اشاره:
پس از انتشار مقدمه کتاب «سرو سر به زیر»، جناب صمدزاده مسئول محترم کتابخانه تخصصی جنگِ حوزه هنری یادداشت مختصری را با عنوان «خیاط در کوزه افتاد»، نگارش و نوشتند: «برایم جالب است که یک پژوهشگر تاریخ، مثل شما، که مدام از مسائل صحبت کرده و از ادبیات فراری بوده، درباره یک "زندگینامه" که ژانری ادبی است، نظر داده است، آن هم از روی شیفتگی ...»
چنانکه در یادداشت یادشده نوشته ام و با قضاوت جناب صمدزاده همخوانی دارد، از مسیر و با ملاحظات دیگری درگیر این کتاب شدم که نتیجه آن برای خودم و در این حوزه می تواند چنانکه تصریح کرده اند، پرسش زا باشد. یادداشت حاضر را نوشتم تا از این طریق مرزهای کنونی میان ادبیات و پژوهش، با تأکید بر ضرورت ادبیات و توجه به آن که پیش از این چندان به آن اعتقادی نداشتم، در پاسخ به پرسش طرح شده تا اندازه ای روشن شود.