفکر و عملکرد پژوهشی آنها در این حوزه، توجه صورت بگیرد.
این مهم یا به شکل ساختاری باید از سوی مرکز اسناد صورت بگیرد که از سوی راویان بنیانگذاری و توسعه داده شده است، یا در چارچوب هویت «کانون راویان» انجام شود. در واقع الزامات و نیازمندی های این بررسی و نتایج آن بیش از آنکه فردی و یا خانوادگی باشد، باید بصورت ساختاری و روشمند انجام شود.
با ملاحظه یاد شده، فرصت را مغتنم شمرده، می خواهم از جایگاه مرحوم دکتر هادی نخعی در مطالعات جنگ یاد کنم. به نظرم نخعی در حوزه مطالعات جنگ به دلایلی که به آن اشاره خواهم کرد، یک استثناء و متمایز از دیگران بود. این باور را از ابتدا داشتم و به مناسبت های مختلف بیان می کردم. چنانکه در یک جلسه، مرحوم دکتر اردستانی سئوال کرد؛ منظورت چیست که همیشه این موضوع را طرح می کنی؟ نمی دانم آیا فرصت شد تا به ایشان پاسخ بدهم یا خیر، ولی برای روشن شدن این موضوع و اهمیت آن، می توان به فرآیند مطالعات و نتایج عملکرد مرحوم نخعی رجوع کرد.
1- مرحوم نخعی به لحاظ شخصیتی، چند ویژگی اساسی داشت که شامل؛ سخت کوشی و پشتکار چشم گیر، فکر عمیق و توانایی بررسی موضوعات، در دو سطح جزیی و کلان بود. مطالعه آثار وی در زمینه های مختلف از جمله درباره نقش گروه های سیاسی و کارکرد سیاسی- امنیتی آنها علیه انقلاب، در میان دوستان و همکاران دفتر سیاسی سپاه متمایز است و می تواند ابعاد فکری و روشی نخعی را آشکار کند.
2- تلاش های مرحوم نخعی در حوزه «روش شناسی» مطالعه جنگ ایران و عراق، نقش اساسی در شکل گیری ساختار پژوهشی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ و روشمندی تلاش راویان و پژوهشگران داشت. بر این باور هستم که بدون تلاشهای فکورانه و سخت کوشانه و پیگیرانه نخعی، شاکله و روش تاریخ نگاری جنگ شکل نمیگرفت، چنانکه ساختار پژوهشی روزشمار جنگ نیز به سرنوشت روشنی منتهی نمیشد.
اگر آنچه ذکر شد بعنوان خطوط کلی تلاش های فکری و عملی مرحوم دکتر نخعی در سطح رویکردی و روششناختی محسوب شود، ضرورت پرداختن به اندیشه و عملکرد وی در حوزه مطالعات جنگ، بیش از گذشته روشن می شود.
مطالب مرتبط: + در فراق راوی و پژوهشگر جنگ ایران و عراق؛ به بهانه دومین سالگرد مرحوم دکتر هادی نخعی + تأملی بر حیات فکری دکتر نخعی؛ نظر به گذشته یا آینده + به یاد بنیانگذاران؛ یادداشتی درباره موسسین دفتر سیاسی سپاه + در رثای زندگی؛ به بهانه فراق «راوی جنگ»
نقد خانم فرانک جمشیدی بر یادداشت «جنگ به کدام روایت؛ فرماندهان یا پژوهشگران؟»
جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸
غلبهی منطق «یا»ی تمایزگذار بر تفکر دربارهی جنگ؛ مانع جدی شکلگیری عقل جمعی در این حوزه است
نقد خانم فرانک جمشیدی
جناب آقای درودیان؛ آنچه نوشته بودید به اجزایی تفکیک کردم تا بهتر دریابم مسئله چیست. بهتر است بدانید در این تفکیک و جابجایی، چیزی از آن خود ننوشتهام و به متن شما وفادار باقی ماندهام:
مسئله چیست؟
تلاشهای همزمان فرماندهان و پژوهشگران برای روایت جنگ، تاکنون کمک چندانی به رفع ابهامات و پاسخگویی به پرسشهای موجود نکرده است.
پرسشهای اصلی
1- وجوه مشترک و متفاوت روایت فرماندهان و پژوهشگران از وقایع جنگ ایران و عراق کداماند؟
2- ما بیشتر به کدام روایت از جنگ نیاز داریم؟
مُسلَّمات بحث
1- وجود اجماع میان فرماندهان جنگ و پژوهشگران بر سر موضوعاتی چون دفاعیبودن جنگ ایران در برابر تجاوز عراق، نقش مردم در این دفاع و حمایتهای جهانی همهجانبه از عراق.
2- وجود مناقشه میان فرماندهان جنگ و پژوهشگران بر سر دلایل سیاسی و تاریخی دفاع ایران و تجاوز عراق و چگونگی آن.
3- وجود تمایز و تفاوت میان روایت پژوهشگران و روایت فرماندهان و مسئولان که این خود به پیدایی رویکردها و روشهای متکثر یا تفاوت رویکردی- روشی انجامیده است.
گزارههای قابل به اشتراکگذاری برای نقد و نظر و اثبات و رد
1- به نظر میرسد، روایت پژوهشگران از جنگ بیشتر روایتی تاریخی و سیاسی با، دستکم، چهار ویژگی باشد: الف- برآمدهی نگاه بیرونی به جنگ، ب- فارغ از پذیرش مسئولیت اقدامات انجامشده در زمان جنگ، ج- تابع دادههای موجود در منابع مختلف، و د- تا اندازهای مشاهدهای.
2- به نظر میرسد، روایت تاریخی و سیاسی پژوهشگران، عطف به چهار ویژگی فوق، نتواند به پرسشها و ابهامها دربارهی موضوعات مناقشهبرانگیز جنگ پاسخ دهد یا مرجعیت لازم برای پاسخگویی در این زمینه را داشته باشد، هرچند موجب شکلگیری تلاشهای هدفمندی در جهت توصیف و تبیین رخدادهای جنگ و تحولات آن و نیز وضوح واقعیات تاریخی شده و میشود.
3- به نظر میرسد، روایت فرماندهان و مسئولان به پنج دلیل قابلیت داشته باشد که جهتگیری پژوهشی پژوهشگران را تعیین و اصلاح نماید: الف - مُنضمبودن به تجربهی حضوری و مواجههی مستقیم با جنگ در مکانهای مختلف وقوع این واقعه، ب – متأثربودن از نقشها و مسئولیتهای متفاوت فردی و سازمانی که فرماندهان در زمان جنگ برعهده داشتهاند، ج - توانایی تبیین وقایع تاریخی، د - توانایی رفع ابهامات دربارهی اهداف مستتر در ورای تصمیمگیریها و اقدامات اتخاذشده و چگونگی انجام و اجرای آنها در زمان جنگ، ه- توانایی برجستهسازی درسهای مکنون در درون وقایع و بهرهگیری از آنها برای هرگونه تصمیمگیری و اقدام در حال و آینده.
4- به نظر میرسد، غلبهی روایت تاریخی و سیاسی پژوهشگران بر تفکر و گفتار و نوشتار فرماندهان یا تأثیرپذیری آنها از روش پژوهشگران، مانع از شکلگیری گفتمان پاسخگو و مسئولیتپذیر در حوزهی جنگ شود.
در شکل فعلی میتوان دریافت چقدر نکات مبهم در این طرح بحث وجود دارد که باید آنها را وضوح ببخشید. برای مثال:
1ـ به وجود اجماع دربارهی آن سه گزاره تردید دارم. دستکم خودم، در مقام یکی از پژوهشگران جنگ، همچنان دربارهی مصادره به مطلوب کردن معنای جنگ دفاعی به نفع دفاعیخواندن یکسرهی جنگ هشتساله مردّدم.
2ـ پژوهشگران جنگ را چندان جامعهای یکدست و بیفراز و فرود گرفتهاید که گویی با جامعهی پژوهشی یکدستی روبرو باشیم. حال آنکه اینطور نیست. این جامعه نیاز به تعریف دقیق و روشن دارد. همین الان در طیف گستردهی پژوهشگران جنگ، شیرعلینیا هست، من هم هستم، کمری هم، شاکری هم، سنگری هم، شما هم، آتشیپور و شیخزاده هم، و پرشمار زید و عمرها. ما پژوهشگران ادبی، هنری، تاریخی، سیاسی، دینی، حقوقی، روانشناسی، مردمشناسی، جامعهشناسی، زبانشناسی، روششناسی، و ... جنگ داریم که الزاماً روایتشان از جنگ، سیاسی و تاریخی نیست. پس من بهدرستی درنمییابم شما از کدام اجتماع پژوهشگران صحبت میکنید.
3ـ نظیر اشکال فوق دربارهی فرماندهان و مسئولان نیز صادق است. اینها هم جامعهی همگن و یکپارچهای نیستند که اگر شما بفرمایید «روایت فرماندهان و مسئولان»، منِ مخاطب بیدرنگ دریابم از کدام اجتماع سخن میگویید.
4ـ در این متن باردیگر همان درودیان دههی هشتاد را دیدم که در دفتر خیابان رشت، بحث از روایت اولیه و اصیل (بیواسطه، حضوری، مستقیم) و روایتهای ثانوی (دست به دست شده، سینه به سینه، غیرحضوری و غیرمستقیم، کماعتبار و دارای اصالت مشکوک و مشروط) میکرد و نگران تحریف روایت اصیل بود.
5ـ نمیتوانم دریابم چرا کاوشها و بررسیهای دقیق «کتابخانهای»، «میدانی»، «اسنادی»، منطقاً نتوانند به مصاف عناصری چون «حضور» در واقعه، «ایفای نقش مؤثر» و «عهدهداری مسئولیت» در آن واقعه بروند و با آنها در زمینهی روایت واقعه هماوردی کنند.
6ـ چه دلیل/ دلایل قانعکنندهای برای دادن دو امتیاز «تعیینکنندگی» و «اصلاح» به فرماندهان و مسئولان وجود دارد و چرا آنها باید «مُعیِّن» و «مُصلح» پژوهشگران در روایت جنگ باشند؟
7ـ به گمانم مسئلهی شما در این یادداشت کاملاً متأثر باشد از مأموریت پژوهشیای که ارادهشده یا ناشده برای خود تعریف کردهاید و من شخصاً از آن به «جستوجوی امر متعالی» تعبیر میکنم؛ مأموریتی که موجب شده مسئلهتان همواره حول یافتن «ترین»ها دور بزند: اساسیترین پرسشها، اساسیترین موضوعات، اساسیترین مسئلهها، راهبردیترین گزینهها، اصیلترین روایتها، حیاتیترین نیازها، بهروزترین درسها و عبرتها، و ... .
8ـ به نظرم «جستوجوی امر متعالی» اشکالی را متوجه مسئلهی پژوهش نکند. شما میتوانید این مسئله را طرح کنید که «چرا تلاشهای همزمان فرماندهان و پژوهشگران برای روایت جنگ، تاکنون کمک چندانی به رفع ابهامات و پاسخگویی به پرسشهای موجود نکرده است؟». اما چنین جستوجویی، با حاکمکردن منطق «یا»ی تمایزگذار به جای «واو» عطفدهنده و متحدساز، منطق هدف از تفکر دربارهی مسئله را قویاً از خود متأثر میسازد. براساس تفکر متأثر از منطق «یا»ی تمایزگذار، هدف (برابر آنچه در مقالهی شما آمده) عبارت است از «تعیین گفتمان پاسخگو و مسئولیتپذیر در حوزهی جنگ». بدیهی است چنین هدفی، منطق انتخاب مسیر بحث را هم متأثر کند. برای مثال، به عنوان مطلب خود دقت کنید: «کدام روایت از جنگ؛ روایت فرماندهان یا روایت پژوهشگران؟». همچنین منطق طرح پرسشها را هم تحتتأثیر قرار دهد. دربارهی پرسش دوم خود درنگ کنید: «ما بیشتر به کدام روایت از جنگ نیاز داریم؟». افزون بر این هر دو، بر منطق استدلالها یا اقامهی براهین سایه افکند: «روایت فرماندهان و مسئولان به پنج دلیل قابلیت دارد که جهتگیری پژوهشی پژهشگران را تعیین و اصلاح نماید:
الف - مُنضمبودن به تجربهی حضوری و مواجههی مستقیم با جنگ در مکانهای مختلف وقوع این واقعه،
ب- متأثربودن از نقشها و مسئولیتهای متفاوت فردی و سازمانی که فرماندهان در زمان جنگ برعهده داشتهاند،
ج - توانایی تبیین وقایع تاریخی،
د - توانایی رفع ابهامات دربارهی اهداف مستتر در ورای تصمیمگیریها و اقدامات اتخاذشده و چگونگی انجام و اجرای آنها در زمان جنگ،
هـ- توانایی برجستهسازی درسهای مکنون در درون وقایع و بهرهگیری از آنها برای هرگونه تصمیمگیری و اقدام در حال و آینده».
و در پایان منطق نتیجهگیری را نیز بینصیب نگذارد: «غلبهی روایت تاریخی و سیاسی پژوهشگران بر تفکر و گفتار و نوشتار فرماندهان یا تأثیرپذیری آنها از روش پژوهشگران، مانع از شکلگیری گفتمان پاسخگو و مسئولیتپذیر در حوزهی جنگ میشود».
9- مراد از این درازگویی این است که «جستوجوی امر متعالی» بهعنوان یک دغدغهی شخصی و در ساحت زندگی فردی مشکلی ایجاد نمیکند، که سهل است، موجب گذار و گذر از بسیار موانع است. اما «امر متعالی» هرگز نمیتواند عهدهدار مدیریت بحثهای حوزهی روایی جنگ ایران و عراق باشد، به سبب آنکه نفس این جستوجو و هدفی که برای خود قائل است؛ یعنی «پاسخگویی و مسئولیتپذیری»، «تعیینکنندگی و اصلاح»، اساساً غیرساز و به حاشیهران است.
یادداشت حاضر را پیش از این با نظر به تعریف کار «پژوهشگران» در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق و تمایز آن با آنچه مورد نیاز است و باید از سوی «فرماندهان و مسئولین» بیان شود، نوشته ام. براین باور هستم که یکی از مشکلات کنونی در پاسخ به مسائل اساسی جنگ گفتمان فرماندهان است که بیش از آنکه تابع مسئولیتی باشد که در زمان جنگ داشته اند، با تاثیر از گفتمان تاریخی و سیاسی پژوهشگران بیان می شود. ملاحظه یاد شده یکی از دلائلی است که با وجود تلاشهای مشترک فرماندهان و پژوهشگران، کمک چندانی به رفع ابهامات و پاسخگویی به پرسش های موجود نکرده است. طرح این بحث با توجه به تعریف رایج از نقش فرماندهان و مفهوم پژوهش، شاید تا اندازه ای مناقشه آمیز باشد که امیدوارم با بحث در باره آن، هدف و جایگاه مطالعه و گفتگو در باره وقایع، موضوعات و مسائل اساسی جنگ روشن شود.
یادداشت حاضر نیاز به اصلاحاتی داشت که از انجام آن خودداری کردم، زیرا قبل از انتشار متن حاضر خانم جمشیدی با مشاهده متن نقدی را نوشته است که بعدها منتشر خواهم کرد و مایل نبودم با اصلاح متن، نقد خانم جمشیدی موضوعیت خود را از دست بدهد.
نظر به اینکه هم اکنون از رهیافت های متفاوتی برای مطالعه جنگ ایران و عراق استفاده می شود، این پرسش وجود دارد که کدام رهیافت مناسب است؟ پاسخ به پرسش یاد شده تا اندازه ای دشوار است، زیرا شکل گیری رهیافت ها در عمل تابع نیازها و رویکردهای متفاوت است. به این اعتبار پاسخ به پرسش یاد شده تابع رویکردهای متفاوت خواهد بود و تا اندازه ای شاید شخصی باشد. در عین حال می توان با تاکید بر ماهیت جنگ و کارکرد و پیامدهای آن رویکردهای مطالعاتی را مورد تاکید قرار داد. فرض من بر این استکه رویکردهای کنونی را در سه دسته، به شرح زیر می توان تقسیم بندی کرد:
1- مطالعه تاریخی به روش مستند و نقلی، بر محور واقعه در زمان و مکان
2- تمرکز بر عنصر فرهنگی- اعتقادی و تحول روحی- معنوی در افراد و جامعه
3- مطالعه موضوعی با تمرکز بر وقایع و مسایل سیاسی و نظامی جنگ
به نظرم رهیافت اول بیشتر با روش مطالعه سنتی تاریخ در ایران منطبق است. در حالیکه رهیافت دوم بیشتر بر منطق جنگ دفاعی و مردمی استوار است. رهیافت سوم ناظر بر بررسی راهبردی است که کمتر مورد توجه است و تنها از حیث برخی تصمیمات سیاسی، از جمله ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و برخی موضوعات دیگر مورد نقد قرار می گیرد.
برای تحول در مطالعات جنگ ایران و عراق چه باید کرد؟
دوشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۷
پیش از این در نقد رویکردها و روشهای کنونی در مطالعه جنگ ایران و عراق، شامل؛ رویکرد تاریخی- عملیاتی، رویکرد فرهنگی- معنوی و رویکرد سیاسی- انتقادی، در سایت و یا نشریات، همچنین کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه»، مباحثی را نوشتم. در این یادداشت و در پاسخ مستقیم به پرسشی که جای عنوان یادداشت را گرفته است، بر این باور هستم که تا مسئله مطالعات جنگ ایران و عراق روشن و تعریف نشود، هیچ گونه تغییر در روش صورت نمیگیرد، زیرا روش تابع مسئله است و مسئله ناظر بر رویکرد و نحوه نگرش به موضوع است.
به این اعتبار، مسئله کنونی در مطالعات جنگ ایران و عراق چیست؟ هر پاسخی به پرسش یاد شده داده شود، به لحاظروش شناسی، بدون بازتعریف مسئله و تغییر در آن، با نگرش به آینده، حاصل نخواهد شد. مسئله ما تهدید و امکان تکرارپذیری جنگ در آینده است. با این توضیح،آیا مطالعات کنونی به مسئله ما در حال و آینده پاسخ می دهد؟
واقعه جنگ با حمله عراق به ایران، تجربه مواجهه با جنگ را برای جامعه ایران، از طریق دفاع مردمی شکل داد. بر همین اساس مشروعیت دفاع در برابر تجاوز، شالوده تفکر تاریخی و دفاعی ایران را در مواجهه با مسئله تهدید و جنگ، سامان داده است. هم اکنون بررسی واقعه جنگ، شامل؛ وقوع، ادامه و پایان آن، محل بحث و نزاع قرار گرفته است، حال آنکه حفظ موجودیت و تمامیت ارضی کشور، حاصل شکل گیری اجماع در مفهوم تجاوز و ضرورت دفاع در برابر آن، می باشد.
هم اکنون کاستی های موجود در روایت های کنونی از وقایع و مسائل جنگ با عراق، قدرت اقناع گری و اجماع سازی، برای فهم واحد و کلی در برخی زمینه ها را مخدوش شده است. برای گذار از این وضعیت ابتدا باید از طریق روش نقد و گفتگو، روایت های کنونی را آسیب شناسی کرد و سپس جهت گیریهای جدید پژوهشی را برای پاسخ به مسایل پیش رو، مورد بررسی قرار داد. بدو تعامل و گفتگو میان، گذشته با حال، میان سیاسیون و نظامی ها، همچنین ارتش و سپاه، نمی توان تجربه گذشته را برای پاسخ به آینده بهینه کرد و بکار گرفت.
هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاهها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره مند فرمایند. همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.