معنای مفاهیمی مانند؛ تاریخ، وقایع تاریخی و تاریخ نگاری، بهم پیوسته است و فهم هر یک به فهم مفهوم دیگر کمک میکند. به این اعتبار فهم هر یک از مفاهیم سه گانه بصورت مستقل تا اندازهای دشوار است. تأکید بر اینکه یک واقعه، تاریخی است یا وقایع جنگ ایران و عراق هنوز تاریخی نشده است، همچنین هنوز تاریخ نگاری واقعه جنگ شکل نگرفته و در مراحل اولیه است، تنها بخشی از بهم پیوستگی میان مفاهیم سه گانه را ترسیم می کند ...
یادداشت میهمان/ درودیان تشکیک کرده یا تردید؟ مسأله این است
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
داوود ضامنی
اشاره
جناب آقای ضامنی پس از انتشار یادداشت خانم جمشیدی، متن پیوست را تهیه و ارسال کرده اند که در ادامه خواهد آمد. توضیحات ایشان که با مبانی فلسفی یک پرسش را مورد بحث قرار داده، در فهم موضوع مورد بحث کمک میکند. در عین حال ایشان از مسیر یادداشت خانم جمشیدی درگیر بحث شده است و بهمین دلیل پرسش مورد بحث را با رویکرد دیگری مورد پرسش قرار داده و به تناسب آن، عنوان یادداشت را هم انتخاب کرده است. ایشان در یادداشت خود نوشته است: «پرسش از "آنچه در گذشته میتوانست انجام شود یا باید میشد، ولی صورت نگرفت"، تنها از رهگذر خوانش انتقادی تاریخ بر میخیزد. این پرسش یعنی به زمینآوردن تاریخ جنگ هشت ساله ایران و عراق (یا به تعبیری تاریخ دفاع مقدس) از آسمان به زمین. گفتمان غالب بعد از جنگ تمام تلاشش را صرف کرد تا جنگ را از یک پدیده زمینی به آسمان برده و با ملکوت آسمانها گره بزند.» سپس نتیجه گیری کرده اند: «اگر پرسش از مطلقِ تاریخ باشد باید آنرا «تشکیک» دانست که قطعاً مبارک است. اما اگر دلیل طرح این پرسش، دستیابی به حقایقی تازه از جنگ ایران و عراق است که موجب شده بعد از سی و اندی سال از پایان آن به امکانهای ظهور نیافته تاریخ جنگ ایران و عراق بیاندیشیم، «تردید» است و تردید هم در اینجا امری نامبارک است.»
ضمن تشکر از تهیه و ارسال یادداشت ایشان که امکان بحث دیگری را فراهم کرده اند و با آنچه در یادداشتم پیگیری کردم زاویه پیدا کرده است، امیدوارم پاسخ به این پرسش زمینه بحث جدید را فراهم کند. به این معنا که: چه تصوری از مفهوم تاریخ در ذهن جناب ضامنی وجود دارد که دعوت به بازبینی در تاریخ و امکانهای نهفته در آن را در نسبت با «مطلقِ تاریخ» بمعنای «تشکیک» و دستیابی به «حقایق تازه»، بعنوان «تردید» ارزیابی میکنند؟ با توجه به اینکه تاریخ اندیشی برای دستیابی به معرفت تاریخی است، چرا هر نوع بررسی و بازبینی تاریخ به تشکیک و تردید محدود شده است؟
********************
نوشته سرکار عالی و اصرار بر فشردهسازی این حجم از مطالب چالشبرانگیز در باب تاریخ در ده بند، مغز سوز است. برای فهم آن چاری نیست جز مراجعه به اصل نوشته جناب درودیان که سبب اصلی نگارش یادداشتتان بوده است. تقریر جناب استاد کمری هم بر یادداشت آقای درودیان، به جای آنکه سهولتی در فهم و تشریح مباحث برای خواننده ایجاد کند، بدتر عمق مناقشه را بیشتر کرده است. القصه بند ششم یادداشت شما بیش از بندهای دیگر برای اینجانب حائز اهمیت جلوه کرد. معتقدم تاریخ، همزمان که روایت میکند، سانسور هم میکند. اظهارنظر در خصوص دشوارههای یادداشت شما و جناب استاد کمری بماند برای بعد. آنچه که در مورد یادداشت جناب درودیان به ذهن این حقیر رسید را در چهار بند به شرح زیر عرض میکنم:
1. مقام «هست» و مقام «باید» در تاریخ ذاتاً متفاوت از یکدیگرند. اولی به انتولوژی بر میگردد. دومی به اخلاق. انتولوژی به ما میگوید چه چیز هست، اخلاق به ما میگوید چه چیز باید باشد.
2. به لحاظ فلسفی ریشه پرسش جناب درودیان را باید در فلسفه لایبنیتس جستجو کرد (البته اگر خیلی دقیقتر و موشکافانهتر بخواهیم بحث کنیم، رد این تشکیک در تاریخ فلسفه به تقابل دیدگاه پارمنیدس و آناکسیمندر در یونان پیشاسقراطی بر میگردد). لایبنیتس در کتاب منادولوژی میان حقایق عقل (truths of reason) و حقایق واقع (truths of fact) فرق میگذارد. وی معتقد است دو قسم حقیقت وجود دارد: یکی حقایق عقل و دیگری حقایق واقع. حقایق عقل ضروری است و مخالف آنها ناممکن است و حقایق واقع ممکن به امکان خاص و مخالف آنها ممکن است.
3. پرسش از «آنچه در گذشته میتوانست انجام شود یا باید میشد، ولی صورت نگرفت» تنها از رهگذر خوانش انتقادی تاریخ بر میخیزد. این پرسش یعنی به زمینآوردن تاریخ جنگ هشت ساله ایران و عراق (یا به تعبیری تاریخ دفاع مقدس) از آسمان به زمین. گفتمان غالب بعد از جنگ تمام تلاشش را صرف کرد تا جنگ را از یک پدیده زمینی به آسمان برده و با ملکوت آسمانها گره بزند. گفتمان انتقادی در تاریخ درست عکس این مسیر حرکت میکند. یعنی اولاً تلاش میکند جنگ را بفهمد، ثانیاً به این فکر کند آیا میتوانست امکانهای دیگری در تاریخ جنگ ایران و عراق ظهور یابد یا خیر (همانطور که شما در بند ششم یادداشتتان آوردید تنها از رهگذر خوانش انتقادی است که تاریخ توجیهگرِ به سکوت وادارکُنِ متقاعدساز به تاریخ چالشگرِ به گفتوگو ترغیبکُنِ اقناعساز بدل میشود). البته پاسخ به این سؤال از دید لایبنیتس منفی است. این جمله مشهور لایبنیتس که «هیچ چیزی بدون دلیل نیست» بیان میکند که امکان ظهور و تقرّر واقعه دیگری در تاریخ جنگ هشت ساله ممکن نیست. لایبنیتس با نظریه اسپینوزا که «هر آنچه ممکن است موجود شده است» مخالف است. به اعتقاد او همه چیزهای ممکن تحقق نیافتهاند و درواقع بینهایت جهانهای ممکن وجود دارد که از میان آنها فقط یک جهان تحقق یافته و موجود است. همه این جهانها از نظر لایبنیتس از جواهر و اعراض تشکیل میشوند و گرایش خاصی به موجود شدن دارند. او معتقد بود جایگاه این جهانهای ممکن - که تعدادشان بینهایت است - اندیشه و علم خداوند است.
به عقیدة لایبنیتس «اصل جهت کافی» برای پیدایش یکی از این بینهایت جهانهای ممکن صرفاً «شایستگی» یا «درجات کمال» آن است: هر جهان ممکن به نسبت کمالی که دارد حق خواستاری وجود خواهد داشت. خداوند براساس حکمت بالغة خود، جهانی را که از این میان بیشترین شایستگی یا درجات کمال را دارد و بنابراین بهترین جهان ممکن است، میشناسد و آن را برمیگزیند و میآفریند. به عقیدة لایبنیتس این گزینش الهی براساس اصل بهترین انجام میشود، اصلی که براساس آن جهان موجود بهترین جهان ممکن با حداقل اصول است. یعنی جهانی است با کمترین علل و بیشترین معلولها، یا کمترین ابزار و بیشترین اهداف و غایات. ما فقط میتوانیم امکانهای دیگر در تاریخ را تخیل کنیم نه اینکه ایجاد کنیم. حتی در آینده هم نمیتوانیم.
4. این گزاره که تاریخ چیست؟ روایت آنچه انجام شده یا آنچه باید انجام میشد، ولی نشد اگر پرسش از مطلقِ تاریخ باشد باید آنرا «تشکیک» دانست که قطعاً مبارک است. اما اگر دلیل طرح این پرسش، دستیابی به حقایقی تازه از جنگ ایران و عراق است که موجب شده بعد از سی و اندی سال از پایان آن به امکانهای ظهورنیافته تاریخ جنگ ایران و عراق بیاندیشیم «تردید» است و تردید هم در اینجا امری نامبارک است.
مفهوم تاریخ با تاریخ نگاری در هر دوره تاریخی، چه نسبتی با هم دارند؟
سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸
برابر عنوان این یادداشت که با طرح یک پرسش همراه شده است، مفهوم تاریخ و تاریخنگاری، در نسبت با زمان, در دورههای متفاوت تاریخی مورد بحث قرار گرفته است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
مفهوم «تاریخ» بعنوان «امر کلی و هویت ساز» برای جوامع انسانی، با مفهوم «زمان» بعنوان «آغاز و پایان یک دوره تاریخی»، با هم نسبت دارند و تاریخنگاری در هر دوره تاریخی، حاصل «تعامل مفهوم تاریخ و زمان» است. به همین دلیل مشخصه های دوره های تاریخی و تاریخنگاری هر دوره، در عین تفاوت با هم نسبت دارند.
مفهوم «تاریخ نگاری» در هر دوره تاریخی تفاوت دارد و تابع تفکر حاکم بر آن دوره است. مشاهده و گزینش جزئیات وقایع در هر دوره تاریخی و صورتبندی آن، از این طریق امکان پذیر می شود. برابر این توضیح، با فرض اینکه تاریخ نگاری پهلوی با تاریخ نگاری قاجار و صفوی و هر دو با تاریخ نگاری جمهوری اسلامی متفاوت است، دلیل این تفاوت ها صرفا در جزییات وقایع نیست، که هست، بلکه تابع «تاریخ نگری» بمعنای ادراک از تاریخ و زمان، در مشاهده و رفتارها، همچنین در گزینش وقایع و چینش داده ها، برای تولید متن و تاریخ نگاری وقایع در یک دوره تاریخی است.
در هر دوره، تاریخ بر اساس ادراک از مفهوم تاریخ و زمان ساخته و نوشته می شود. برابر این توضیح، سرآمدن یک دوره زمانی بمعنای به تمامیّت رسیدن و پایان آن دوره تاریخی است. هرچند که این امکان وجود دارد که صورت کلی و یا رخدادهای هر دوره تاریخی، در دوره های دیگر بازبینی، نقد و یا تصرّف شود. در واقع امکان پذیری بازبینی و نقد، تنها بخاطر وجود داده های جدید نیست، بلکه به علت به پایان رسیدن امکان های تاریخی در هر دوره و سرآمدن آن دوره تاریخی است.
پرسش این است که؛ با فرض نسبت تفکر تاریخی و تاریخ نگاری هر دوره، با مشخصه های تاریخی آن دوره، تفکر تاریخی و روش تاریخ نگاری در هر دوره، با دورههای دیگر چه نسبتی دارد و چگونه تداوم یافته و یا دستخوش تغییر می شود؟ پاسخ به این پرسش از این جهت اهمیت دارد که وجه تاریخی و تاریخسازی وقایع را با تغییر در تاریخ هر دوره، روشن میکند. مهمتر آنکه؛ این موضوع را آشکار می کند که چه چیزی از تاریخ هر دوره باقی می ماند که نقطه اتصال آن به آینده است؟ پاسخ به این پرسش همچنین نقطه تداوم تاریخ و چگونگی آن را روشن می کند.
با فرض اینکه همیشه شناخت تاریخی و مواجهه با تاریخ، در ذیل دوره های تاریخی و نه به صورت مستقل انجام می گیرد، «رجوع به تاریخ، گزینش داده های تاریخی و مبارزه با تاریخ»، سه صورت و روش متفاوت مواجهات تاریخی است که ریشه های هویتی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی دارد. در واقع از این طریق تاریخ سازی و تاریخنگاری در هر دوره تاریخی، از سوی نسلهای متفاوت صورت میگیرد.
1- تعریف از مفهوم تاریخ، با تصوّر رایج از تاریخ بمثابه یک امر حقیقی، و تاریخ پژوهی به عنوان آشکار شدن حقایق، با روش نقلی و مستند، نیاز به بازبینی دارد. در دوره جدید و متاثر از آموزه های پوزیتیویستی (تجربه گرایی)، «حقیقت»، صورت ذهنی واقعیات عینی و خارجی اشیاء است. همچنین منظور از «علم»، شناخت صورت ذهنی اشیاء خارجی، بمثابه حقیقت است.
2- تاریخ به اعتبار «واقعه در گذشته»، بمعنای «وقوع حادثه» در «زمان و مکان» است که محل رجوع برای گزارش و روایت از وقایع قرار می گیرد. در حالیکه تاریخ به اعتبار مشاهده و نگارش آن، تابع رویکرد و نگرش، در نتیجه ظهور گونه ای از یک «روایت» در گفتار و نوشتار است. با این توضیح منظور از بررسی علمی و کشف حقایق تاریخی در مطالعه جنگ ایران و عراق چیست؟
هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاهها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره مند فرمایند. همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.