تجربه جنگ هشت ساله با عراق و سپس تلاش برای «بازسازی اقتصادی» که به مفهوم «توسعه اقتصادی» تغییر کرد و با مفهوم «توسعه سیاسی» تکمیل شد و ادامه پیدا کرد، نزدیک به سه دهه همچنان ذهنیت کنونی جامعه ایران و نظام نخبگی و مدیریتی کشور را درگیر چگونگی انتخاب میان «دوگانگی راهبردی»، «مسئله جنگ» در برابر «رشد و توسعه سیاسی-اقتصادی» کرده است. به این شکل که «امتناع از جنگ»، بر اساس مدیریت پیامدهای خسارت بار جنگ با عراق و ضرورت گذار از آن، همچنین نگرانی از واکنش اعتراضی جامعه، با تاکید بر اولویت توسعه مناسبات اقتصادی و حل و فصل مناقشات از طریق مذاکره و توافق سیاسی با غرب، مطرح می شود. در مقابل، «آمادگی برای جنگ» و ارتقاء موقعیت استراتژیک ایران پس از حادثه 11 سپتامبر و تغییر در استراتژی منطقهای امریکا، برای ایجاد نظم جدید در منطقه با استفاده از قدرت نظامی که موجب حمله امریکا به افغانستان و عراق شد، موجب تأکید بر ضرورت مقابله با سلطهطلبی و اشغالگری امریکا و اسرائیل در منطقه، از طریق افزایش و توسعه حمایت از جبهه مقاومت و بازدارندگی در برابر تهدیدات نظامی، با نگاه به شرق را به دنبال داشته است ....