وقوع جنگ فارغ از ریشه ها، علل و اهداف آن، به دلیل خصومت و اراده استفاده از قدرت نظامی، «نهفتگی خشونت» را در ابعاد مختلف آشکار می کند. بنابراین گاهی نشانه جنگ با شنیدن صداهای دلهره آور انفجار و گاهی با دیدن آثار تخریب، ویران گری و کشتار و گاهی در شیون و ضجعه فراق عزیزان غرق در خون و خفته در خاک مشاهده می شود، در چنین وضعیتی آنچه به عنوان عقلانیت جنگ و محاسبات برای رسیدن به اهداف، با استفاده از ابزار جنگ مورد تأکید قرار می گیرد، کاملاً پنهان است. وقتی خشونت جنگ به اوج رسید، زمینه های تغییر در محاسبات و تصمیم گیری برای پایان دادن به جنگ فرامی رسد. دشواریهای فهم از موقعیت و چگونگی تصمیم گیری برای پایان دادن به جنگ، بسیار دشوار است، زیرا مقایسه میان شرایط قبل از جنگ با جنگ و نگرانی از پیامدهای پس از جنگ، معیارهای ضرورت تصمیم گیری را تحت تأثیر قرار می دهد.
بنابراین پیوستگی جنگ و خشونت نهفته آن را در نسبت با عقلانیت محاسبه گر برای آغاز یا پایان دادن به جنگ، باید در دو چهره آشکار و پنهان جنگ مشاهده کرد، تا فهم از لایه های عمیق جنگ بعنوان یک امر استراتژیک در پیوند با مسائل سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی حاصل شود. اگر غیر از این بود، هزینه پذیرش جنگ و پیامدهای آن تا این اندازه بنیادین و تأثیرگذار نمی شد.