فرآیند شکل گیری تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق و چشم انداز آن

جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۹

   خاستگاه تاریخ نگاری جنگ، به معنای ثبت و توصیف رخدادهای سیاسی، نظامی و امنیتی، همچنین تجزیه و تحلیل آن، نیروهای مسلح است که پس از حمله عراق، با هدف و روش مختلف به این امر اهتمام ورزیده اند. در واقع مشارکت و مدیریت صحنه نظامی جنگ از سوی نیروهای مسلح و در اختیار داشتن اسناد، نقش مهمی در این زمینه داشته است. به همین دلیل عملکرد نیروهای مسلح در حوزه تاریخ نگاری و تلاش برای تشریح و تبیین وقایع و عملکرد فردی- سازمانی نیروهای مسلح، با هیچ نهاد دیگری از نظر روشمندی، انضباط و حجم انتشار  کتاب و نشریه، قابل مقایسه نیست.

نویسندگان متون تاریخی در نیروهای مسلح،  بیشتر فرماندهان و یا حاضران و شاهدان وقایع جنگ هستند. به همین دلیل گسترش حوزه تاریخ نگاری جنگ تا اندازه ای تحت تأثیر انگیزه‌های فردی- سازمانی نیروهای مسلح، برای تشریح وقایع و عملکرد فردی- سازمانی در جنگ بوده است.

ملاحظات یاد شده، تاریخ نگاری جنگ را به «تاریخ نظامی» با رویکرد توصیف و تحلیل وقایع و عملکرد فردی- سازمانی نیروهای مسلح محدود کرده و در عین حال موجب «نهادگرایی نظامی» در تاریخ نگاری جنگ شده است. چنانکه مناقشات درباره عملکرد ارتش و سپاه در پیروزی و شکست‌ها، با استفاده از اسناد و گزارش های تاریخی، موجب ظهور دوگانگی‌های آماری- تحلیلی  در حوزه تاریخ نگاری جنگ شده و در نتیجه میزان اعتبار و سندیت آن را تا اندازه ای مورد سئوال قرار داده است. در عین حال برای ارزیابی کارکرد تاریخ نگاری جنگ، به چند پرسش می توان پاسخ داد:

1- تاریخ نگاری جنگ تا چه اندازه واقعیّات تاریخی و نقش عوامل و متغیرهای مختلف را در ابعاد سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، تشریح و تبیین کرده است؟

2- کارکرد «تاریخ نگاری نظامی» جنگ، در اقناع سازی جامعه و پاسخ به پرسش درباره نظام فکری، طراحی و تصمیم‌گیری در جنگ و اجرای عملیات ها و نتایج آن چیست و چه تاثیر داشته است؟

3- کارکرد تاریخ‌نگاری جنگ در تبیین یا اصلاح راهبردهای نظامی و عملیاتی در سطح کشور و نیروهای مسلح چیست؟

پاسخ به پرسش های سه گانه و ارزیابی آن، ضرورت های بازبینی تاریخ نگاری جنگ را آشکار خواهد کرد.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تاریخ نگاری جنگ

برچسب ها:

نهادگرایی

،

تاریخ نگاری نظامی

،

تاریخ نگاری جنگ

تاثیر راهبرد دفاعی- تهاجمی ایران بر تصویب و پذیرش قطعنامه 598

جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۹

با فرض پیوستگی جنگ با سیاست و خاتمه جنگ از طریق قطعنامه 598، این پرسش وجود دارد که؛ موقعیت نظامی ایران که حاصل راهبرد دفاعی و تهاجمی در جنگ بود، چه تاثیری در تصویب و پذیرش قطعنامه 598 داشت؟ در پاسخ به پرسش یاد شده می توان تاکید کرد:

1- راهبرد تهاجمی ایران در یک مرحله پیروز و در دو مرحله شکست خورد. آزادسازی مناطق اشغالی و فتح خرمشهر با پیروزی ایران به نتیجه رسید، در حالیکه قبل از آن با انجام چهار عملیات به فرماندهی بنی صدر شکست خورده بود. پس از فتح خرمشهر با وجود برخی ناکامی های نظامی که مانع از تامین اهداف سیاسی و تحقق استراتژی نظامی ایران در جنگ شد، ولی «تصویب قطعنامه 598» در تیرماه سال 1366 حاصل استراتژی تهاجمی ایران و مقاومت در برابر فشار بود.

2- راهبرد دفاعی- بازدارنده ایران در جنگ، دو بار در برابر عراق شکست خورد. یکی؛ در برابر حمله عراق که منجر به اشغال سرزمین ایران به مدت 20 ماه شد و دیگری؛ در پایان جنگ که مناطق تصرف شده در شش سال را در چهار ماه از دست دادیم. اما در برابر دفاع متحرک عراق در سال 65 با پیروزی همراه شد. فقدان خط دفاعی مستحکم و عمق دفاعی و نیروی احتیاط برای دفاع در برابر حملات ارتش عراق، همچنین نداشتن پشتیبانی آتش توپخانه و هوایی، در دو مقطع یاد شده تاثیرگذار بود. «پذیرش قطعنامه 598» حاصل شکست راهبرد دفاعی ایران در برابر حملات عراق در ماه های پایانی جنگ است.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به قطعنامه ۵۹۸ در این سایت

برچسب ها:

قطعنامه 598

،

راهبرد دفاعی

،

راهبرد تهاجمی

تاملی در روش بررسی و انتشار اسناد جنگ ایران و عراق

جمعه ۲۰ تیر ۱۳۹۹

اشاره:

   در یادداشت گذشته با عنوان «چرایی و چگونگی شکل گیری تاریخ نگاری جنگ در سپاه»، این احتمال مطرح شد که اگر روش تحلیل در سپاه شکل می‌گرفت، شاید به دلیل موضوع و روش، اسناد جنگ جمع آوری و نگهداری نمی‌شد و امروز سپاه از چنین «مرکز اسنادی» در حوزه جنگ ایران و عراق برخوردار نمی شد. پیرو مطلب یاد شده، در این یادداشت روش بررسی و انتشار اسناد جنگ در سپاه مورد بررسی قرار گرفته است.

***********

تاریخ‌نگاری جنگ ایران و عراق در سپاه، از نظر رویکردی- روشی، بر پایه مقابله با تحریف تاریخ جنگ و دیگری؛ از طریق جمع آوری اسناد و تهیه گزارش های مستند و نقلی شکل گرفته و تداوم یافته است. ماهیت دفاعی جنگ که در چارچوب انقلاب تعریف شد و رویکرد سیاسی به تاریخ نگاری جنگ که با هدف مقابله با تحریف آغاز شد، در مجموع زمینه های غلبه رویکرد سیاسی- تبلیغاتی به جنگ و تاریخ نگاری جنگ را فراهم کرد.

   شکل گیری فرآیند تاریخ‌نگاری جنگ در سپاه، با حضور راویان در مناطق جنگی و قرارگاه های فرماندهی، مشاهده، مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان، همچنین تهیه گزارش و سپس انتشار کتاب در درون دفتر سیاسی سپاه انجام شد. رویکرد اولیه و خاستگاه تاریخ نگاری جنگ در سپاه، مهمتر از آن؛ شرایط سیاسی و نظامی کشور در برابر تجاوز دشمن و ضرورت دفاع مردمی در برابر عراق، در عمل موجب  غلبه رویکرد سیاسی- تبلیغاتی به تاریخ نگاری جنگ شد. در این میان استفاده از روش مستند و نقلی، بیش از آنکه حاصل تعریف مسئله جنگ در ساختار نظامی سپاه و انتخاب روش مناسب باشد، تابع سنت تاریخ نگاری در ایران بود. در ارتش هم تاریخ نگاری بر اساس اسناد و گزارش ثبت وقایع شکل گرفته و پس از جنگ در واکنش به روش سپاه در طرح مسائل، آثار تهیه و منتشر شده و بهمین دلیل تحت تأثیر ملاحظات سیاسی و نه نظامی راهبردی قرار گرفته است. این موضوع در کتاب نقد و بررسی «مسائل اساسی جنگ در آثار ارتش» تا اندازه ای توضیح داده شده است.

   مسئله قابل توجه این است که؛ وجوه دوگانه تاریخ نگاری جنگ به لحاظ رویکردی- روشی، نسبتی با هم نداشته و به تدریج آشکار شده است. با وجود اسناد جنگ در مرکز اسناد دفاع مقدس در سپاه، شامل نوارهای ضبط شده از مراحل بررسی، طرح ریزی، تصمیم گیری و فرماندهی عملیات تا اسناد و کالک های عملیاتی، همچنین برخورداری ارتش از اسناد جنگ، کتاب های منتشر شده از سوی مراکز ارتش و سپاه، حداقل تا یک دهه پس از جنگ بیشتر با رویکرد سیاسی- تبلیغاتی تهیه و منتشر می شد و هیچ‌گونه اثر مستقلی بر اساس اسناد تهیه شده در زمان جنگ، قابل مشاهده نیست. انتشار روزشمار جنگ در سپاه و بعدها در ارتش، نخستین آثاری است که به اسناد مکتوب جنگ توجه شده، در حالیکه ارزش اسناد مرکز تحقیقات جنگ در سپاه، به اسناد شفاهی شامل نوار جلسات و گفتگو با فرماندهان در زمان جنگ است. با وجود اینکه اسناد در اختیار مرکز بود و به برخی یگان ها برای آماده سازی و بهره برداری ارسال شد، هیچگونه اثر مستقلی از این اسناد و یا نقد و بررسی آن تا کنون منتشر نشده است. در این میان کتاب «همپای صاعقه» که به عملکرد لشکر 27 محمد رسول الله (ص) اختصاص دارد، نخستین کتاب تحقیقاتی با استفاده از اسناد شفاهی مرکز است. هر چند نویسنده محترم غیر از مقدمه، هیچ گونه توضیحی درباره روش تهیه نوارهای مورد ارجاع و راوی آن نکرده است.

   با این توضیح، مرکز اسناد با برخورداری از اسناد شفاهی و مکتوب، دو گزینه در پیش رو دارد: نخست؛ تهیه و انتشار اسناد با رویکرد و تحلیل تاریخی و دیگری؛ استفاده از اسناد برای بررسی های نظامی و راهبردی است. رویکرد مناسب را به دو اعتبار باید انتخاب کرد: نخست؛ پرسشگری جامعه درباره روش تصمیم گیری و اقداماتی که در زمان جنگ صورت گرفته و دیگری؛ نیازمندی های راهبردی نیروهای مسلح در برابر چالش های کنونی و آینده. تداوم رویکرد سیاسی- تبلیغاتی به جنگ نه گذشته را آنچنان که واقع شده، توضیح می دهد و نه از نیازمندی‌های کنونی پشتیبانی می‌کند و نه پاسخگوی نیازهای آینده است. محصور کردن گذشته در گذشته و بررسی های سیاسی- تبلیغاتی و مناقشه آمیز، تاریخ را در تاریخ دفن خواهد کرد.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تاریخ نگاری جنگ

برچسب ها:

تاریخ نگاری جنگ

،

مرکز اسناد دفاع مقدس

،

تحریف

چرایی و چگونگی شکل گیری تاریخ نگاری جنگ در سپاه

یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹

اشاره: 

   در فرصتی که برای دیدار با دکتر نائینی؛ رئیس محترم مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس فراهم شد، درباره وضعیت مرکز و گسترش پروژه های تحقیقاتی و نشست‌های تخصصی گفتگو کردیم. با توجه به تأسیس تاریخ‌نگاری جنگ در سپاه در خرداد سال 1360، به ایشان پیشنهاد کردم باید هویت تاریخ نگاری جنگ را در سپاه و کشور، با نظر به مفاهیم و مبانی نظری و روش شناسی، بعنوان چارچوب و خطوط اصلی اقدامات انجام شده در حوزه تاریخ نگاری جنگ و برنامه ریزی برای «مطالعات جنگ در آینده» حفظ کرد. این مهم با برگزاری نشست‌های تخصصی در سالروز تاسیس تاریخ نگاری جنگ در سپاه در خردادماه، قابل دستیابی است. یادداشت حاضر را با نظر به همین ملاحظات نوشته ام که در ادامه خواهد آمد.

برچسب ها:

مرکز اسناد دفاع مقدس

،

تحریف

معرفت تاریخی؛ با متن یا موّرخ؟

دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹

   حوزه تاریخنگاری جنگ ایران و عراق به اعتبار مفاهیم و مبانی نظری، همچنین رویکردی و روش شناختی در حالیکه بسیار گسترده و عمیق است، ولی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در واقع تاریخنگاری جنگ به دلیل حضور نسل جنگ و مهمتر از آن ملاحظات سیاسی و اجتماعی، همچنان درگیر «واقعه نگاری» به روش مستند نگاری مکتوب و یا تاریخ شفاهی است. بنظرم حوزه تاریخنگاری جنگ اگرچه نیاز به توسعه موضوعات تاریخی، با تمرکز بر جزئیات تاریخی دارد، ولی بدون توجه به مبانی نظری و روش شناختی، تحول مورد نیاز به معنای «استفاده از تاریخ برای آینده» به جای «محصور کردن تاریخ در تاریخ» حاصل نخواهد شد. تفکر کنونی در حوزه تاریخنگاری به لحاظ رویکرد و روش متاثر از ادبیات بمعنای عام و ملاحظات سیاسی و مناقشه آمیز است. تداوم وضعیت کنونی «گذشته را در گذشته» محصور و مانع از درس آموزی از تاریخ خواهد شد. لذا بیم آن می رود در شرایط مشابه تاریخی، تجربه گذشته تکرار شود. تأملاتی که پیش از این داشتم و مطالعه یادداشت جناب صمدزاده، موجب اصلاح و انتشار یادداشت حاضر شد.

1- پرسش از امکان پذیری «معرفت تاریخی»، به معنای شناخت از تاریخ، بر پایه دو فرض پاسخ داده می شود: نخست آنکه تاریخ به معنای تحقق واقعه در زمان و مکان است. دیگر آنکه صحت وجود واقعه تاریخی و جزئیات آن، از طریق تاریخ نگاری مستند و تولید متن قابل حصول است. بهمین دلیل هرگونه بحث مستند و مستدل درباره رخدادهای تاریخی، با استفاده از روشهای مختلف، به معنای معرفت شناسی از تاریخ محسوب می شود.

2- «شاکله نظام معرفت شناسی» تاریخی بر سه پایه، شامل؛ «واقعه- موّرخ- متن» استوار است. در حالیکه واقعه در زمان رخ داده است، ولی برای مورخ واقعه از طریق اسناد مکشوف و از این طریق به تولید متن  (تاریخ نگاری) تبدیل می شود. واقعه- متن- موّرخ، بهم پیوسته است، بنا براین هر چند تاریخ با واقعه حادث می شود، اما بدون موّرخ، متن درباره تاریخ تولید نخواهد شد، بلکه  واقعه بعنوان خاطره تنها در حافظه فردی و جمعی به حیات خود ادامه خواهد داد و با تغییر شرایط و گذشت زمان رنگ می بازد. به این اعتبار، نوعی دوگانگی وجود دارد، زیرا با وجود آنکه تاریخ از مسیر تاریخنگاری از سوی موّرخ عبور می کند، ولی معرفت شناسی تاریخی از مسیر تولید و مطالعه متن امکان پذیر می شود و مورد استناد و ارجاع قرار می گیرد.

3- «معمای معرفت شناسی تاریخی» از محل دوگانگی یا تناقض‌نمایی واقعه- موّرخ ظهور می کند. تاریخ بمثابه ظهور و تحقق واقعه در زمان- مکان است که یکبار حادث و تمام می‌شود. اسناد و آثار به جا مانده در حیات ذهنی- مادی جامعه، دستمایه تحقیق تاریخی از سوی موّرخین قرار می‌گیرد و با انباشت تدریجی همراه است. به این معنا که هر متنی از واقعه به تدریخ به متن تاریخی تبدیل و از این طریق بخشی از تاریخ خواهد شد.

متن تاریخی به معنای تاریخ نگاری از وقایع تاریخی، از سوی مورخ تولید و مورد مطالعه قرار می گیرد. در این مطالعه، «متن» محل رجوع و تأمل است که مستند به اسنادِ نوشته شده است. بنابراین در حالیکه تاریخ مورد مطالبه و موضوع شناخت مخاطبین است، اما تاریخ‌نگاری و تولید متن از سوی موّرخ صورت گرفته و محل رجوع قرار می گیرد. در این تحول بصورت تدریجی «متن به جای واقعه» قرار می گیرد و شناخت تاریخ از طریق تمرکز بر روی متن موجب می شود در حالیکه نقش موّرخ در «برسازی تاریخ» برجسته می شود، ولی کمتر مورد توجه قرار می گیرد.

4- برابر توضیح یاد شده معرفت شناسی تاریخی با وجود آنکه تنها از مسیر مورّخ عبور می کند، اما از طریق شناخت موّرخ قابل حصول نیست، زیرا موّرخ با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی، مفهومی و روشی با واقعه مواجهه و متن را تولید می کند. مورّخ در حالی که درگیر تاریخِ گذشته است، ولی در حال زندگی می کند و متن تاریخ‌نگاری، حاصل ذهن و ملاحظات فکری و روش شناختی موّرخ است. بنا براین در حالیکه در مطالعه وقایع تاریخی تصور می شود واقعه در تاریخ مورد مطالعه است، اما به دلیل نقش مورخ و واسطه‌گری در شناخت واقعه، از طریق تحقیق و نگارش متن، در عمل متن و واقعه در گروگان مورخ قرار دارد. آنچه بنام و با هدف مطالعه وقایع تاریخی صورت می گیرد در واقع مطالعه متن تولید شده از سوی مورخ است. با این توضیح و تناقضاتی که وجود دارد، آیا اساسا معرفت تاریخی قابل حصول است؟

 

مطالب مرتبط:
+
پیش درآمدی بر نقد و بررسی؛ معرفت شناسی و روش شناسی جنگ ایران و عراق

برچسب ها:

معرفت تاریخی

،

معرفت شناسی

،

تاریخ نگاری

تأثیر تاریخ مندی مفهوم جنگ، در تقلیل گرایی در مسئله جنگ

یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹

   نقد و بررسی آثار منتشر شده در حوزه مطالعات جنگ ایران و عراق بیانگر این موضوع است که مسئله جنگ بعنوان یک مسئله استراتژیک و مخاطره آمیز، هم اکنون در ذیل مفهوم دفاع مقدس قرار گرفته و غلبه «تاریخ نگاری واقعه محور و خاطره گویی»، روند «تقلیل گرایی» را بمعنای تغییر جایگاه جنگ از امر استراتژیک به امر سیاسی و اجتماعی، تسهیل و نهادینه کرده است. در چارچوب مفروض یاد شده درگیر این پرسش هستم که؛ چرا ادارک از مسئله جنگ بعنوان یک امر استراتژیک مغفول واقع شده است؟ در پاسخ به این پرسش بصورت اجمالی می توان گفت؛ غیر از ملاحظات ناظر بر نتیجه و نحوه پایان جنگ، درونمایه مسئله کنونی در نگرش به مسئله جنگ و علت تقلیل گرائی روبه گسترش،  رویکرد سیاسی- اجتماعی به جنگ است. در این یادداشت موضوع مورد اشاره را بررسی خواهم کرد.

   روش شناسی توضیح در باره علت تقلیل گرایی در موضوع جنگ، با استفاده از نظریه «تاریخ مندی فهم» صورت گرفته است. بنا براین با فرض اینکه پدیده ها تاریخ مند هستند، نحوه مواجهه با یک تجربه و تقدم و تأخر زمانی آن، نظام آگاهی فردی و اجتماعی یک جامعه را در آن موضوع خاص شکل می‌دهد. در ادامه از طریق بازبینی تحولات تاریخی در جنگ، روند شکل گیری فهم از مسئله جنگ، در چارچوب موضوعات سیاسی - اجتماعی، به جای نظامی - راهبردی توضیح داده خواهد شد.

   جامعه ایران در شرایطی با جنگ مواجهه شد که مهمترین مسئله اش پس از پیروزی انقلاب، استقرار نظام جدید و منازعه در باره ساختار و جهت گیریهای اساسی آن بود، در حالیکه هیچگونه ادراک روشنی از ماهیت و مشخصه های جنگ و پیامدهای آن نداشت، بلکه مسئله جنک را از مسیر  امرسیاسی – اجتماعی و پیروزی انقلاب مشاهده و حتی احتمال وقوع آن را ارزیابی می کرد.

   حمله عراق به ایران با وجود غافلگیری، موجب دفاع مردمی و همه جانبه شد و دو مسئله اساسی را ایجاد کرد: نخست غافلگیری در برابر حمله عراق و دیگری دفاع مردمی و همه جانبه در برابر تجاوز عراق بود. مفهوم دفاع مردمی و نتایج آن بر اساس ضرورت  دفاع از انقلاب و موجودیت سیاسی کشور، در چارچوب باورهای سیاسی و اعتقادی شکل گرفت. با این تاکید که،علت وقوع جنگ   موجب مناقشات سیاسی شد. چنانکه  مفهوم دفاع موجب اعتماد بنفس ملی و امتناع از پذیرش مذاکره سیاسی برای پایان دادن به جنگ شد. غافلگیری اولیه در برابر جنگ با وجود دفاع مردمی و همه جانبه در برابر تجاوز دشمن، موجب اشغال سرزمین ایران به مدت 20 ماه شد.  مواجهه با جنگ و اشغال، به علت غافلگیری، جامعه ایران را در مسیر جدید و متفاوت از مسیر انقلاب قرار داد و دو تأثیر اساسی داشت:

الف) نخست اینکه فهم از ابعاد سیاسی جنگ، از مسیر فهم از انقلاب و ضرورتهای آن حاصل شد. شاید بهمین علت در ساختار سیاسی کشور و در جامعه موجب مجادله و مناقشه اساسی درباره «علت وقوع جنگ» شد که هنوز هم ادامه دارد و با وجود پاسخ های مختلف، همچنان بعنوان یکی از مهمترین پرسشهای اساسی جنگ باقی مانده و خواهد ماند.

ب) دیگر اینکه وجه نظامی جنگ از طریق تجربه دفاع در برابر متجاوز و پیدایش مسئله اشغال سر زمین ادراک شد. در حوزه نظامی تحول اساسی چگونگی تأمل بر ضرورت ها و روش دستیابی به قدرت نظامی برای آزادسازی مناطق اشغالی بود که همچنان ادامه دارد. ملاحظه یاد شده در واقع شالوده ادراک از قدرت و ضرورت دستیابی به آن و حتی می توان گفت، منطق ادامه جنگ در خاک عراق را شکل داد.

  مهمترین نتایج نگرش سیاسی - اجتماعی به جنگ و  تقدم ادراک از امر نظامی - راهبردی، در چارچوب امر سیاسی را می توان در دو موضوع مورد مشاهده قرار داد: نخست اینکه سامان دهی شاکله قدرت دفاعی و تهاجمی کشور، متکی به نیروهای مردمی و استفاده از روشهای غیر مرسوم در طراحی عملیاتهای نظامی صورت گرفت و از این طریق بن بست نظامی جنگ برای آزادسازی مناطق اشغالی شکسته شد. دیگر اینکه در انتخاب گزینه راهبردی ایران برای حل دو مسئله همزمان، شامل؛ اشغال و بی ثباتی سیاسی، بجای تمرکز بر حل مسئله اشغال، در الویت نخست مقابله با بی ثباتی سیاسی در داخل کشور صورت گرفت و سپس بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی در کشور، زمینه های تحول نظامی با جذب و سازماندهی نیروهای مردمی، همراه با انسجام در ساختار سیاسی کشور فراهم شد.

   در واقع تحول اساسی در حوزه نظامی، در امتداد تحولات سیاسی- اجتماعی شاکله قدرت جدیدی را شکل داد که مهمترین نتیجه آن، ادراک از مسئله قدرت و روش بکارگیری آن برای غلبه بر چالشهای حاصل از اشغال سر زمین شد. این موضوع در عین حال منجر به پیدایش وضعیت دیگری شد که منطق ادامه جنگ در خاک عراق را شکل داد. به این معنا که، با ادراک از مسئله قدرت و نتیجه بکارگیری آن که منجر به آزادسازی مناطق اشغالی شد، منطق استفاده از قدرت نظامی برای پیشبرد اهداف انقلاب با سقوط صدام شکل گرفت. این هدف گذاری  و تصمیم گیری در مورد جنگ، بیش از آنکه بر پایه شناخت وجه ابزاری جنگ و نسبت میان قدرت نظامی با اهداف سیاسی باشد، در تداوم ادراک از ماهیت جنگ دفاعی علیه انقلاب و کشور بود که بعنوان یک امرسیاسی و اجتماعی از جنگ شکل گرفته بود.

   تقدم ادراکی از جنگ، با ادراک از مفهوم دفاع، به جای فهم از جنگ، بعنوان یک مسئله استراتژیک و مخاطره آمیز بر علیه موجودیت، هویت و موقعیت سیاسی، منطق تصمیم گیری برای استفاده از قدرت نظامی را با تاکید بر سقوط صدام یجاد کرد. برابر این توضیح جنگ فرسایشی در خاک عراق به مدت شش سال، حاصل عدم ادراک از وجه ابزاری جنگ و پیوستگی آن با سیاست بود. در این مرحله با ظهور واقعیات جدید برای دستیابی به پیروزی سرنوشت ساز و تامین منابع و تجهیزات مورد نیاز که موازنه جنگ را بصورت تدریجی بسود عراق تغییر داده بود، موجب ادراک جدیدی از مفهوم جنگ و قدرت نظامی شد که بازتاب آن را در انتخاب استراتژی تصرف یک منطقه و پایان دادن به جنگ از سوی مرحوم آقای هاشمی، همچنین شکل دهی دیپلماسی پنهان برای دریافت سلاح و حذف صدام، تحت عنوان ماجرای مک فارلین، می توان مشاهده کرد.

   فرآیندتحولات تاریخی  جنگ و نحوه پایان آن در واقع ناظر بر دلایل مغفول واقع شدن مسئله جنگ بعنوان یک مسئله استراتژیک و قرار گرفتن آن در ذیل مفهوم «دفاع مقدس» و مناقشه درباره رخدادهای سیاسی- نظامی جنگ شده است.

 

مطالب مرتبط:
+ مطالب مربوط به تاریخ مندی جنگ

برچسب ها:

تقلیل گرایی

،

دفاع مقدس

،

تاریخ مندی

معرفی
    محمد درودیان هدف از تأسیس این صفحه، بیان دیدگاه‌ها درباره ابعاد سیاسی، اجتماعی و نظامی جنگ ایران و عراق و نیز بازاندیشی و اصلاح نظرات و آثار منتشر شده است. تقاضا دارم از طریق آدرس m.doroodian@yahoo.com بنده را از نقطه نظرات نقادانه و پیشنهادی خویش بهره‌ مند فرمایند.
    همچنین یادداشت های بنده از طریق کانال های ایتا و تلگرام قابل دسترسی است.

کانال ایتا محمد درودیان کانال تلگرام محمد درودیان
جستجو



    در اين سایت
    در كل اينترنت
برچسب ها