
اشاره:
امیر سرتیپ دوم بازنشسته عبدالحسین مفید، از فرماندهان ارتش در دوران دفاع مقدس، پیرامون کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، پیش درآمدی بر یک نظریه»، نقد مفصلی را نگاشته اند که از نظر شما گرامیان خواهد گذشت:
اشاره:
امیر سرتیپ دوم بازنشسته عبدالحسین مفید، از فرماندهان ارتش در دوران دفاع مقدس، پیرامون کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، پیش درآمدی بر یک نظریه»، نقد مفصلی را نگاشته اند که از نظر شما گرامیان خواهد گذشت:
کتاب «مسایل اساسی جنگ در آثار منتشر شده ارتش و سپاه» با بررسی آثار با تمرکز بر مفهوم قدرت نظامی و روش بهکارگیری آن و یافتن وجوه اشتراک و افتراق، درصدد به آزمون گذاشتن نظریه جدید دفاعی است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در جلد نخست کتاب «مسایل اساسی جنگ در آثار منتشر شده ارتش و سپاه» اثر محمد درودیان، نقد و بررسی آثار با تمرکز بر مفهوم قدرت نظامی و روش بهکارگیری آن انجام گرفته است. ارتش و سپاه به دلیل داشتن اهداف و انگیزههای جداگانه در تاسیس سازمان، تفاوت در باورها و نظام آموزشی، همچنین مشخصههای ساختاری و سازمان نظامی، به همراه برخی عوامل دیگر، برداشت متمایزی از مفهوم قدرت نظامی و روش بهکارگیری آن دارند که در عینحال در برخی وجوه نظری و عملی مشترک است و برای طراحی قدرت دفاعی کشور باید مورد توجه قرار گیرد. در تجزیه و تحلیل مولفههای قدرت نظامی در جنگ با عراق، در یک نگاه کلی و مقایسهای، میتوان گفت ارتش بیشتر بر «تجهیزات، سازمان، انضباط و آییننامههای آموزشی» و سپاه بر «روحیه انسانی، فرهنگ ایثار، شهادتطلبی و مدیریت جهادی» تاکید کرده است. وجوه اشتراک و افتراق در موضوع یاد شده را میتوان از طریق طرح چند پرسش، به منظور دستیابی به نظریه جدید دفاعی، با فراروی از نگاه تاریخی و مناقشهآمیز به آزمون گذاشت.
سردار سرلشکر غلامعلی رشید؛ بهعنوان ناظر علمی این کتاب در مقدمه آن نوشته است: یکی از مهمترین الزامات اندیشهورزی درباره موضوعات و مسائل اساسی جنگ، فراروی از زمان و از نگرش «واقعهمحوری - تاریخی» است. مهمتر از آن، فاصله گرفتن از نگرش «شخصی- سازمانی» به جنگ است که هماکنون بر روایت از جنگ، سایه انداخته است. با عنایت به ملاحظات یادشده و تاکید مقام معظم رهبری بر ایجاد کرسیهای آزاداندیشی، لازم است شرایط و امکانی برای بحث و گفتوگو و نقد و بررسی مسائل اساسی جنگ در مراکز عالی آموزشی و فرهنگی و تحقیقاتی، فارغ از حواشی موجود در جامعه و میان سازمانها و دستگاهها، فراهم شود. به این معنا که نگاه به مسئله جنگ، بهعنوان یک «مسئله استراتژیک»، متناسب با مأموریت حال و آینده نیروهای مسلح، در سطح ملی باشد.
«تأملی بر فرود و فراز قدرت نظامی در ارتش»، «ارزیابی تهدیدات عراق و پیشبینی وقوع جنگ»، «ایجاد بازدارندگی در برابر حمله نظامی عراق»، «فرماندهی و بهکارگیری نیروهای سهگانه ارتش در برابر حمله عراق»، «تبدیل قدرت دفاعی به تهاجمی برای آزادسازی مناطق اشغالی» و «تأمین اهداف سیاسی در جنگ، با پیشروی در خاک عراق» فصلهای ششگانه کتاب است.
در صفحه 253 کتاب میخوانیم: «در آثار منتشره و اظهارات فرماندهان ارتش درباره ارزیابی توانمندی و قدرت ارتش در ایجاد بازدارندگی ازحمله و یا دفاع در برابر ارتش عراق، تاکید بر عوامل برونسازمانی در مقایسه با عوامل درونسازمانی بسیار بیشتر است. بهنظر میرسد صاحبنظران ارتش مولفههای بیرونی قدرت را در مقایسه با عناصر درونی ارتش، بیشتر مورد توجه و تاکید قرار میدهند. نظر به اینکه موضوع مورد بحث، "علت ناتوانی در بازدارندگی و اشغال سرزمین"، بهعنوان یک مسأله راهبردی برای حال و آینده است، باید به موازات توصیف و تحلیل سیاسی- تاریخی، از روش نقد و بررسی درونسازمانی درباره مولفههای قدرت و روش بهکارگیری آن استفاده شود.»
نخستین چاپ از جلد اول کتاب «مسایل اساسی جنگ در آثار منتشر شده ارتش و سپاه» در 678 صفحه با شمارگان یکهزار نسخه به بهای 25 هزار تومان از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، راهی بازار نشر شده است.
مطالعات تاریخی، با نظر به زمان و شرایط وقوع رخدادها، ناظر بر ملاحظاتی است که بنظر می رسد صورتی از دوگانگی و تناقض را به همراه دارد. به این معنا که در برخی موارد با استناد به تغییر در شرایط، رفتار در گذشته محدود به همان شرایط می شود و گاهی در شرایط جدید و متفاوت امکان استفاده از تجربه گذشته فراهم می شود. در این یادداشت تلاش خواهم کرد به دوگانگی مورد نظر به دو تجربه متفاوت اشاره کنم:
1- در نقد و بررسی های تاریخی برای مواجهه دقیق با گذشته، تأکید می شود؛ «باید برای شناخت واقعیات تاریخی، وقایع و اقدامات را با نظر به شرایط مورد بررسی قرار داد». به این معنا که الزامات و شرایط تاریخی را در وقوع و رفتارها در نظر گرفت. فرضاً برای بررسی تصمیم گیری و اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تصرف سفارت آمریکا، تاکید می شود: «باید شرایط را در نظر گرفت». چنین ملاحظه ای در بررسی اقدامات و تصمیمات گذشته، به لحاظ روش شناختی، بمعنای پذیرش واقعیات و شرایط تاریخی، برای دفاع از آنچه انجام گرفته است، می باشد. نتیجه استفاده از این روش، دفاع و توجیه رفتارها در گذشته است. زیرا تاکید می شود با توجه به شرایط، عمل تصرف سفارت قابل دفاع و تکرار است. با توجه به استناد به شرایط، در عمل امکان نقد نادیده گرفته می شود.
2- تجربیات تاریخی به لحاظ روانشناختی در بسیاری از موارد، موجب تداوم الگوهای تکراری، بر اساس ذهنیت های برآمده از تجربیات می شود. فرضاً تجربه بکارگیری نیروهای مردمی در جنگ است، چنانکه هم اکنون در عراق وجود نیروهای حشدالشعبی، حاصل تجربه استفاده از نیروهای بسیجی در جنگ با عراق است که با نتایج مهمی همراه بوده است.در حالیکه شرایط عراق و یا سوریه با آنچه در جامعه ایران صورت گرفت متفاوت است.
ملاحظات دوگانه در بررسی ساختاری واقعیات تاریخی و همچنین تداوم تاثیر ذهنیت در تکرار رفتارهای برآمده از تجربیات تاریخی، موجب طرح این پرسش می شود که، تجربه گذشته چگونه تداوم پیدا می کند؟ با وجود تغییر در شرایط چگونه در برخی موارد امکان استفاده از تجربه گذشته و تکرار آن وجود دارد و در برخی موارد چنین تصور می شود که رفتارها صرفا به شرایط گذشته محدود می شود و امکان تکرار پذیری وجود ندارد؟
در بررسی و مطالعه جنگ ایران و عراق علاوه بر نگارش مقاله و کتاب، همچنین سخنرانی در مجامع عمومی و تدریس در کلاس درس، گفتگو در باره وقایع و موضوعات و مسائل جنگ ایران و عراق، همچنین درسها و دستاوردهای آن ناظر بر اهداف و روشهای متفاوتی است که در مجموع امکان تفکر در باره مسئله جنگ را فراهم خواهد کرد. با نظر به ملاحظه یاد شده در این یاد داشت این پرسش را بررسی خواهم کرد که؛ با چه هدفی و چگونه گفتگو میکنیم؟ به نظرم حداقل سه روش برای گفتگو بمعنای رد و بدل شدن نظرات میان دو یا چند نفر وجود دارد که در ادامه به آن اشاره و سپس درباره ارزشیابی و ترجیح آن خواهم نوشت.
1- مناظره
به نظرم مناظره در موضوعات مختلف میان افراد صاحب نظر در آن موضوع، یکی از روش های رایج است که نوعاً در حضور ناظرین صاحب نظر یا علاقمند به آن موضوع انجام می شود. شرکت در هرگونه مناظره در هر زمینه ای، برای افراد شرکت کننده و ناظران با فرض اینکه مناظره کنندگان صاحب نظر در آن موضوع هستند، صورت میگیرد. ملاحظه یاد شده به معنای صاحب نظر بودن نیز مفروض اصلی در مناظرهکنندگان نیز هست، در غیر اینصورت چه دلیلی برای شرکت در مناظره وجود دارد.
ملاحظه یاد شده بمعنای «داعیه» نظر داشتن و شرکت در مناظره برای بحث درباره ارائه نظرات خود در عمل منطق «مجادله» را شکل می دهد، زیرا طرفین برای اثبات نظر خود در برابر دیگری و در حضور دیگران، تلاش می کنند.
2- مذاکره
برخلاف مناظره که ناظر بر اعلام نظر و بحث برای صحت آن صورت می گیرد، به نظرم مذاکره با نوعی خشوع و خضوع همراه است. زیرا طرفین باهم و یا یکی نسبت به دیگری، برای طرح مسئله و یا رفع ابهامات درباره موضوع مشترک، گفتگو میکنند. این نوع مذاکره برای اثبات نظرات نیست، بلکه برای طرح نظرات و چند و چون درباره ابعاد آن، همچنین به آزمون گذاشتن آن در گفتگو با دیگری است. مذاکرات بیشتر دونفره و بدون حضور دیگران است. البته بنا به ضرورت، گاهی بیش از دو نفر وجود دارند ولی فضای گفتگو با مناظره تفاوت دارد.
3- نقد متن
برخلاف مناظره که کلام در مقایسه با متن، نقش محوری و برجسته دارد، در نقد متن، کلام غایب و متن غلبه دارد. سهولت و امکان پذیری نقد بر متن و انتشار، در مقایسه با مناظره و مذاکره، موجب رواج آن شده است. چنانکه در مواردی حتی ناقد هیچگونه شناختی از طریق ملاقات حضوری با طرف مقابل ندارد. نقد متن با مناظره از این جهت شباهت دارند که با نظر به دیگران نوشته می شود. در واقع وجدان جمعی را بعنوان مخاطبان هدفگذاری می کند، در صورتیکه در مواردی نقد متن برای نویسنده ارسال و با منطق مذاکره رفتار می شود.
برای ارزشیابی و انتخاب گونههای سهگانه برای گفتگو که شاید تعداد آن بیش از این باشد، به نظرم اگر هدف ناظران و بعبارتی دیگران باشند، مناظره و نقد مکتوب اهمیت دارد، در غیر اینصورت باید از طریق مذاکره حضوری و یا نگارش متن مکتوب برای نویسنده اقدام شود.
با نظر به ملاحظات یاد شده، ما در حوزه تاریخ نگاری جنگ، با فرض اینکه ابهامات و پرسشهای زیادی وجود دارد که از سوی نسل جدید طرح میشود، بنابراین مناظره بخشی از موضوعات را میتواند روشن کند. از سوی دیگر ما به درک و تبیین جدیدی نیاز داریم که بدون مذاکره میان صاحب نظران و در درون ساختار و نهادهای مسئول حل و فصل آن صورت نخواهد گرفت.
در این میان، «نقد متن» به طریق انتشار متن، بسیار نایاب است. حداقل در مقایسه با سایر حوزه ها به نظر میرسد استفاده از روش نقد با انتشار متن، در حوزه مسایل اساسی و تاریخی جنگ ایران و عراق، چندان صورت جدی به خود نگرفته است. در حالیکه مناظره برای نسل جدید جذّاب و احتمالاً مورد مطالبه است ولی در برخی موضوعات ازجمله مباحث ارتش و سپاه، موجب نهادینه کردن منازعات خواهد شد، در حالیکه به دلیل ضرورت انجام مأموریت مشترک در برابر تهدیدات حال و آینده، نتیجه مذاکرات حتی اگر گرهای تاریخی را بگشاید، تأثیر چندانی در بکارگیری و استفاده از آن در برابر شرایط جاری و آینده نیست.
نقدنویسی بر متن و روش مذاکره اگر ترکیب شود، علاوه بر ارتقاء ادبیات انتقادی و تعمیق تفکر و روش استدلالی برای روشن شدن برخی مسایل تاریخی، مانع از مناقشات همانند مناظره خواهد شد. بنابراین میتوان از طریق نقد مکتوب، چارچوبی برای مذاکره و در صورت نیاز مناظره ایجاد کرد.
مناسب است به تجربه ای که در گفتگو با مرحوم دکتر ابراهیم یزدی به دو روش مذاکره و نگارش نامه داشتم، اشاره کنم. برای نقد و بررسی پرسشهای اساسی جنگ، چهار جلسه و در مجموع 8 ساعت با ایشان در سال 1378 گفتگوی حضوری کردم و ایشان علاوه بر پذیرش برخی موضوعات در جلسه خصوصی، اسناد نهضت آزادی را درباره موضوعات مورد گفتگو در اختیار اینجانب قرار داد. علت خاتمه گفتگو این بود که ایشان در جلسه آخر بیان داشت: این موضوعات تاریخی است و باید مطالعه کنم تا ادامه دهیم.هر چند ایشان پس از اتمام جلسات هیچگاه برای ادامه گفتگو اظهار تمایل نکرد
تجربه دوم در نامهنگاری است که در صفحه شخصی اینجانب و در برخی سایتها، از جمله سایت تاریخ ایرانی منتشر شده است. در این گفتگوی منتقدانه و متن محور، ایشان برخلاف جلسه دو نفره و پذیرش موضوعات، حتی برخی اظهارات خویش را که در جلسه خصوصی بیان کرده بود، تکذیب کرد و توقف گفتگوی متن محور با ایشان نیز به گفته دبیر محترم سایت تاریخ ایران، به دلیل عدم تمایل ایشان برای ادامه بحث بود. البته سردبیر محترم برای مناظره از اینجانب دعوت کرد که نپذیرفتم و نمی دانم این پیشنهاد از سوی ایشان طرح شد تا پس از موافقت من با دکتر یزدی در میان بگذارد و یا پیشنهاد دکتر یزدی بود که با امتناع من از مناظره، موضوع منتفی شد.
اشاره:
پیش از این یادداشتی را تحت عنوان «نقدی بر تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق»، با تاکید بر مشخصه های تاریخنگاری ارتش و سپاه، در سایت منتشر کردم. همچنین در چارچوب یادداشت یاد شده، نشستی در پژوهشگاه دفاع مقدس برگزار و یادداشت «نقد و بررسی معرفت شناسی جنگ ایران و عراق» را نوشتم. در همین روند یادداشت دیگری را درباره «در برابر تحریف تاریخ چه باید کرد؟» منتشر کردم که با توجه به بیانیه ستادکل نیروهای مسلح درباره تحریف، بازتاب متفاوتی داشت. در یادداشت حاضر که پیش از این نوشته ام، «چالشهای بحران زا در مرحله گذار» را با نظر به نگرانی از پیامدهای وضعیت تاریخنگاری جنگ، مورد نقد و بررسی قرار دادهام. امیدوارم این یادداشت از سوی دوستان و صاحب نظران نقد شود.
نگرش به تاریخ بیشتر بر حول دو محور، شامل: واقعه و نقش افراد صورت می گیرد، حال آنکه مسئله تاریخ که موجب اهمیت نقش واقعه و افراد می شود، «تغییر» است. بعبارت دیگر هیچ حادثه تاریخی نیست که بدون ایجاد تغییر و تاثیر گذاری مورد توجه قرار گرفته باشد، زیرا روندهای جاری در تداوم حوادث پیشین جریان دارد، در این میان ظهور وقایع جدید و تغییر در روندها، برای بررسی موضوعیت پیدا می کند. چنانکه نقش افراد در روندهای جاری موضوعیت ندارد، مگر آنکه با اقداماتی بر روند جاری تاثیر گذار بوده و موجب تغییر آن شود.
با این توضیح، اگر مفهوم «تغییر» مورد توجه قرار بگیرد، جایگاه و تأثیر وقایع و نقش افراد هم در چارچوب تغییر و تاثیر روشن خواهد شد. مهمتر آنکه تأثیر تاریخ گرچه با تاکید بر واقعه صورت می گیرد، اما نتایج وقایع تاریخی را باید در تغییر و تأسیس ساختاری مورد توجه قرار داد. به این ترتیب رویکرد و روش بررسیهای تاریخی مناسب است از «مستند و توصیفی» در باره وقایع، به «تحلیل روندها و چرخشهای تاریخی» تغییر کند.